به نام خداوند بخشنده مهربان
اين دستورى است که بنده خدا على اميرمؤمنان به مالک بن حارث اشتر در فرمانى که براى او صادر کرده بيان نموده، در آن هنگام که زمامدارى مصر را به او سپرد تا حقوق #بيت_المال در آن سرزمين را جمع آورى کند و با دشمنان آنجا پيکار نمايد، به اصلاح اهل آن همت گمارد و به عمران و آبادى شهرها و روستاهاى آن بپردازد.
او را به تقواى الهى فرمان مى دهد و به ايثار و مقدّم داشتن اطاعت خدا و پيروى از آنچه در کتاب او (قرآن مجيد) به آن امر فرموده اعم از فرايض (واجبات) و سنن (مستحبات) دستور مى دهد، همان دستوراتى که هيچ کَس جز با متابعت آنها روى #سعادت نمى بيند و جز با انکار و ضايع ساختن آن در مسير شقاوت و بدبختى واقع نمى شود.
او را مأمور مى کند که (آيين) خدا را با قلب و دست و زبان يارى کند، چرا که خداوند متعال يارى کسى که او را يارى کند و عزّت کسى که او را عزيز دارد بر عهده گرفته است و (نيز) به او فرمان مى دهد هواى نفس خويش را در برابر شهوات بشکند و به هنگام سرکشى نفس، آن را باز دارد؛ زيرا نفس همواره انسان را به بدى ها امر مى کند مگر آنچه را خداوند رحم کند.
شرح و تفسیر
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را راهنماى خود قرار ده
┄══•ஜ۩ ۩ஜ•══┄
امام(علیه السلام) در این بخش از اندرزنامه خود خطاب به فرزند عزیزش به دو نکته مهم اشاره مى کند:
نخست اینکه پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بهترین پیشوا و راهنماست.
و دیگر اینکه پدرش امیرمؤمنان از هیچ کوششى براى هدایت او فروگذار نکرده است؛
بنابراین باید بر پیروى از این دو پیشوا پا فشارى کرد.
مى فرماید: «پسرم بدان هیچ کَس از خدا همچون پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) خبر نیاورده (و احکام خدا را همانند او بیان نکرده است) بنابراین او را به عنوان رهبر خود بپذیر و در طریق نجات و رستگارى، وى را قائد خویش انتخاب کن»; (وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللهِ سُبْحَانَهُ کَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ(صلى الله علیه وآله) فَارْضَ بِهِ رَائِداً(۱)، وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً).
این تعبیر نشان مى دهد که وحى آسمانى که بر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل شد سرآمد همه وحى هایى است که بر انبیاى پیشین نازل شده است.
در آن اعصار مطابق استعداد انسان هاى همان زمان، وحى آسمانى نازل مى شد و در عصر خاتم انبیا آخرین پیام هاى خدا بر قلب مبارکش وحى شد.
🔍 مقایسه قرآن مجید با تورات و انجیل کنونى (هرچند دست تحریف به آن راه یافته) شاهد گویاى این تفاوت عظیم است; در مورد معرفة الله و دلایل توحید و صفات پروردگار، قرآن مجید مطالبى دارد که در هیچ یک از کتب آسمانى دیده نمى شود حتى عُشرى [⅒] از اعشار آن هم وجود ندارد.
در مورد مسائل مربوط به معاد که به گفته بعضى از محققان دو هزار آیه در قرآن از معاد و شاخ و برگ آن سخن مى گوید، آنقدر قرآن مطلب به میان آورده که فراتر از آن تصور نمى شود.
در مباحث اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و مسائل مربوط به حکومت و تاریخ پیشینیان، قرآن از هر نظر پربار است.
به همین دلیل امام(علیه السلام) در گفتار بالا مى فرماید: احدى مانند پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) وحى آسمانى را به صورت گسترده بیان نکرده است و همین، دلیلِ انتخاب او به عنوان بهترین راهنما و پیشواست.
باید توجّه داشت که واژه «رائد» در اصل به معناى کسى است که او را براى جستجوى مرتع (و آب) براى چهارپایان مى فرستند و هنگامى که آن را کشف کرد خبر مى دهد سپس این معنا توسعه یافته و به کسانى که امور حیاتى را در اختیار انسان ها مى گذارند اطلاق شده است.
قائد نیز در اصل به معناى کسى است که مهار ناقه را در دست مى گیرد و آن را در مسیر راهنمایى مى کند، سپس به رهبران انسانى اطلاق شده است.
امام(علیه السلام) در ادامه سخن مى افزاید: «من از هیچ اندرزى درباره تو کوتاهى نکردم و تو هرقدر براى آگاهى از صلاح خویش کوشش کنى به آن اندازه که من درباره تو تشخیص داده ام نخواهى رسید»; (فَإِنِّی لَمْ آلُکَ(۲) نَصِیحَةً.
وَ إِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفْسِکَ ـ وَ إِنِ اجْتَهَدْتَ ـ مَبْلَغَ نَظَرِی لَکَ).
هدف امام(علیه السلام) از این سخن آن است که فرزندش را تشویق کند به دو دلیل نسبت به این نصایح کاملاً پایبند باشد؛
- یکى اینکه امام(علیه السلام) بر اثر دلسوزى و محبّت فوق العاده به او چیزى را فروگذار نکرده.
- و دیگر اینکه فرزندش تازه کار است و هرگز نمى تواند آنچه را امام(علیه السلام) مى داند و مى بیند، بداند و ببیند که گفته اند: آنچه را جوان در آیینه مى بیند پیر در خشت خام آن بیند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی :
۱ . «رائد» از ريشه «رود» بر وزن «عود» همان گونه که در متن گفته شده در اصل به معناى تلاش و کوشش براى يافتن آب و چراگاه است سپس به هرگونه تلاش براى انجام چيزى گفته شده است.
مَثل معروف «اَلرّائدُ لا يَکْذِبُ قَوْمَهُ; کسى که به دنبال چراگاه مى رود به قوم و قبيله خود دروغ نمى گويد»، ناظر به همين معناست و از آنجا که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در جستجوى #سعادت براى پيروان خويش بود، بر او «رائد» اطلاق شده است.
۲ . «آل» صيغه متکلم وحده، از ريشه «ألْو» بر وزن «دلو» در اصل به معناى کوتاهى کردن است و جمله «لم آلک نصيحة» به اين معناست که من در هيچ نصيحت و خيرخواهى درباره تو کوتاهى نکردم. قابل توجّه اينکه اين فعل لازم است و مفعول نمى گيرد، هرچند بعضى پنداشته اند که دو مفعول دارد: ضمير خطاب در آلک مفعول اوّل و «نصيحة» مفعول دوم، در حالى که نصيحة تمييز است و ضمير خطاب، محذوفى دارد و در اصل «لَمْ آلُ لَکَ» بوده است.
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام #احسان و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر.
و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد .
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود.
( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم #پس_از_مرگ یعنی در #برزخ و #قیامت می باشد.
اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند #صدقه و #صله_رحم که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و #برکت در مال و #عمر است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر¹ و غیر اینها .
ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم #حکیم، گناهکار را #مهلت دهد شاید #توبه کند یا کردار نیکی که اثر آن #گناه را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد .
و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود .
اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها
از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است .
اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند .
دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد .
در #پاسخ گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و #سعادت باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد.
و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت #حضرت_ابراهیم خلیل علیه السّلام هستند و #تربیت می شوند و #روز_قیامت با #پدر و #مادر خود جمع شده و در باره آنها #شفاعت می کنند و با هم به #بهشت می روند.
----------------------------------------------------
1- #امام_باقر علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8).
【 ۶ از ۷ 】