eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ معاشِرَ النّاسِ؛ وَ کُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُکُمْ عَلَیْهِ وَ کُلُّ حَرامٍ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَإِنِّی لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِکَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. أَلا فَاذْکُرُوا ذالِکَ وَ احْفَظُوهُ وَ تَواصَوْا بِهِ، وَ لا تُبَدِّلُوهُ وَ لا تُغَیِّرُوهُ. أَلا وَ إِنِّی اُجَدِّدُ الْقَوْلَ: أَلا فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ. ✨ ألا وَ إِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلی قَوْلی وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّی وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ وَ مِنِّی. وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَ لا نَهْی عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا مَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ. ✨ معاشِرَ النّاسِ؛ الْقُرْآنُ یُعَرِّفُکُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُکُمْ إِنَّهُمْ مِنِّی وَ مِنْهُ، حَیْثُ یَقُولُ الله فی کِتابِهِ: (وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ). وَ قُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما. ✨ معاشِرَ النّاسِ؛ التَّقْوی، التَّقْوی، وَ احْذَرُوا السّاعَةَ کَما قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیءٌ عَظیمٌ). اُذْکُرُوا الْمَماتَ (وَ الْمَعادَ) وَ الْحِسابَ وَ الْمَوازینَ وَ الُْمحاسَبَةَ بَیْنَ یَدَی رَبِّ الْعالَمینَ وَ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثیبَ عَلَیْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَیْسَ لَهُ فِی الجِنانِ نَصیبٌ. 🕋 هان مردمان! خانه ی خدا را با دین کامل و دانش ژَرف، دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با و بازایستادن [از گناهان ] برنگردید. ✔️ هان مردمان! را به پا دارید و بپردازید همان سان که خداوند عزّوجل امر فرموده. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید، علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. خداوند عزّوجل او را پس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانش نهاده. همانا او از من و من از اویم. و او و فرزندان من از جانشینان او، پرسش های شما را پاسخ دهند و آن چه را نمی دانید به شما می آموزند. ✔️ هان! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانم و در این جا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا بازدارم. از این روی مأمورم از شما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آن چه از سوی خداوند آورده ام درباری علی و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند. و این امامت به وراثت پایدار است و فرجام امامان، مهدی است و استواری امامت تا روزی است که او با خداوند صاحب قدر و قضا دیدار کند. هان مردمان! شما را به هرگونه روا و ناروا راهنمایی کردم و از آن هرگز برنمی گردم. بدانید و آگاه باشید! آن ها را یاد کنید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن [احکام خدا] دگرگونی راه ندهید. هشدار که دوباره می گویم: بیدار باشید! را به پا دارید. و بپردازید. و کنید و از منکر بازدارید. ✔️ و بدانید که ریشه ی این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمانِ من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاریِ سخنان من باز دارید؛ همانا سخن من، فرمان خدا و من است و هیچ و ی جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد. ✔️ هان مردمان! قرآن بر شما روشن می کند که امامان پس از علی، فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند. چرا که خداوند در کتاب خود می گوید: «امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد...» و من نیز گفته ام که: «مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید، گمراه نخواهید شد.» ✔️ هان مردمان! را، تقوا را رعایت کرده، از سختی رستخیز بهراسید همان گونه که خداوند عزّوجل فرمود: «البته زمین لرزه ی روز رستاخیز، حادثه ی بزرگ است...» مرگ، قیامت، و حساب و میزان و ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد، پاداش گیرد. و آن که بدی کرد، بهره ی از بهشت نخواهد برد. 💠 @Mabaheeth
| شيوۀ نهى از منكر يكى از محترمين تهران كه به زيارت حضرت آيت اللّه مؤسّس حوزه علميه قم رفته بود، صورتش را تراشيده 👨🏻‍🦱🪒 بود. وقتى خدمت آقا رسيد، آقا پس از آنكه صورتش را بوسيد فرمود: اگر به من علاقه داريد از اين به بعد جاى بوسۀ مرا نتراشيد! آن مرد قبول كرد و گفت: چشم آقا. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
۱۱ / ۱ ... پیوند گروه هاى اجتماعى امام(علیه السلام) در بخش گذشته این عهدنامه اشاره اى اجمالى، جامع و جالب به هفت گروه عمده اجتماعى نموده است. سپس از اینجا به بعد به شرح وظایف، مسئولیت ها و ویژگى هاى هر یک مى پردازد و از آنجا که نیروى نظامى و انتظامى مهم ترین رکن جامعه است از آن شروع مى کند. مى فرماید: «اما سپاهیان ـ به اذن پرودگار ـ دژها و پناهگاه هاى رعیت و زینت زمامداران و عزت دین و راه هاى امنیّت اند و قوام رعیت جز به وسیله آنها ممکن نیست»; (فَالْجُنُودُ، بِإِذْنِ اللهِ، حُصُونُ الرَّعِیَّةِ، وَ زَیْنُ الْوُلاَةِ، وَ عِزُّ(۱) الدِّینِ، وَ سُبُلُ الاَْمْنِ وَ لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِهِمْ). امام(علیه السلام) در این چند جمله کوتاه، پنج اثر مثبت و نتیجه پربار براى وجود لشکریان مؤمن بیان مى فرماید. نخست اینکه آنها دژهاى رعیت اند. اشاره به اینکه براى محفوظ ماندن از آسیب دشمنان و خطرات آنها پناهگاهى لازم است و آن پناهگاه لشکریان مقتدرند؛ زیرا هرگونه ضعف و فتور در آنها سبب طمع دشمنان مى شود و انواع مشکلات را براى جامعه مسلمین پدید مى آورد. در گذشته تاریخ نظر به اینکه سلاح ها بسیار ساده و ابتدایى بود، وجود دژهاى محکم مى توانست جلوى بسیارى از آسیب ها را بگیرد، هرچند امروز با وجود هواپیماهاى جنگى و موشک ها و توپ هاى دوربرد، دژها کارآیى چندانى ندارند. در جمله دوم آن را زینت زمامداران مى شمرد؛ زیرا زمامدارى در نظر مردم محترم است که صاحب قدرت و نفوذ باشد و قدرت و نفوذ در درجه اوّل از طریق لشکرى نیرومند و سر بر فرمان حاصل مى شود. جمله سوم که لشکر نیرومند را سبب عزت و قدرت دین مى شمرد، اشاره روشنى به این حقیقت دارد که امور معنوى مردم نیز بدون وجود ارتشى نیرومند سامان نمى پذیرد; بخش مهمى از و ، احقاق حقوق و اجراى حدود و بسط و گسترش عدل و داد نیاز به قدرت و نیرو دارد، آن هم وابسته به لشکرى نیرومند است. چهارمین جمله که در آن سخن از طرق به وسیله لشکریان نیرومند به میان آمده اشاره به این است که یک لشکر قوى نه تنها دشمنان خارج را به عنوان (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم)(۲) مى ترساند، بلکه دشمنان داخل نیز از او مى ترسند. یا به این دلیل که جنود در اینجا اعم از نیروى نظامى و انتظامى است و یا اینکه در موارد فوق العاده که نیروى انتظامى از عهده تأمین امنیّت بر نیاید معمولاً نیروى نظامى را در داخل کشور بسیج مى کنند و امنیّت را به وسیله آنها برقرار مى سازند. جمله پنجم که مى فرماید: قوام رعیت جز به وسیله آنها امکان پذیر نیست، ممکن است به منزله نتیجه گیرى از چهار جمله قبل باشد. 💭 این احتمال نیز هست که جمله مستقلى باشد و آن اینکه در بسیارى از مواقع ارتش ها به یارى مردم مى شتابند; در زلزله ها، سیلاب ها و حوادث تلخِ غیر مترقبه، دولت ناچار است نیروى نظامى را به کمک مردم بفرستد. آن گاه امام ارتباط این گروه اجتماعى را با گروه هاى دیگر به ترتیب بیان مى کند و در رابطه سپاهیان و عاملان خراج مى فرماید: «سپس استوارى و قوام سپاهیان جز به وسیله خراج امکان پذیر نیست، همان چیزى که براى جهاد با دشمن به وسیله آن تقویت مى شوند و براى اصلاح خود به آن تکیه مى کنند و با آن نیازمندى هاى خویش را برطرف مى سازند»; (ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا یُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِی یَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَ یَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیمَا یُصْلِحُهُمْ وَ یَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ). از تاریخ اسلام استفاده مى شود که در عصر رسول خدا سپاه و لشکر به شکل یک قشر ممتاز و جداگانه وجود نداشت، بلکه به هنگام نیاز براى مقابله با دشمن، پیر و جوان، کوچک و بزرگ که قدرت داشتند سلاح بردارند اسلحه بر مى داشتند و همراه پیامبر به سوى میدان نبرد مى شتافتند. غالباً سلاح را خود تهیه مى کردند و مرکب سوارى نیز از خودشان بود. البته قبل از حرکت به سوى میدان، پیامبر دستور مى داد آذوقه لشکر را از طریق زکات و تبرعاتى که افراد داشتند تهیه کنند. ولى در زمان هاى بعد که حکومت اسلام گسترش یافت و چاره اى جز مقابله با لشکریان سازمان یافته دشمنان نداشتند، مسلمانان ناچار شدند به سپاه اسلام سازمان دهند و پادگان هایى براى آنها فراهم سازند.(۳) اصولاً شهر کوفه به عنوان «کوفة الجند» شمرده مى شد که خود یک پادگان بزرگ بود. البته در مواقع حساس افراد عادى نیز به سپاهیان مى پیوستند و به عنوان جهاد فى سبیل الله که وظیفه همه افراد قادر بر جهاد است در کنار سپاهیان مى ایستادند.
| ۱۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : امر به معروف و نهى از منكر، وظيفۀ همه مسلمانان است يا گروهى خاص‌؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💬 پاسخ : براى ماشينى كه در مسير يك طرفه بر خلاف همه رانندگى مى‌كند، دو نوع برخورد لازم است: - يكى آنكه تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با كار او اعلام كنند، - دوم آنكه پليس، راننده را جريمه كند. قرآن نيز هم تمام مسلمانان را به و نهى از منكر سفارش كرده و فرموده است: «كُنتم خَيرَ امّة اخرِجَت للنّاس تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنكر» شما بهترين امّتى هستيد كه جلوه كرده‌ايد به شرط‍‌ آنكه امر به معروف و نهى از منكر كنيد. و در جاى ديگر مى‌فرمايد: از ميان شما مسلمين گروهى ويژه بايد مسئول امر به معروف و شوند. «و لتكن منكم امّة يَدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و يَنهون عن المنكر» ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
وظیفه ی امر به معروف و نهی از منكر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد: یكی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل. در دین- همچنانكه در روایت آمده است- اگر نباشد زیان این كار از سودش بیشتر است. و اما بصیرت در عمل لازمه ی دو شرطی است كه در فقه از آنها به «احتمال تأثیر» و «عدم ترتّب مفسده» تعبیر شده است و مآل آن به دخالت دادن منطق است در این دو تكلیف [3] خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی. مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند بلكه اساساً منكر بصیرت در عمل بودند؛ زیرا این تكلیف را امری تعبدی می دانستند و مدعی بودند باید با چشم بسته انجام داد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] كلمه ی «خروج» اگر به «علی » متعدی شود دو معنای نزدیك به یكدیگر دارد: یكی در مقام پیكار و جنگ برآمدن و دیگری تمرّد و عصیان و شورش. «خَرَجَ فُلانٌ عَلی فُلانٍ: بَرَزَ لِقِتالِهِ. وَ خَرَجَتِ الرَّعِیَّةُ عَلَی الْمَلِكِ: تَمَرَّدَتْ» ( المنجد ) . كلمه ی «خوارج» كه معادل فارسی آن «شورشیان» است، از «خروج» به معنای دوم گرفته شده است. این جمعیت را از آن نظر «خوارج» گفتند كه از فرمان علی تمرّد كردند و علیه او شوریدند و چون تمرّد خود را بر یك عقیده و مسلك مذهبی مبتنی كردند، نحله ای شدند و این اسم به آنها اختصاص یافت و لذا به سایر كسانی كه بعد از آنها قیام كردند و بر حاكم وقت طغیان نمودند «خارجی» گفته نشد. اگر اینها مكتب و عقیده ی خاصی نمی داشتند مثل سایر یاغیهای دوره های بعد بودند ولی اینها عقایدی داشتند و بعدها خود این عقاید موضوعیت پیدا كرد. اگرچه هیچ وقت موفق نشدند حكومتی تشكیل دهند؛ اما موفق شدند فقه و ادبی برای خود به وجود بیاورند (به ضحی الاسلام، ج 3 / ص 340- 347، طبع ششم مراجعه شود) . اشخاصی بودند كه هرگز اتفاق نیفتاد كه خروج كنند ولی بر عقیده ی خوارج بودند. مثل آنچه در باره ی عَمْرو بن عُبَیْد و بعضی دیگر از معتزله گفته می شود. افرادی از معتزله كه در عقیده ی امر به معروف و نهی از منكر و یا در مسأله ی مخلّد بودن مرتكب كبیره با خوارج همفكر بوده اند، درباره شان گفته می شود: «وَ كانَ یَری رَأْیَ الْخَوارج» یعنی همچون خوارج می اندیشد. حتی بعضی از زنها بوده اند كه عقیده ی خارجی داشته اند. در كامل مبرد، ج 2 / ص 154 داستان زنی را نقل می كند كه عقیده ی خارجی داشته است. بنابراین بین مفهوم لغوی كلمه و مفهوم اصطلاحی آن عموم من وجه است. [2] لمعه ج 1، كتاب الجهاد، فصل اول؛ و شرایع، كتاب الجهاد. [3] یعنی و برای این است كه «معروف» رواج گیرد و «منكر» محو شود. پس در جایی باید امر به معروف كرد و نهی از منكر نمود كه احتمال ترتب این اثر در بین باشد. اگر می دانیم كه قطعاً بی اثر است دیگر وجوب چرا؟ و دیگر اینكه اصل تشریع این عمل برای این است كه مصلحتی انجام گیرد. قهراً در جایی باید صورت بگیرد كه مفسده ی بالاتری بر آن مترتب نشود. لازمه ی این دو شرط در عمل است. آدمی كه بصیرت در عمل را فاقد است نمی تواند پیش بینی كند كه آیا اثری بر این كار مترتب هست یا نیست و آیا مفسده ی بالاتری را در بر دارد یا ندارد؟ این است كه امر به معروف های جاهلانه همان طوری كه در حدیث است افسادش بیش از اصلاح است. در سایر تكالیف گفته نشده كه شرطش احتمال ترتب فایده است و اگر احتمال اثر دارد باید انجام داد و اگر احتمال اثر ندارد نباید انجام داد و حال آنكه در هر تكلیفی، فایده و مصلحتی منظور است؛ اما تشخیص آن مصلحتها بر عهده ی مردم گذاشته نشده است. درباره ی نماز گفته نشده اگر دیدی به حالت مفید است بخوان و اگر دیدی مفید نیست نخوان. در روزه هم گفته نشده اگر احتمال می دهی فایده دارد بگیر و اگر احتمال نمی دهی نگیر. در روزه گفته شده اگر دیدی به حالت مضر است نگیر. همچنین در حج یا زكات یا جهاد اینچنین قید نشده است؛ اما در باب امر به معروف و نهی از منكر این قید هست كه باید دید چه اثر و چه عكس العملی دارد و آیا این عمل در جهت صلاح اسلام و مسلمین است یا نه؛ یعنی تشخیص مصلحت بر عهده ی خود عاملان اجراست. در این تكلیف هر كسی حق دارد بلكه واجب است كه منطق و عقل و بصیرت در عمل و توجه به فایده را دخالت دهد، و این عمل تعبدی صرف نیست (رجوع شود به گفتار ماه ، جلد اول، سخنرانی امر به معروف و نهی از منكر) . این شرط كه إعمال بصیرت در امر به معروف و نهی از منكر واجب است، مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است به استثنای خوارج. آنها روی همان جُمود و خشكی و تعصب خاصی كه داشتند می گفتند امر به معروف و نهی از منكر تعبد محض است، شرط احتمال اثر و عدم ترتب مفسده ندارد، نباید نشست در اطرافش حساب كرد. طبق همین عقیده با علم به اینكه كشته می شوند و خونشان هدر می رود و با علم به اینكه هیچ اثر مفیدی بر قیامشان مترتب نیست، قیام می كردند و یا ترور می كردند. │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
قتال اهل بغی ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ سه مورد را عرض كردیم. دو مورد دیگر هم داریم. یك مورد را اصطلاحاً می گویند «قتال اهل بغی». ←مقصود این است: اگر در میان مسلمین جنگ داخلی در بگیرد و یك طایفه بخواهد نسبت به طایفه ی دیگر زور بگوید، اینجا وظیفه ی سایر مسلمین در درجه‌ی اول این است كه میان اینها صلح برقرار كنند، میانجی بشوند، كوشش كنند كه اینها با یكدیگر صُلح كنند، و اگر دیدند یك طرف سركشی می كند و به هیچ وجه حاضر نیست صلح كند بر آنها واجب می شود كه به نفع آن فئه ی مظلوم علیه آن فئه ی سركش وارد جنگ بشوند. این نصّ آیه ی قرآن است: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی اَلْأُخْری فَقاتِلُوا اَلَّتِی تَبْغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اَللّهِ. » [1]. قهراً یكی از مواردش آن جایی است كه مردمی بر امام عادل زمان خودشان خروج كنند. چون او امام عادل و بحق است و این علیه او قیام كرده، فرض این است كه حق با اوست نه با این، پس باید كه له او و علیه این وارد جنگ شد. یكی دیگر از موارد- كه در آن تا اندازه ای میان فقها اختلاف است- مسأله ی قیام خونین برای و است. آن هم یك مرحله و یك مرتبه است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] حجرات/9. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۶. در روایات متعدّدى که از معصومان(علیهم السلام) به ما رسیده براى اجابت دعا شرایط متعدّدى ذکر شده است از جمله توبه و پاکى قلب💖 ; (علیه السلام) مى فرماید: «إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَبَّهُ شَیْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ حَتَّى یَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللهِ وَ الْمِدْحَةِ لَهُ وَ الصَّلاَةِ عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ ثُمَّ الاِْعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ وَ التَّوْبَةِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ; مبادا هیچ یک از شما از خدا درخواستى کند مگر اینکه نخست حمد و ثناى او را بجا آورد و درود بر پیغمبر و آلش بفرستد سپس به گناه خود نزد او اعتراف (و توبه) کند سپس دعا نماید».(۲۵) دیگر اینکه دعا کننده باید در پاکى زندگى خود به ویژه پرهیز از غذاى حرام و کسب حرام بکوشد، همان گونه که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَکْسَبَه; کسى که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را از حرام پاک کند».(۲۶) در حالى که بسیارى از مردم به هنگام دعا نه توبه مى کنند و نه از غذاهاى آلوده یا مشکوک پرهیزى دارند، باز هم اجابت تمام دعاهایشان را انتظار مى کشند. نیز از شرایط دعا، تلاش و کوشش در مسیر و است; آنها که شاهد مناظر گناه هستند و عکس العملى نشان نمى دهند، نمى توانند انتظار استجابت دعا داشته باشند. همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «وَ لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسَلِّطَنَّ اللهُ شِرَارَکُمْ عَلَى خِیَارِکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلاَ یُسْتَجَابُ لَهُمْ; باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و گر نه خداوند بدان را بر نیکان شما مسلّط مى کند آن گاه هر چه دعا کنند مستجاب نخواهد شد».(۲۷) در حدیث آمده است که شخصى نزد امیرمؤمنان(علیه السلام) آمد و از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خدا فرموده دعا کنید من اجابت مى کنم، پس چرا ما دعا مى کنیم و به اجابت نمى رسد؟ امام(علیه السلام) در آن حدیث هشت شرط براى استجابت دعا بیان فرمود که بخشى از آن در احادیث بالا آمده است.(۲۸) براى توضیح بیشتر به کتاب «مفاتیح نوین» صفحه ۲۱ تا ۲۵ و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه (وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى...)(۲۹) مراجعه کنید. ____________ ➖ پاورقی : ۱ . فرقان، آيه ۷۷. ۲ . غافر، آيه ۶۰. ۳ . نساء، آيه ۳۲. ۴ . يوسف، آيه ۹۷. ۵ . «لَمْ يُناقِشْکَ» از ريشه «مناقشه» به معناى دقت و سخت گيرى در حساب است و به همين جهت به مناظره و مباحثه دقيق، مناقشه گفته مى شود. ۶ . «نُزُوع» به معناى جدا شدن از چيزى است، از اين رو به حالت انسان در لحظات نزديک به مرگ حالت «نزع» گفته مى شود؛ زيرا لحظه جدايى روح از جسم است. ۷ . «الاستعتاب» در بخش هجدهم از همين وصيّت نامه تفسير شد. ۸ . نور، آيه ۳۱. ۹ . شورى، آيه ۲۵. ۱۰ . کهف، آيه ۵۸. ۱۱ . زمر، آيه ۵۳ . ۱۲ . فرقان، آيه ۷۰. ۱۳ . انعام، آيه ۱۶۰. ۱۴ . «افضيت» از ريشه «افضاء» و «فضا» گرفته شده و به معناى وصول به چيزى است; گويى در فضاى او وارد شده است. ۱۵ . «ابثثته» از ريشه «بَثّ» به معناى پراکنده ساختن گرفته شده و اينجا به معناى افشا کردن و ظاهر نمودن است. ۱۶ . شعراء، آيه ۷۸-۸۱ . ۱۷ . «شَآبيب» جمع «شؤبوب» بر وزن «بهلول» به معناى رگبار⚡️ و بارش تند⛈ است و گاه به معناى هرگونه شدت مى آيد. ۱۸ . کافى، ج ۲، ص ۲۶۸، ح ۲. ۱۹ . غافر، آيه ۶۰. ۲۰ . بقره، آيه ۱۸۶. ۲۱ . بقره، آيه ۲۱۶. ۲۲ . کافى، ج ۲، ص ۶۰، ح ۴. ۲۳ . تفسير مجمع البيان و قرطبى و طبرى و تفسير نمونه و کتب ديگر، ذيل آيات شريفه ۷۵ تا ۷۸ از سوره توبه. ۲۴ . غافر، آيه ۶۰. ۲۵ . مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۲۱۶، ح ۱۱ و کتب متعدّد ديگر. ۲۶ . بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۷۲. ۲۷ . کافى، ج ۵، ص ۵۶، ح ۳. ۲۸ . سفينة البحار، ج ۱ بحث دعا. ۲۹ . بقره، آيه ۱۸۶. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۴. ❒ بنابراین از نظر هر سه عاملی كه انگیزه های صحیح و مشروع و جدی قیام امام حسین علیه‌السلام بود، وضع امام حسن علیه‌السلام با وضع امام حسین علیه‌السلام كاملاً متفاوت و متغایر بود. - از او تقاضای بیعت می كردند و از این بیعت نمی خواستند. (خود بیعت كردن یك مسأله ای است. ) - برای امام حسین علیه‌السلام از ناحیه ی مردم كوفه اتمام حجتی شده بود و مردم می گفتند كوفه دیگر بعد از بیست سال بیدار شده است، كوفه ی بعد از بیست سالِ معاویه غیر از كوفه ی قبل از بیست سال است، اینها دیگر قدرشناس علی شده اند، قدرشناس امام حسن علیه‌السلام شده اند، قدرشناس امام حسین علیه‌السلام شده اند، نام امام حسین علیه‌السلام كه در میان مردم كوفه برده می شود اشك می ریزند، دیگر درختها میوه داده اند و زمینها سرسبز شده است، بیا كه آمادگی كامل است. این دعوتها برای امام حسین علیه‌السلام اتمام حجت بود. برای امام حسن علیه‌السلام بر عكس بود؛ هركَس وضع كوفه را مشاهده می كرد می دید كوفه هیچ آمادگی ندارد. - مسأله ی سوم مسأله ی فساد عملی حكومت است. (فساد حاكم را عرض نمی كنم؛ فساد حاكم یك مطلب است، فساد عمل حكومت مطلب دیگری است. ) معاویه هنوز در زمان امام حسن علیه‌السلام دست به كار نشده است تا ماهیتش آشكار گردد و تحت عنوان و زمینه ای [برای قیام موجود] باشد یا به اصطلاح تكلیفی بالفعل به وجود آید، ولی در زمان امام حسین علیه‌السلام صددرصد اینچنین بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] تاریخ طبری ، ج 7 / ص 300 [2] قید كردند كه معاویه هیچ گاه توقع نداشته باشد كه امام حسن علیه‌السلام او را «یا امیرالمؤمنین» خطاب كند. ╭═══════ ๛ - - - ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
بیعت با «محمد نفس زكیّه» ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ بنی العباس ابتدا زمینه را برای خودشان فراهم نمی دیدند، فكر كردند كه و لو در ابتدا هم شده یكی از آل علی علیه السلام را كه در میان مردم وجاهت بیشتری دارد مطرح كنند و بعدها او را مثلاً از میان ببرند. برای این كار «محمد نفس زكیّه» را انتخاب كردند. محمد پسر همان عبد اللّه محض است كه عرض كردم عبد اللّه محض، هم از طرف مادر فرزند حسین بن علی است و هم از طرف پدر. عبد اللّه مردی است باتقوا، با ایمان و زیبا، و زیبایی را، هم از طرف مادر- و بلكه مادرها- به ارث برده است (چون مادر مادرش هم زن بسیار زیبای معروفی بوده) و هم از طرف [پدر] ، و بعلاوه اسمش محمد است، هم اسم پیغمبر؛ اسم پدرش هم عبد اللّه است. از قضا یك خالی هم روی شانه ی او هست، و چون در روایات اسلامی آمده بود كه وقتی ظلم زیاد شد یكی از اولاد پیغمبر، از اولاد زهرا علیهاالسلام، ظاهر می شود كه نام او نام پیغمبر است و خالی هم در پشت دارد، اینها معتقد شدند كه مهدی این امت كه باید ظهور كند و مردم را از مظالم نجات دهد همین است و آن دوره نیز همین دوره است. لااقل برای خود اولاد امام حسن علیه‌السلام این خیال پیدا شده بود كه مهدی امت همین است. بنی العباس هم حال یا واقعاً چنین عقیده ای پیدا كرده بودند و یا از اول با حقه بازی پیش آمدند. به هر حال این طور كه أبو الفرج نقل كرده همین عبد اللّه محض برخاست و شروع كرد به خطابه خواندن؛ مردم را دعوت كرد كه بیایید ما با یكی از افراد خودمان در اینجا بیعت كنیم، پیمان ببندیم و از خدا بخواهیم بلكه ما بر بنی امیه پیروز شویم. بعد گفت: ایها الناس! همه تان می دانید كه «اِنَّ ابْنی هذا هُوَ الْمَهْدیّ» مهدی امت همین پسر من است، همه تان بیایید با او بیعت كنید. اینجا بود كه منصور گفت: «نه به عنوان مهدی امّت. به عقیده ی من هم آن كسی كه زمینه ی بهتر دارد همین جوان است. راست می گوید، بیایید با او بیعت كنید. » همه گفتند راست می گوید، و قبول كردند كه با محمد بیعت كنند و بیعت كردند. بعد كه همه شان با او بیعت كردند فرستادند دنبال امام جعفر صادق علیه‌السلام. [1] وقتی كه حضرت صادق وارد شد، همان عبد اللّه محض كه مجلس را اداره می كرد، از جا بلند شد و حضرت را پهلوی خودش نشاند و بعد همان سخنی را كه قبلاً گفته بود تكرار كرد كه اوضاع چنین است و همه تان می دانید كه این پسر من مهدی امت است؛ دیگران بیعت كردند، شما هم بیا با مهدی امت بیعت كن. فَقالَ جَعْفَرٌ: لا تَفْعَلوا. [امام جعفر صادق علیه‌السلام گفت: نه، این كار را نكنید.] فَاِنَّ هذَا الْاَمْرَ لَمْ یَأْتِ بَعْدُ، إنْ كُنْتَ تَری (یعنی عبد اللّه) أَنَّ ابْنَكَ هذا هُوَ الْمَهْدِیُّ فَلَیْسَ بِهِ وَ لا هذا اَوانَهُ. [آن مسأله ی مهدی امت كه پیغمبر خبر داده، حالا وقتش نیست. عبد اللّه! تو هم اگر خیال می كنی این پسر تو مهدی امت است، اشتباه می كنی. این پسر تو مهدی امت نیست و اكنون نیز وقت آن مسأله نیست.] وَ اِنْ كُنْتَ اِنَّما تُریدُ اَنْ تُخْرِجَهُ غَضَباً للّهِ وَ لْیَأْمُرْ بِالْمَعْروفِ وَ یَنْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَاِنّا وَ اللّهِ لا نَدَعُكَ فَاَنْتَ شَیْخُنا وَ نُبایِعُ ابْنَكَ فِی الْاَمْرِ. حضرت وضع خودش را بسیار روشن كرد، فرمود: اگر شما می خواهید به نام مهدی امت با این بیعت كنید من بیعت نمی كنم، دروغ است، مهدی امت این نیست، وقت ظهور مهدی هم اكنون نیست؛ ولی اگر قیام شما جنبه ی و و جنبه ی مبارزه ی ضدّ ظلم دارد، من بیعت می كنم. بنابراین در اینجا وضع امام صادق علیه‌السلام صددرصد روشن است. امام صادق علیه‌السلام حاضر شد با اینها در مبارزه شركت كند ولی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه ی با ظلم، و حاضر نشد همكاری كند تحت عنوان اینكه این مهدی امت است. گفتند: خیر، این مهدی امت است و این امر واضحی است. فرمود: من بیعت نمی كنم. عبد اللّه ناراحت شد. وقتی كه عبد اللّه ناراحت شد حضرت فرمود: عبد اللّه! من به تو بگویم: نه تنها پسر تو مهدی امت نیست، نزد ما اهل بیت اسراری است، ما می دانیم كه كی خلیفه می شود و كی خلیفه نمی شود. پسر تو خلیفه نمی شود و كشته خواهد شد.
ولایت جائر ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مسأله ای داریم در فقه به نام «ولایت جائر» یعنی قبول پُست از ناحیه ی ظالم. قبول پست از ناحیه ی ظالم فی حدّ ذاته حرام است ولی فقها گفته اند همین كه فی حدّ ذاته حرام است در مواردی مستحب می شود و در مواردی واجب. نوشته اند اگر تمكّن از و نهی از منكر- كه امر به معروف و در واقع یعنی خدمت- متوقف باشد بر قبول پست از ناحیه ی ظالم، پذیرفتن آن واجب است. منطق هم همین را قبول می كند؛ زیرا اگر بپذیرید می توانید در جهت هدفتان كار كنید و خدمت نمایید، نیروی خودتان را تقویت و نیروی دشمنتان را تضعیف كنید. من خیال نمی كنم اهل مسلكهای دیگر، همانها كه مادی و ماتریالیست و كمونیست هستند این گونه قبول پست از دشمن و ضد خود را انكار كنند؛ می گویند: بپذیر ولی كار خودت را بكن. ما می بینیم در مدتی كه حضرت رضا علیه‌السلام ولایتعهد را قبول كردند كاری به نفع آنها صورت نگرفت، به نفع خود حضرت صورت گرفت. صفوف، بیشتر مشخص شد. بعلاوه حضرت در پست ولایتعهدی به طور غیر رسمی شخصیت علمی خود را ثابت كرد كه هیچ وقت دیگر ثابت نمی شد. در میان ائمه، به اندازه ای كه شخصیت علمی حضرت رضا علیه‌السلام و حضرت امیر علیه‌السلام ثابت شده- و حضرت صادق علیه‌السلام هم در یك جهت دیگری- شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است؛ حضرت امیر علیه‌السلام به واسطه ی همان چهار پنج سال خلافت، آن خطبه ها و آن احتجاجات كه باقی ماند؛ حضرت صادق علیه‌السلام به واسطه ی آن مهلتی كه جنگ بنی العباس و بنی الامیه با یكدیگر به وجود آورد كه حضرت حوزه ی درس چهار هزار نفری تشكیل داد؛ و حضرت رضا برای همین چهار صباح ولایتعهد و آن خاصیت علم دوستی مأمون و آن جلسات عجیبی كه مأمون تشكیل می داد و از مادیین گرفته تا مسیحیها، یهودیها، مجوسیها، صابئیها و بوداییها، علمای همه ی مذاهب را جمع می كرد و حضرت رضا علیه‌السلام را می آورد و حضرت با اینها صحبت می كرد؛ و واقعاً حضرت رضا علیه‌السلام در آن مجالس- كه اینها در كتابهای احتجاجات هست- هم شخصیت علمی خود را ثابت كرد و هم به نفع اسلام خدمت نمود؛ در واقع از پست ولایتعهد یك استفاده ی غیر رسمی كرد، آن شغلها را نپذیرفت ولی استفاده ی اینچنینی هم كرد. │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
نکته قابل ذکر این است که برخی مطالب مشترک در بخش‌های مختلف کتاب هست که ناشی از اشتراک موضوع است. نکته دیگر این که بجاست که نظرات آن متفكر شهید در خصوص حفظ و تداوم انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه ما واقع شود. به عنوان نمونه ایشان در چند موضع این کتاب تأکید دارند که روحانیون حتی در پست‌های دولتی را نپذیرند و از دولتی شدن بپرهیزند و همچنان در کنار مردم باقی بمانند، چنان که در چند موضع دیگر به مسئله تشكيل دایره و که زیر نظر روحانیت باشد و بر امور گوناگون مردم و دولت نظارت داشته باشد تأکید نموده اند، همچنان که در چند موضع بر آزادی تفکر و بیان خالی از نفاق اصرار ورزیده‌اند. امید است این اثر آن متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام که حاصل عمر و پاره تن امام خمینی بود و رهبر معظم انقلاب آثار او را مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی دانسته و خود را شاگرد ایشان به شمار آورده‌اند، همچون دیگر آثار آن عالم ربانی شهید در آشنایی مسلمانان با معارف اسلامی و خصوصاً در ادامه راه درست انقلاب اسلامی مفید و موثر افتد. 🗓 دی ماه ۱۳۸۵ برابر با ذيحجه ۱۴۲۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. این همایش به کوشش گروه‌های چپ گرا برگزار می‌شد و هدف آن این بود که با توجه به اوج گرفتن نهضت، گروه‌های مارکسیست یا مسلمان مارکسیسم زده را شریک در نهضت جلوه دهند. استاد شهید مطهری با سخنرانی خود حیله‌های آنها را نقش بر آب ساختند. ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
مطلب اول این است که : ✓ از بزرگترین واجبات الهی که در قرآن مجید و اخبار، امر أکید به آن شده و تهدیدهای شدید و سخت بر ترکش وارد گردیده و است و ترک آن از گناهان کبیره است. چنانچه در رساله گناهان کبیره، تفصیل آن ذکر شده و در نهی از منکر اولین مرتبه اش انکار قلبی است به طوری که آثار انکارش باید ظاهر شود؛ یعنی بر هر مسلمانی واجب است هنگامی که کار حرامی از کسی ببیند راضی به آن کار نباشد بلکه در دل بدش بیاید به طوری که اثر این کراهت قلبی در ظاهرش آشکار شود. هنگامی که با مرتکب حرام روبه رو می شود با جبهه گشاده و باز با او برخورد ننماید بلکه رو را ترش کند و خلاصه باید آثار انکار قلبی در اعضا و جوارح شخص ظاهر شود. و هر اندازه شخص قویتر و روحانیتش بیشتر باشد انکار قلبیش در برابر معصیت شدیدتر است و چون ایمان جناب میرزای مرحوم در کمال قوّت و روح شریفش در نهایت لطافت و دل روشنش در غایت رقّت بود به طوری که در آن زمان نظیرش کمیاب بوده است - چنانچه آن شخص هندی از روی حساب خود این معنا را فهمیده بود - هنگامی که شنید جمعی ظاهرالصلاح حُرُمات الهی را هتک کرده اند طاقت نیاورد تا مریضش ساخت و بالأخره از دار فانی راحت شد و از بین گنهکاران بیرون رفت و به عباد صالحین ملحق گردید. ناگفته نماند که سبب مهم شدت تأثر آن بزرگوار دو چیز بود؛ - یکی فسق و گناه آشکار که سبب کوچک شدن گناه در نظر خلق و جرأت ایشان بر ارتکاب آن می شود - و دیگر ظاهرالصلاح بودن تجار مزبور؛ زیرا اشخاص ظاهرالصلاح که در درجه اول روحانیّین و کسانی که بر منبر مردم را به وعظ و خطابه ارشاد می کنند و در درجه دوم کسانی که با علما ملازمند و به نماز جماعت و سایر شعایر دینی مواظبند هرگاه گناهی از آنها صادر شود یقیناً موجب سستی عقاید خلق و موهون شدن شرع انور و جرأت سایر مردم خواهد شد و در رساله گناهان کبیره مفصلاً بیان شده که گناه صغیره اشخاص ظاهرالصلاح در حکم گناه کبیره خواهد بود .
این داستان به ما می فهماند که أذیت و اهانت به مؤمن و وابسته به خدا و رسول و امام علیه السّلام خطرناک و موجب نزول بلا و قهر الهی است. و چنانچه سابقاً به آن اشاره ای شد، دو فریضه مهمّه عالیه است که با اجتماع شرائط آن بر عموم مسلمانان واجب است و کیفیت امر و نهی هم در شرع بتفصیل بیان شده و مراتبی برای آن بیان گردیده که بر مسلمانان واجبست آنرا بدانند؛ زیرا اگر برنامه اجراء نهی از منکر را ندانند ممکن است دچار منکر شدیدتر و گناه بزرگتری گردند مانند آقای عطاران در این داستان؛ بنابر این لازم است این مطلب به طور خلاصه یادآوری گردد: هرگاه از شخص مسلمانی مُنکَری دیده شد اگر منکر بودن آن قطعی باشد باید اقدام بنهی کرد؛ پس اگر احتمال هرچند ضعیف داده شود بر منکر نبودن آن عمل، نمیتواند او را نهی کند؛ » مثل اینکه ظرف شراب را در دست او میبیند ولی احتمال میدهد مایع دیگری باشد، » یا اینکه میبیند نظر به أجنبیّه میکند و احتمال میدهد شاید مَحرم او است، » یا اینکه نظر از روی ریبه و شهوت نیست، » و خلاصه عمل مسلمان تا قابل حمل به صحّت باشد، نهی از آن جایز نیست، » و همین است اگر احتمال جهل او را دهد، یعنی شاید نمیداند که این عمل حرام است در این صورت نهی جایز نیست؛ بلکه ارشاد لازم است یعنی بطور نرمی او را به کم آن عمل آشنا کند مثلا می بیند شخصی رو به قبله بول میکند و احتمال دارد سمت قبله را نمیشناسد یا حرام بودن آنرا نمیداند یا اینکه فراموش کرده، در تمام این موارد نهی کردن -یعنی زجر نمودن- او را از این عمل جایز نیست بلکه باید بطور نصیحت و خیرخواهی او را دانا نمود یا یادآوری کرد و نیز نهی از منکر در صورتیست که فاعل منکرش خودش آن منکر را ترک نکرده و بر آن مُصِرّ باشد؛ پس اگر منکَری بجا آورد و دیگر آنرا تکرار نکرد نهی از منکر دیگر مورد ندارد. بلی باید او را امر به توبه کرد و پس از اجتماع این دو شرط یعنی مُسلَّم بودن منکر و تکرار و اصرار بر آن واجب است نهی کردن با رعایت مراتب به این تفصیل: در مرتبه اول باید از روی خیرخواهی و دلسوزی و با نرمی کلام او را اندرز دهد و از آن گناه بازدارد. و اگر ترک نکرد مرتبه دوم تندی در کلام با رعایت اینکه حرامی نگوید مانند سبّ و فحش و دروغ و فاش کردن عیب دیگر او و هتک او(ریختن آبرو). و اگر به کلام تند هم بازداشته نشد پس بوسیله نگاه تند به او نظر کردن یا رو از او برگردانیدن و اعراض از او کردن و اگر بهیچ یک از آنچه گفته شد ترک نکند و احتمال دهد که بوسیله اقدام عملی بازداشته میشود پس با رعایت امن از ضرر اقدام کند. مثل اینکه صورت او را از نظر کردن به حرام برگرداند یا شیشه شراب را از دستش بگیرد و خالی کند و شیشه را به او ردّ کند و مثل اینکه دست او را بگیرد از زدن مظلوم و مانند اینها. و اگر بوسیله آنچه گفته شد دست برندارد از آن گناه و بوسیله زدن ممکن است بازداشته شود پس؛ اولاً سیلی بصورت زدن بطور کلی در جمیع موارد حرام است و اما غیر از صورت از سایر اعضاء پس زدن بطوریکه موجب دیه شود یعنی جای زدن قرمز یا سیاه شود یا زخم یا شکسته گردد آنهم حرام است (مگر در بعض موارد به اذن فقیه عادل) و باید دانست تا بتواند ار مرتبه پائین به مرتبه سخت تر تجاوز ننماید و تفصیل بیشتر در این مسئله در کتب فقهیه باید مراجعه شود. در آنچه گفته شد دانسته گردید که صاحب داستان مزبور در اثر ندانستن مسئله در مقام نهی از منکر خودش مبتلا به منکراتی شد و چون سید و مورد لطف حضرت آفریدگار بود خداوند او را مبتلا فرمود و در خواب هم او را به گناهش آشکار کردند و راه توبه اش که علاوه بر عذرخواهی از خداوند از آن شخصی که او را سیلی زده پوزش خواستن و رضای قلبی او را بدست آوردن راهنمائی فرمودند. خداوند ما را به گناهانمان آشنا فرماید و توبه به ما عنایت فرماید. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/50225 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
این داستان به ما می فهماند که أذیت و اهانت به مؤمن و وابسته به خدا و رسول و امام علیه السّلام خطرناک و موجب نزول بلا و قهر الهی است. و چنانچه سابقاً به آن اشاره ای شد، دو فریضه مهمّه عالیه است که با اجتماع شرائط آن بر عموم مسلمانان واجب است و کیفیت امر و نهی هم در شرع بتفصیل بیان شده و مراتبی برای آن بیان گردیده که بر مسلمانان واجبست آنرا بدانند؛ زیرا اگر برنامه اجراء نهی از منکر را ندانند ممکن است دچار منکر شدیدتر و گناه بزرگتری گردند مانند آقای عطاران در این داستان؛ بنابر این لازم است این مطلب به طور خلاصه یادآوری گردد: هرگاه از شخص مسلمانی مُنکَری دیده شد اگر منکر بودن آن قطعی باشد باید اقدام بنهی کرد؛ پس اگر احتمال هرچند ضعیف داده شود بر منکر نبودن آن عمل، نمیتواند او را نهی کند؛ » مثل اینکه ظرف شراب را در دست او میبیند ولی احتمال میدهد مایع دیگری باشد، » یا اینکه میبیند نظر به أجنبیّه میکند و احتمال میدهد شاید مَحرم او است، » یا اینکه نظر از روی ریبه و شهوت نیست، » و خلاصه عمل مسلمان تا قابل حمل به صحّت باشد، نهی از آن جایز نیست، » و همین است اگر احتمال جهل او را دهد، یعنی شاید نمیداند که این عمل حرام است در این صورت نهی جایز نیست؛ بلکه ارشاد لازم است یعنی بطور نرمی او را به کم آن عمل آشنا کند مثلا می بیند شخصی رو به قبله بول میکند و احتمال دارد سمت قبله را نمیشناسد یا حرام بودن آنرا نمیداند یا اینکه فراموش کرده، در تمام این موارد نهی کردن -یعنی زجر نمودن- او را از این عمل جایز نیست بلکه باید بطور نصیحت و خیرخواهی او را دانا نمود یا یادآوری کرد و نیز نهی از منکر در صورتیست که فاعل منکرش خودش آن منکر را ترک نکرده و بر آن مُصِرّ باشد؛ پس اگر منکَری بجا آورد و دیگر آنرا تکرار نکرد نهی از منکر دیگر مورد ندارد. بلی باید او را امر به توبه کرد و پس از اجتماع این دو شرط یعنی مُسلَّم بودن منکر و تکرار و اصرار بر آن واجب است نهی کردن با رعایت مراتب به این تفصیل: در مرتبه اول باید از روی خیرخواهی و دلسوزی و با نرمی کلام او را اندرز دهد و از آن گناه بازدارد. و اگر ترک نکرد مرتبه دوم تندی در کلام با رعایت اینکه حرامی نگوید مانند سبّ و فحش و دروغ و فاش کردن عیب دیگر او و هتک او(ریختن آبرو). و اگر به کلام تند هم بازداشته نشد پس بوسیله نگاه تند به او نظر کردن یا رو از او برگردانیدن و اعراض از او کردن و اگر بهیچ یک از آنچه گفته شد ترک نکند و احتمال دهد که بوسیله اقدام عملی بازداشته میشود پس با رعایت امن از ضرر اقدام کند. مثل اینکه صورت او را از نظر کردن به حرام برگرداند یا شیشه شراب را از دستش بگیرد و خالی کند و شیشه را به او ردّ کند و مثل اینکه دست او را بگیرد از زدن مظلوم و مانند اینها. و اگر بوسیله آنچه گفته شد دست برندارد از آن گناه و بوسیله زدن ممکن است بازداشته شود پس؛ اولاً سیلی بصورت زدن بطور کلی در جمیع موارد حرام است و اما غیر از صورت از سایر اعضاء پس زدن بطوریکه موجب دیه شود یعنی جای زدن قرمز یا سیاه شود یا زخم یا شکسته گردد آنهم حرام است (مگر در بعض موارد به اذن فقیه عادل) و باید دانست تا بتواند ار مرتبه پائین به مرتبه سخت تر تجاوز ننماید و تفصیل بیشتر در این مسئله در کتب فقهیه باید مراجعه شود. در آنچه گفته شد دانسته گردید که صاحب داستان مزبور در اثر ندانستن مسئله در مقام نهی از منکر خودش مبتلا به منکراتی شد و چون سید و مورد لطف حضرت آفریدگار بود خداوند او را مبتلا فرمود و در خواب هم او را به گناهش آشکار کردند و راه توبه اش که علاوه بر عذرخواهی از خداوند از آن شخصی که او را سیلی زده پوزش خواستن و رضای قلبی او را بدست آوردن راهنمائی فرمودند. خداوند ما را به گناهانمان آشنا فرماید و توبه به ما عنایت فرماید. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/50225 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
گفتم آقا سید کاظم کجا بوده ای! - و سید کاظم فاطمی اهل منبر بود از اهل قیر که بر اثر حادثه زلزله به رحمت خدا رفت - فرمودند سید کاظم نیستم و از طرف قبله آمده ام و می خواهم عبور کنم، خیلی ترسیدم فرمودند نترسید. چون حامله هستید من پشت به طرف شما می کنم و حرف می زنم دیگر او را ندیدم؛ پس زلزله کوچکی آمد و تا بچه ها را بیدار کردم و شوهرم از خواب بلند شد، زلزله سخت شروع شد، همین قدر که توانستیم بچه ها را از خانه بیرون بیاوریم که خانه خراب شد ، اگرچه تمام خانه های ما خراب شد ولی همان خانه ای که بچه ها در آن خوابیده بودند شکسته شد و پایین نیامد و بحمداللّه هیچکس از اهل خانه تلف نشدند. *** زن مؤمنه ای گفت در ماه محرم تقریبا یک ماه ونیم پیش از وقوع زلزله در خواب دیدم که از طرف مشرق یک ابری پیدا شد و یک نفر در میان آن ابر به صدای بلند می گوید و از اول محل طلوع آفتاب مشغول اذان و گفتن ( اللّه اکبر ) بود و به تدریج بالا می آمد و کلمه کلمه اذان را می گفت تا رسید بالای سر قیر، دیگر از اذان گفتن ساکت شد و صدای او به همه جا می رسید و همه عالم می شنیدند ، من از خواب بیدار شدم به یکی از همسایگان خود خواب را نقل کردم، جواب داد خواب شما دلیل است بر اینکه قیر خراب می شود. یک نفر به نام ( سید علی مرتضوی ) از اهل قیر می گوید یک شب قبل از وقوع زلزله و خرابی قیر در خواب دیدم ابر سیاه بسیاری از طرف قبله آشکار شد و عده زیادی از اهالی قیر جلو آن ابر ایستاده و التماس می کردند که از محل ما بگذر و ما را به بلا گرفتار مکن هرچه التماس می کردند فایده نبخشید و ابر از سمت قطب آمد و مثل سیلاب یکمرتبه همه شهر قیر را فرا گرفت و به طرف قبله سرازیر شد. از این نوع خوابهای وحشتناک که إخبار از وقوع حادثه موحشه بوده زیاد و نوشتن آنها موجب طول کلام است و همچنین آنهایی که یک روز بلکه دو روز بعد از اینکه زیر خاک بودند زنده بیرون آوردند بسیار است و برای عبرت گرفتن در آنچه نوشته شد کفایت است ( ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلّ اْلاِعْتِبارَ ؛ چه فراوان است اسباب عبرت وکم است عبرت گرفتن ) آنچه خود بنده شخصا به چشم مشاهده کردم آنکه بنده در محلّی به نام تنگ روئین مشغول تبلیغ بودم. عصر روز بیست و چهارم ماه صفر دعوت شدم در یک فرسخی آن محل به نام بند بست و عده ای از ایلات احشام نشین که چادرنشین بودند برای تبلیغ و علیه السّلام رفتم و از آنجا تا قیر پنج فرسخ بود. شب در آنجا تا دو ساعت از شب گذشته مشغول گفتن مسائل دینی و موعظه و نصیحت و عزاداری بودم. بعد از صرف شام، چند نفر از محل تنگ روئین هم آمده بودند گفتند بیا برویم به محل و همانجا بخوابید. و مساجد آن در حدود هفت هشت مسجد داشت؛ اما یک نفر عالم دینی نداشتند. ابداً اقامه نمیشد. مجالس دینی و تبلیغات مذهبی نداشتند. تنها و و صفر آن هم خیلی کم، مجلس تبلیغات برپا میشد، آن هم منبری های بیسواد، نه خودشان عالمی داشتند و نه علاقه قلبی و حقیقی به اهل علم داشتند. خیلی مادی و حریض به دنیا بودند. و در میان آنها متروک و اگر هم کسی دیندار بود و وظیفه مهم دینی را انجام میداد، مورد تعقیب و ملامت مردم اهالی می گردید و الان هم بعد از این آیت بزرگ الهی که نمونه ای از قیامت بود بواسطه نداشتن مبلغ و عالم و رهبر صحیح باقیماندگان به همان حالت اولی باقی بلکه بدتر و بدبخت تر شده اند تا عاقبت کار این بیچاره مردم به کجا منتهی شود. بیش از این مصدّع اوقات نشوم. خداوند به حرمت محمد و آل محمد صلوات الله علیهم سایه مبارک علماء اعلام و مجتهدین عظام عموماً و بالاخص حضرت مستطاب عالی را از سر این جان نثار و عموم مسلمین کوتاه نگرداند و وجود مبارک را از جمیع بلیّات مصون و محفوظ بفرماید ان‌شاءالله تعالی. محمد جواد مقیمی 【۳ از ۷ 】
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر. و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد . گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود. ( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم یعنی در و می باشد. اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند و که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و در مال و است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک و ¹ و غیر اینها . ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم ، گناهکار را دهد شاید کند یا کردار نیکی که اثر آن را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد . و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود . اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است . اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند . دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد . در گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد. و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت خلیل علیه السّلام هستند و می شوند و با و خود جمع شده و در باره آنها می کنند و با هم به می روند‌. ---------------------------------------------------- 1- علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8). 【 ۶ از ۷ 】