📚📖 مطالعه
اگر شعر یا نثری دارای این خصوصیات باشد، آن را «حماسی» میگویند. سرگذشتها و حادثهها و تاریخچهها
حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
آیا حسین بن علی حادثه حماسی دارد یا ندارد؟
آیا شخصیت حسین بن علی یک شخصیت حماسی هست یا نیست؟
ما باید شخصیت حسین بن علی را که برای ما یک شخصیت انسانی است بشناسیم.
این مرد که ما هر سال به نام او وقتها صرف میکنیم، پولها خرج میکنیم، روزها تعطیل میکنیم، باید خصوصیاتش برای ما شناخته شود، و از جمله خصوصیات او همین است که آیا حسین علیه السلام یک شخصیت حماسی هست یا نه؟
آیا ما باید با وجود حسین و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم یا یک احساس تراژدی، مصیبت، رثا و نفله شدن؟
در اینجا لازم است مختصری توضیح بدهم:
شخصیتهای حماسی که اغلب در منظومههای حماسی از آنها یاد شده است، جنبه نژادی و قومی دارند و این اعمّ است از شخصیتهای افسانهای مثل رستم و اسفندیار و یا شخصیتهای واقعی مثل جلال الدین خوارزمشاه در تاریخ ایران.
غالباً قهرمانان یک قوم، اعمّ از واقعی و افسانهای، از آن نظر که انتساب به آن قوم دارند، احساسات آن مردم را تحریک میکنند.
اصولاً قهرماندوستی و قهرمانپرستی جزء سرشت بشر است، مخصوصاً وقتی که قهرمان، تعلقی هم به انسان داشته باشد که انسان بخواهد به او افتخار کند.
این قهرمانهای کشتی 🤼 که موفقیتی به دست میآورند براستی مردم برای آنها ابراز احساسات میکنند، یا قهرمانی که هالتر 🏋♂ بلند کرده و رکورد را شکسته و مثلاً سه کیلو بیشتر از رکورد جهانی بالا برده است چقدر تاج گل نثارش میکنند، و یا برای کسی که کشتی گرفته و با یک فن حریف خود را ضربه فنی کرده است براستی ابراز احساسات میکنند.
اینها به خاطر این است که قهرماندوستی و قهرمانپرستی در سرشت بشر است و ضمناً او از قهرمان ملت و قوم خودش تجلیل میکند نه از قهرمان دیگری.
در کشتیهای بینالمللی، افراد هر ملت (چه آنهایی که آنجا حاضرند و چه آنهایی که از رادیوها گوش میکنند) احساساتشان متوجه هموطنان خودشان است که افتخاری برای وطن و قوم خودشان کسب کنند.
ما وقتی داستان رستم و اسفندیار و افراسیاب و این طور چیزها را میخوانیم، چون میگویند افراسیاب از ماوراءالنّهر و از یک ملت دیگری بوده و رستم از ملت ایران بوده است قهراً دلمان میخواهد که همیشه تفوّق با رستم باشد، و افسانهساز هم افسانهها را چنان ساخته است که با ذائقه ما جور دربیاید، یعنی همیشه آن طرف مغلوب و محکوم و این طرف غالب و قاهر باشد.
این حماسهها حماسههای قومی است، یعنی اختصاص به یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاک معین دارد.
اما مطلب در مورد حسین علیه السلام غیر از این است.
حسین یک شخصیت حماسی است اما نه آن طور که جلال الدین خوارزمشاه یک شخصیت حماسی است و نه آن طور که رستم افسانهای یک شخصیت حماسی است.
حسین یک شخصیت حماسی است اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه قومیت.
سخن حسین، عمل حسین، حادثه حسین، روح حسین، همه چیز حسین هیجان است، تحریک است، درس است، القاء نیروست، اما چه جور القاء نیرویی؟ چه جور درسی؟ آیا از آن جهت که مثلاً به یک قوم بخصوصی منتسب است؟
یا از آن جهت که شرقی است؟
یا از آن جهت که مثلاً عرب است و غیرعرب نیست؟
یا به قول بعضی از ایرانیها از آن جهت که زنش ایرانی است؟!
اساساً در وجود حسین علیه السلام یک چنین حماسههایی نمیتواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسین هم همین است. چون حماسه او بالاتر و مافوق این گونه حماسههاست، کمتر افراد میتوانند او را بشناسند. حالا ببینیم که واقعاً چگونه است.
شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسین بن علی از نظر شدت حماسی بودن و از نظر علوّ و ارتفاع حماسه یعنی جنبههای انسانی نه جنبه قومی و ملی، پیدا نخواهید کرد.
حسین سرود انسانیت است، نَشید انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد، و به جرأت عرض میکنم که نظیر ندارد.
شما در دنیا حماسهای مانند حماسه حسین بن علی پیدا نخواهید کرد، چه از نظر قدرت و قوّت حماسه و چه از نظر علوّ و ارتفاع و انسانی بودن آن، و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناختهایم.
دو صفحه تاریخچه کربلا
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی، و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحهاش یا بینظیر است و یا کم نظیر.
اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر و یا کم نظیر میبینیم.
یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم، و خیال هم نمیکنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوّع داشته باشد.
البته در تاریخچه جنگهای صلیبی، جنایتهای اروپاییها خیلی عجیب است و اینکه جرأت نمیکنم که بگویم حادثه کربلا از نظر زیادیِ جنایت نظیر ندارد، چون توجه من یکی به جنگهای صلیبی و جنایتهایی است که مسیحیها در آن مرتکب شدند و یکی هم به جنایتهایی است که همین اروپاییها در اندلس اسلامی مرتکب شدند که آن هم عجیب است.
تاریخ اندلسِ مرحوم آیتی را که دانشگاه تهران چاپ کرده است #بخوانید؛ کتابی است بسیار تحقیقی و آموزنده.
در این کتاب نوشته است: اروپاییها به صدهزار زن و مرد و بچه اجازه دادند که هر جا میخواهند بروند. بعد که اینها راه افتادند، پشیمان شدند و شاید هم از اول حقّه زدند که اجازه حرکت دادند. به هر حال تمام این صدهزار نفر را کشتند و سر بریدند.
شرقی هرگز از نظر جنایت به غربی نمیرسد. شما اگر در تمام تاریخ مشرق زمین بگردید، دو جنایت را حتی در دستگاه اموی پیدا نمیکنید: یکی آتش زدن زنده زنده و دیگر
قتل عام کردن زنان، ولی در تاریخ مغرب زمین این دو نوع جنایت فراوان دیده میشود.
زن کشتن در تاریخ مغرب زمین یک امر شایعی است.
هنوز هم باور نکنید که اینها روح انسانی داشته باشند.
آنچه در ویتنام صورت میگیرد ادامه روحیه جنگهای صلیبی و جنگهای اندلس آنهاست.
این کار که چندصدهزار نفر را زنده زنده در کوره آتش بگذارند- ولو این افراد جانی هم باشند- کار مشرق زمینی نیست و از عهده مشرق زمینی چنین جنایتی برنمیآید.
این کار فقط از عهده مغرب زمینی قرن بیستم برمیآید.
این جنایت که در صحرای سینا دهها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از گرسنگی بمیرند برای اینکه اگر اسیر بگیرند باید به آنها نان بدهند، فقط مال غربی است؛ شرقی اینجور جنایت نمیکند.
یهودی فلسطینی صد درجه شریفتر از یهودی غربی است. اگر مردمِ فلسطین، یهودیهای ملی اهل همان #فلسطین بودند که این جنایتها واقع نمیشد.
این جنایتها همه مال یهودی غربی است.
به هرحال من جرأت نمیکنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است، ولی میتوانم بگویم در مشرق زمین وجود نداشته است.
از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است.
این صفحه را که نگاه میکنیم، در آن کشتن بیگناه میبینیم،
کشتن جوان میبینیم،
کشتن شیرخوار میبینیم،
اسب بر بدن مرده تاختن میبینیم،
آب ندادن به یک انسان میبینیم،
زن و بچه را شلّاق زدن میبینیم،
اسیر را بر شتر بیجهاز سوار کردن میبینیم.
از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است، وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آن که میخورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است.
قهرمان حادثه در این نگاه یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمربن ذی الجوشن است، خولی است و یک عده دیگر.
لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه میکنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را میبینیم.
پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟
باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه چیز دیگری نیست که بگوییم.
باید بگوییم:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا «۱»
اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین یک صفحه است؟
آیا فقط رثاء است؟
فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟
اشتباه ما همین است.
این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا قهرمان حسین است.
در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلّی حقپرستی است.
آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد.
اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم میبینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه میبیند که میفرماید: «قالوا أ تَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک» [۲].
مسلّماً جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلیفَةً» [۲] سؤالی نمیکند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را میدیدند و صفحه دیگر آن را نمیدیدند، از خدا این سؤال را کردند که آیا میخواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند؟
و خدا در جواب آنها فرمود: «انّی اعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ» [۳] من چیزی را میدانم که شما نمیدانید.
آن صفحه صفحهای است که ملک اعتراض میکند، بشر سرافکنده است، و این صفحه صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند.
چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟
چرا همیشه باید حسین بن علی از آن جنبهای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم، در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد. پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانیهای بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخوانیم و صفحه دیگرش را نمیخوانیم.
جانیهای بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و میکنند.
حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند؛ اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱.۲.۳. بقره/ ۳۰
دستگاه بنی امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر است، تربت حسین کعبه صاحبدلان است.
زینب هم به یزید همین را گفت، گفت: اشتباه کردی، «کدْ کیدَک وَ اسْعَ سَعْیک، ناصِبْ جَهْدَک، فَوَاللهِ لا تَمْحو ذِکرَنَا وَ لا تُمیتُ وَحْینا» [۱] هر نقشهای که داری به کار ببر ولی مطمئن باش تو نمیتوانی برادر مرا بکشی و بمیرانی؛
برادر من زندگیاش طور دیگر است، او نمرد بلکه زندهتر شد.
در آن وقت مرثیه گوها مثل مرثیه گوهای حالا نبودند.
کمَیت مرثیه گو بود، دِعبل خُزائی مرثیه گو بود؛ همان دعبل خزاعی که گفت: پنجاه سال است که من دار خودم را به دوش کشیدهام.
او طوری مرثیه میگفت که تخت خلفای اموی و عباسی را متزلزل میکرد. او که محتشم نبود. شعرای ما چرخ و فلک را مسؤول شهادت حسین دانستهاند.
کمیت که اینجور نبوده؛ یک قصیده که میگفت دنیا را متزلزل میکرد، ولی با تاریخچه حسین، با نام حسین، با مرثیه حسین.
دیدند عجب! قبر حسین هم مصیبتی برای ما شده است.
تصمیم گرفتند که قبرش را از بین ببرند. قبرش را خراب کردند، تمام آثار آن را محو کردند، پستی و بلندیهای زمین را یکسان کردند، به محل قبر آب انداختند به طوری که احدی در آن سرزمین نفهمد که قبر حسین در کدام نقطه بوده است. اما مگر شد؟
حتی روی آوردن مردم به آن بیشتر هم شد.
خود متوکل یک سر مغنّیه [۱] دارد. یک وقتی با او کار داشت و سراغ او را گرفت.
گفتند نیست.
گفت کجاست؟
گفتند به مسافرت رفته است.
بعد از مدتی که آمد، متوکل از او سؤال کرد: کجا رفته بودی؟
جواب داد: برای زیارت به مکه رفته بودم.
متوکل گفت: الآن که وقت زیارت مکه نیست؛ نه ماه ذی الحجّه است که وقت حج باشد و نه ماه رجب است که وقت عمره باشد، و اصرار کرد که باید بگویی کجا رفته بودی.
بالأخره معلوم شد این زن به زیارت حسین بن علی رفته بود، که متوکل آتش گرفت، فهمید نام حسین را نمیشود فراموشاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بحارالانوار، ج ۴۵/ ص ۱۳۵.
—— ⃟ ————————
ادامه مطلب : تحریف هدف امام حسین علیه السلام ↓
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
🔉 #حکایات 🔟 جلسه دهم * تنها دستگیر انسان در عالم برزخ چیست؟ * داستان مرحوم دشتی و ملاقات با #امام
🕌 چلهی سراسری «زیارت عاشورا» از عاشورا تا اربعین
🤲🏻 به نیت تعجیل در فرج منتقم خون ثارالله، مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
✅ آیتالله سید علی آقای قاضی یک چله زیارت عاشورا میگرفتند و آغاز آن را از روز عاشورا تا اربعین قرار میدادند. بسیاری از علماء و بزرگان و اهل معرفت بر گرفتن این چله #زیارت_عاشورا تأکید دارند. بخصوص برای حوائج ویژه. شروع از روز عاشورا به مدت چهل روز ...
✳️ نکاتی که بزرگان توصیه میکنند:
۱. با صد لعن و صد سلام انجام شود.
۲. میتوان صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا را حین انجام کارهای روزانه گفت.
۳. از ابتدا تا پایان زیارت عاشورا (با صد لعن و صد سلامش) از اذان صبح تا حداکثر عصر و یا طی شب خوانده شود.
۴. مراقبت شود به جز اهل خانه کسی از چلهگیری مطلع نشود.
۵. به خانواده نیز توصیه شود شروع کنند.
🕯 ان شاء الله توفیق شود تا زیارت آخرین روزهای چله را در مسیر پیاده روی نجف تا کربلا ختم کنیم.
#عاشورا | #اربعین
╭────๛- - 🚩 - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
📚📖 مطالعه
دستگاه بنی امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر
تحریف هدف امام حسین علیه السلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
من نمیدانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد #تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امّت را به دوش بگیرد،😳
برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد.🙄
برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود.🤭
لذا بعد از این انحراف، چارهای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثاء و مرثیه ببینیم.
من نمیگویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند؛ اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با #حماسه باشد.
اینکه گفتهاند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفتهاند و ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز به آن توصیه کردهاند.
این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید #اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان.
پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد.
در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود،
و شما هم تا اندازهای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید،
شما هم عدالتخواه بشوید،
شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید،
شما هم آزادیخواه باشید،
برای آزادی احترام قائل باشید،
شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه.
اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائیاش میتوانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است.
خیال میکنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا- العیاذبالله- حضرت زهرا علیها السلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!
چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسهای میان حسین بن علی و عیسی مسیح کرده بود؛ نوشته بود که عمل مسیحیها بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد، زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن میگیرند و شادمانی میکنند ولی اینها در روز شهادت حسین بن علی مرثیه خوانی و گریه میکنند. عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد، زیرا آنها شهادت را برای عیسی مسیح موفقیت میدانند نه شکست، و چون موفقیت میدانند شادمانی میکنند؛ اما مسلمین شهادت را شکست میدانند و چون شکست میدانند گریه میکنند. خوشا به حال ملتی که شهادت را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد، و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن مرثیه خوانی کند.
جواب این است که ؛
اولاً دنیای مسیحی که این شهادت را جشن میگیرد، روی همان اعتقاد خِرافی است که میگوید عیسی کشته شد تا بار گناه ما بریزد، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن میگیرد.
در حقیقت او جشن سبکی استخوان خودش را به خیال خودش میگیرد، و این یک خرافه است.
ثانیاً این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریف شده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت دینی است که همه آن چیزی که دارد اندرز اخلاقی است. گاه به یک حادثه از نظر فردی نگاه میکنیم و گاه از نظر اجتماعی.
از نظر اسلام، شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود.
برای شخص حسین بن علی این شهادت شکست بود یا موفقیت؟
هر مسلمانی میگوید موفقیت، و خود حضرت هم روز اول فرمود: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما اوْلَهَنی الی اسْلافی اشْتِیاقَ یعْقوبَ الی یوسُفَ» [۱].
از نظر یک انسان و از نظر خود شهید، شهادت موفقیت است.
لازم نیست مسیحیها بگویند؛ در هزاروسیصدوپنجاه سال پیش، خود پیشوایان اسلام گفتهاند.
علی بن ابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، این طور حرف میزند: «وَاللهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ واردٌ کرِهْتُهُ اوْ طالِعٌ انْکرْتُهُ، وَ ما کنْتُ الَّا کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» [2] به خدا قسم، مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانیای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست. من افتخار میکنم و آرزوی چنین روزی را داشتم. به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد.
به قول شاعر:
دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
مثَل من در حال این ضربت خوردن مثَل همان مردمی است که در شبهای تاریک دنبال آب میگردند و ناگهان به آب میرسند.
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
این از نظر شخصی و فردی.
اما اسلام یک طرف دیگر هم دارد؛ قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمیکند، از جنبه اجتماعی هم مطالعه میکند.
حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود. لذا دائماً باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند.
این همان «آخی» است که یک ملت میگوید: ما مسلمانها چنین کاری کردیم؟! لعنت به کسانی که چنین کاری کردند، پس دیگر چنین کاری نکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بحارالانوار، ج 44/ ص 366.
۲. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 875.
ثالثاً این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است، اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکنیم.
امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب بکند.
ما باید در اوضاع مذهبی خودمان رفرم ایجاد کنیم؛ البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان.
اشتباهات ما که به مذهب مربوط نیست.
مگر محتشم کاشانی هم یکی از ارکان مذهب است؟!
باید این شعارهای مفت... [۱]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. [متأسفانه بقیه بیانات آن شهید بزرگوار در نوار ضبط نشده است.]
—— ⃟ ————————
ادامه مطلب : ↓
https://eitaa.com/ghararemotalee/10802
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۷۷
『 #دعای هفتاد و هفت – در طلب #روزی 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
⤶ اَللّٰهُمَّ سَأَلْتَ عِبَادَكَ قَرْضاً مِمّٰا تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیْهِمْ، وَضَمِنْتَ لَهُمْ مِنْهُ خَلَفاً، وَوَعَدْتَهُمْ عَلَیْهِ وَعْداً حَسَناً، فَبَخِلُوا عَنْكَ، فَکَیْفَ بِـمَنْ هُوَ دُونَكَ اِذَا سَأَلَهُمْ؟ فَالْوَیْلُ لِمَنْ کَانَتْ حَاجَتُهُ اِلَیْهِمْ.
خداوندا از بندگانت قرض خواستهای از آنچه بر آنان تفضل فرمودهای، و برای آنان ضمانت نـمودی که آن را عوض دهی، و وعده دادی آنان را بر آن وعدهای نیکو، و آنان در برابر تو بخل ورزیدند پس چگونه باشد نسبت به آنکه او از تو پایین تر است اگر از آنها درخواست کند؟ پس وای بر آنکه حاجتش نزد آنان باشد.
فَاَعُوذُ بِكَ یٰا سَیِّدیٖ اَنْ تَکِلْنِی إِلیٰ اَحَدٍ مِنْهُمْ، فَاِنَّهُمْ لَوْ یَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَتِكَ لَاَمْسَکُوا خَشْیَةَ الْاِنْفَاقِ بِـمٰا وَصَفْتَهُمْ، ﴿وَکٰانَ الْاِنْسٰانُ قَتُوراً﴾.
به تو پناه میبرم ای سـرورم، که مرا به کسی از آنان واگذار کنی که آنان اگر مالک باشند خزانههای رحمتت را امساک میکردند از ترس انفاق، به آنچه آنان را وصف فرمودی، «و انسان بوده است بخیل».
اَللّٰهُمَّ اقْذِفْ فیٖ قُلُوبِ عِبَادِكَ مَحَبَّتِی، وَضَمِّنِ السَّمٰاوَاتِ وَالْاَرْضَ رِزْقِی، وَاَلْقِ الرُّعْبَ فیٖ قُلُوبِ اَعْدَائِكَ مِنّیٖ، وَاٰنِسْنِی بِرَحْمَتِكَ، وَاَتْـمِمْ عَلَیَّ نِعْمَتَكَ وَاجْعَلْهَا مَوْصُولَةً بِکَرَامَتِكَ اِیّٰایَ، وَاَوْزِعْنِی شُکْرَكَ، وَاَوْجِبْ لِیَ الْمَزِیدَ مِنْ لَدُنْكَ، وَلاٰ تَنْسَنِی، وَلاٰ تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ، اَحْبِبْنِی وَحَبِّبْنِی، وَحَبِّبْ اِلَیَّ مٰا تُحِبُّ مِنَ الْقَوْلِ وَالْعَمَلِ حَتّٰى اَدْخُلَ فِیهِ بِلَذَّةٍ، وَاَخْرُجَ مِنْهُ بِنَشَاطٍ، وَاَدْعُوكَ فِیهِ بِنَظَرِكَ مِنِّی اِلَیْهِ لِاَدْرِكَ بِهِ مٰا عِنْدَكَ مِنْ فَضْلِكَ الَّذِی مَنَنْتَ بِهِ عَلیٰ اَوْلِیَائِكَ، وَاَنٰالَ بِهِ طَاعَتَكَ، اِنَّكَ قَرِیبٌ مُجِیبٌ.
خداوندا محبتم را در دل بندگانت بیفکن، و ضامن ساز آسمانها و زمین را در مورد روزیام، و در دل دشمنانت بیفکن هراس از من را، و انس ده مرا با رحمتت، و کامل گردان بر من نعمتت را و آن را پیوسته به کرامتت نسبت به من قرار ده، و الهام کن مرا سیاست را، و واجب کن برای من افزونی از ناحیه خودت را، و مرا فراموش مکن و نه قرار دهی مرا از غافلان، مرا دوست بدار و محبوب گردان مرا، و محبوب ساز نزد من آنچه را دوست داری از گفتار و کردار تا با لذت به آن وارد شوم و با شادابی از آن خارج گردم، و تو را بخوانم در آن با نگاه تو به من، برای آن تا به دست آورم آنچه را که نزد توست از فضلت که به آن بر اولیایت منت نهادی، و به دست آورم به آن طاعتت را که تو نزدیک اجابت کننده هستی.
رَبِّ اِنَّكَ عَوَّدْتَنِی عَافِیَتَكَ، وَغَذَوْتَنِی بِنِعْمَتِكَ، وَتَغَمَّدْتَنِی بِرَحْمَتِكَ، تَغْدُو وَتَرُوحُ بِفَضْلِ ابْتِدَائِكَ لاٰاَعْرِفُ غَیْرَهَا، وَرَضِیتَ مِنّیٖ بِـمٰا اَسْدَیْتَ اِلَیَّ اَنْ اَحْمَدَكَ بِهٰا شُکْراً مِنِّی عَلَیْهَا، فَضَعُفَ شُکْرِی لِقِلَّةِ جُهْدِی، فَامْنُنْ عَلَیَّ بِحَمْدِكَ کَمَا ابْتَدَأْتَنِی بِنِعْمَتِكَ، فَبِهٰا تَتُمُّ الصّٰالِحَاتُ، فَلاٰ تَنْزِعْ مِنِّی مٰا عَوَّدْتَنِی مِنْ رَحْمَتِكَ فَأَکُونَ مِنَ الْقَانِطِینَ، فَإِنَّهُ لاٰیَقْنَطُ مِنْ رَحْمَتِكَ اِلَّا الضّٰالُّونَ، رَبِّ إِنَّكَ قُلْتَ: ﴿وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمٰا تُوعَدُونَ﴾، وَقَوْلُكَ الْحَقُّ، وَاَتْبَعْتَ ذٰلِكَ مِنْكَ بِالْیَمِینِ لِاَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ، فَقُلْتَ: ﴿فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مٰا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ﴾.
پروردگارا تو مرا به عافیتت عادت دادهای، و با نعمتت تغذیه نـموده، مرا غرق رحمت خود نـمودهای، که شب و روز میرسد، با فضل بیمقدمه تو که جز آن را نـمیشناسم، و از من خشنود گشتهای، به آنچه به من دادهای، که تو را سپاس گویم، سپاسی از من بر آن، پس ناتوان است سپاسگزاریام به سبب اندک بودن کوششم، بر من به سیاست منت گذار، آنگونه که خود به نعمتت بر من آغاز نـمودی، که به آن کامل میشوند کارهای شایسته، و از من جدا مکن آنچه را که از رحمتت مرا عادت دادهای، که از ناامیدان شوم، زیرا که جز گمراهان، کسی از رحمتت ناامید نـمیگردد، پروردگارا تو گفتهای که: «در آسمان است روزیتان و آنچه وعده داده میشوید» و گفتار تو حق است و آن را دنبال نـمودی از نزد خود با سوگند، تا از اطمینان یافتگان باشم. پس گفتی: «و سوگند به پروردگار آسمان و زمین، که آن حق است همانند آنچه شما سخن میگویید».
فَعَلِمْتُ ذٰلِكَ عِلْمَ مَنْ لَمْ یَنْتَفِعْ بِعِلْمِهِ حِینَ اَصْبَحْتُ وَاَمْسَیْتُ وَاَنَا مُهْتَمٌّ بَعْدَ ضَمَانِكَ لیٖ، وَحَلْفِكَ لیٖ عَلَیْهِ هَمّاً اَنْسَانِی ذِکْرَكَ فیٖ نَهَارِی، وَنَفىٰ عَنِّی النَّوْمَ فیٖ لَیْلِی، فَصَارَ الْفَقْرُ مُمَثَّلاً بَیْنَ عَیْنَیَّ، وَمَلَاَ قَلْبِی.
پس دانستم آن را، دانستـن کسی که از دانشش سودی نبـرده است، هنگامی که صبح کردم و شام نـمودم در حالی که نگرانم بعد از ضمانتت برایم، و سوگندت برای من بر آن، آنگونه نگرانی که یاد تو را در روز از خاطرم برد و خواب را شب هنگام از من ربود، و فقر در برابر دیدگان من مجسم گردید و قلبم را پر کرد.
اَقُولُ: مِنْ اَیْنَ؟ وَإِلیٰ أَیْنَ؟ وَکَیْفَ اَحْتٰالُ؟ وَمَنْ لیٖ؟ وَمٰا اَصْنَعُ؟ وَمِنْ أَیْنَ أَطْلُبُ؟ وَأَیْنَ أَذْهَبُ؟ وَمَنْ یَعُودُ عَلَیَّ؟ اَخَافُ شَمَاتَةَ الْاَعْدَاءِ، وَاَکْرَەُ حُزْنَ الْاَصْدِقَاءِ، فَقَدِ اسْتَحْوَذَ الشَّیْطٰانُ عَلَیَّ اِنْ لَمْ تُدَارِکْنِی مِنْكَ بِرَحْمَةٍ تُلْقِی بِهٰا فیٖ نَفْسِی الْغِنىٰ، وَاَقْوىٰ بِهٰا عَلیٰ اَمْرِ الْآخِرَةِ وَالدُّنْیٰا، فَاَرْضِنِی یٰا مَوْلاٰیَ بِوَعْدِكَ کَیْ اُوفِیَ بِعَهْدِكَ، وَاَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِكَ، وَاجْعَلْنِی مِنَ الْعَامِلِینَ بِطٰاعَتِكَ، حَتّٰى اَلْقٰاكَ سَیِّدِی وَأَنَا مِنَ الْمُتّقِینَ.
میگویم: از کجاست؟ و به کجا باشد؟ و چه تدبیری کنم؟ و چه کسی برای من است؟ و چه کنم؟ و از کجا طلب نـمایم؟ و کجا بروم؟ و چه کسی به من توجه مینـماید؟ از سـرزنش دشمنان میترسم، و اندوه دوستان را خوش ندارم، زیرا که چیره و مسلط شده است شیطان، بر من. اگر رحمتی از تو به من نرسد، که به آن بینیازی را در روحم افکنی، و به آن نیرومند شوم بر امر آخرت و دنیا، پس مرا خشنود ساز ای مولایم به وعدهات، تا وفا کنم به عهد تو، و بر من گستـرده ساز از روزیات، و مرا از عمل کنندگان به طاعتت قرار ده، تا با تو دیدار کنم ای سـرورم، در حالی که از پرهیزکاران باشم.
اَللّٰهُمَّ اغْفِرْ لیٖ وَأَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ، وَارْحَمْنِی وَأَنْتَ خَیْرُ الرّٰاحِمِینَ، وَاعْفُ عَنِّی وَأَنْتَ خَیْرُ الْعَافِینَ، وَارْزُقْنِی وَأَنْتَ خَیْرُ الرّٰازِقِینَ، وَاَفْضِلْ عَلَیَّ وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُفْضِلِینَ، وَتَوَّفَّنِی مُسْلِماً وَاَلْحِقْنِی بِالصّٰالِحِینَ، وَلاٰ تُخْزِنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَوْمَ یُبْعَثُونَ، یَوْمَ لاٰیَنْفَعُ مٰالٌ وَلاٰ بَنُونَ، یٰا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ.
خداوندا، مرا ببخش، که تو بهتـرین بخشندگان هستی، و بر من رحم کن، که تو بهتـرین رحم کنندگانی، و از من چشم پوشی کن که تو بهتـرین عفوکنندگان هستی، و مرا روزی ده که تو بهتـرین روزی دهندگانی، و افزونی بخش بر من که تو بهتـرین برتری دهندگان هستی، و مرا مسلمان بـمیران، و ملحقم ساز به نیکوکاران، و روز قیامت رسوایم مساز، روزی که مردم برانگیخته میشوند، روزی که سود نـمیدهد مالی و نه فرزندانی، ای سـرپرست مؤمنان.
اَللّٰهُمَّ إِنَّهُ لاٰ عِلْمَ لیٖ بِـمَوْضِعِ رِزْقِي، وَإِنَّـمَا أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلیٰ قَلْبِي، فَأَجُولُ فیٖ طَلَبِهِ فِی الْبُلْدَانِ، وَأَنَا مِمّٰا اُحٰاوِلُ وَاُطَالِبُ كَالْحَيْـرَانِ، لاٰأَدْرِي فیٖ سَهْلٍ أَوْ فیٖ جَبَلٍ أَوْ فیٖ أَرْضٍ أَوْ فیٖ سَمَاءٍ، أَوْ فیٖ بَحْرٍ، أَوْ فیٖ بَرٍّ، وَعَلیٰ يَدَيْ مَنْ هُوَ، وَمِنْ قِبَلِ مَنْ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عِلْمَ ذٰلِكَ کُلَّهُ عِنْدَكَ، وَاَنَّ أَسْبَابَهُ بِيَدِكَ، وَأَنْتَ الَّذِي تَقْسِمُهُ بِلُطْفِكَ، وَتُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِكَ.
اى خدا من از جايگاه روزى خودم آگه نيستم تنها رزق خود را به خيالی كه بر دلـم وارد مىشود مىطلبم و در دور شهرها در طلب روزى مىروم پس من در آنچه طالب آن هستم مانند شخص متحيـرم كه نـمىدانم روزیام در صحراست يا در كوه يا در زمین يا در آسمان است يا در دريا، یا در خشکی و به دست كيست و پيش كيست و مىدانم كه علم آن نزد توست و اسباب روزى من هر چه هست به دست توست و تو به لطف و كرم قسمت مىكنى و سبب آن رزق را به مهربانی خود بر میانگيزى.
فَاجْعَلْ رِزْقَكَ لیٖ وَاسِعاً، وَمَطْلَبَهُ سَهْلاً، وَمَأْخَذَەُ قَرِيباً، وَلاٰ تُعَنِّنِي بِطَلَبِ مٰا لَمْ تُقَدِّرْ لیٖ فِيهِ رِزْقاً، فَإِنَّكَ غَنِيٌّ عَنْ عَذَابِی، وَأَنَا إِلیٰ رَحْمَتِكَ فَقِیرٌ، فَجُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِكَ یٰا مَوْلاٰیَ، إِنَّكَ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ.
پس رزقى كه به من عطا مىكنى وسيع فرما و راه طلب آن را آسان گردان و از مأخذ نزديكی مقرر ساز و مرا در طلب چيزى كه بر من روزى مقدر نفرمودهاى به مشقت مينداز كه تو از رنج و عذاب من بینيازى و من محتاج به رحمت نامنتهاى توام، پس با فضلت بر من ببخش ای مولایم، که تو دارای فضلی عظیم هستی.
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۹۵ - بیدارعلی باش
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند در قندهار شخصی از نیکان به نام ( مُحبّ علی ) مشهور بود و محبت حضرت #امیرالمؤمنین علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می گفتند محب علی( بیدارعلی باش ) از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت، در غسالخانه غسلش می دادند رفقایش گریه می کردند، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت محب علی ( بیدارعلی باش ) ناگاه دست راستش بلند شد و آرام آرام بر سینه خود گذاشت. چون این موضوع فاش شد شیعیانِ قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود :
گر نام تو بر سر بگویند
فریاد برآید از روانم
دوستی #حضرت_امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سایر اهلبیت علیهم السّلام فریضه مهم الهی بر تمام مسلمانان است و در قرآن مجید، أجر رسالت بیان شده و در اخبار متواتره لازمه #ایمان به خدا و رسول؛ بلکه نفس ایمان شمرده شده و از برای آن آثار عظیمه در دنیا و آخرت وعده داده شده است و برای دانستن این حقایق به کتاب بحارالانوار ، مجلد 7 مراجعه و در این مقام تنها حدیثی را که محقق و مفسر بزرگ عامه در تفسیر کشاف ذیل آیه : ( قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی ) نقل کرده و امام فخر رازی در تفسیر کبیرش از او نقل نموده یادآوری می شود :
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : هرکَس با دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد #شهید و آمرزیده شده و با #توبه و با ایمان کامل مُرده است و ملک الموت و نکیر و منکر او را بشارت به #بهشت می دهند و او را با إکرام و احترام به بهشت می برند مانند بُردن عروس به حجله زفاف و در قبرش دو در به سوی بهشت باز می شود و خداوند قبرش را محل #زیارت ملائکه رحمت قرار می دهد و بر سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و جماعت مسلمین مرده است. آگاه باشید هرکَس با دشمنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد کافر مرده است و #روز_قیامت بر پیشانی او نوشته شده از #رحمت خدا بی بهره است و بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید¹.
و بالجمله وجوب محبت خدا و رسول و آل محمد علیهم السّلام و برکات آن بدیهی است.
چیزی که #یادآوری آن لازم است دانستن مراتب محبت است و اینکه مرتبه اول آن واجب است لکن بهره مندی از آثار عظیمه آن به اعتبار قوّت و شدت این محبت است تا برسد به مرتبه عشق؛ و به عبارت دیگر : اگر کسی یک ذرّه #محبت حقیقی در دل داشته باشد و با آن بمیرد در هلاکت ابدی و دوری از رحمت الهی نخواهد ماند و #عاقبت اهل نجات خواهد بود و با محبوبان خود یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله جمع می شود هرچند پس از سیصد هزار سال در عذاب یا دوری از رحمت باشد؛ چنانچه در حدیث به این مطلب تصریح شده و اگر کسی مرتبه کامله محبت نصیبش شود به اینکه دوستی خدا و هرچه راجع به او است.
1- ((عَن النَّبِی (ص ) انّهُ قالَ مَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مَغْفُوراً لَهُ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِمُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً الا وَمْن ماتَ عَلی حُبّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ اْلایمانِ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آل مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَکُالْمَوْتِ بِالْجَنَّهِ ثُمَّ مُنْکَرٌ وَنکیرٌ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آل مُحَمَّدٍ یُزَفُّ اِلَی الْجَنَّهِ کَما تُزَفُ الْعَرُوسُ اِلی بَیْتِ زَوْجِها اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آل مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فی قَبْرِهِ بابانِ اِلَی الْجَنَّهِ الا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبّ آل مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللّهُ قَبْرَهُ مَزارَ مَلائِکَهِ الرَّحْمَهِ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ عَلّی السُّنَّهِ وَالْجَماعَهِ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جاءَ یَوْم الْقِیامَهِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَهِاللّهِ اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ کافِراً اَلا وَمَنْ ماتَ عَلی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَشُمَّ رائِحهَ الْجَنَّهِ)).
( دوستی رسول و آل او و دوستی اهل ایمان و سرای آخرت ) تمام دل او را احاطه کند و ذرّه ای دوستی و علاقه قلبیه به غیر خدا در دلش نباشد و اگر باشد برای خدا و به جهت الهی باشد مثل اینکه زن و فرزند را از جهت اینکه امانت و نعمت و عطای خداست دوست دارد مال را از حیث اینکه وسیله تقرب به خداست به سبب انفاق آن در راه خدا دوست دارد و البته چنین شخصی از ساعت مرگ با محبوب حقیقی خود متصل و برایش هیچ حجابی نیست و می توان گفت روایاتی که در آنها مقامات و درجات و سعادات دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السّلام ذکر شده راجع به کسانی است که به این مرتبه از محبت رسیده باشند .
مجلسی اول علیه الرحمه در شرح زیارت جامعه نزد جمله : ( ( وبِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ ) ) فرموده : ( ( وَاْلاَخْبارُ بِوُجُوبِ الْمَوَدَّهِ مُتَواتِرَهٌ وَاَقَلُّ مَراتِبِها اَنْ یَکُونُوا اَحَبَّ اِلَیْنا مِنْ اَنْفُسِنا وَاَقْصاهَا اْلعِشْقُ ) ) .
یعنی : ( ( روایات داله بر وجوب دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله متواتر است ؛ یعنی قطعی است و کمترین مراتب دوستی آن است که آل محمد صلّی اللّه علیه و آله نزد ما محبوبتر از جان ما باشد (1)و آخرین مرتبه آن عشق است :
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد صلی الله علیه و آله بس است و آل محمد صلی الله علیه و آله
ص: 194
--------------------------------------------------------------------------------
1- فرمایش مجلسی (ره ) هرچند درست و مطابق دو روایتی است که در ضمن داستان نود نقل شد لکن مستفاد از ظواهر آیات و روایات آن است که اگر ایمان و دوستی خدا ورسول و آل او در دل جای گیرد و همراه خود ازاین عالم ببرد هرچند از این مرتبه هم کمتر باشد عاقبت اهل نجات خواهد بود. بلی هرچه محبت حقیقی کمتر باشد بهره مندی کمتر است و نیز چون واجب بود بر او که حب حقیقی در دلش بیشتر باشد از حب دنیا و شهوات پس مورد مؤ اخذه و گرفتار آثار و خیمه محبتهای جزئیه خواهد بود و اما مسئله اختیاری بودن تحصیل حب حقیقی و زدودن حب مجازی از دل و اثبات تکلیف به آن پس به کتاب قلب سلیم که به تازگی به قلم نویسنده منتشر شده است مراجعه شود.
و محدث جزائری در کتاب انوار نعمانیه در نور حب گوید محبت را مراتب بی شمار است ولی در پنج مرتبه می توان آن را شمرد :
اول : ( ( استحسان ) ) است و آن حاصل می شود از نظر کردن و شنیدن محاسن و کمالات و صفات جمیله محبوب .
دوم : ( ( مودت ) ) و آن میل دل است به سوی محبوب و الفت وانس روحانی با او .
سوم : ( ( خلت ) ) یعنی جای گرفتن محبت در دل به طوری که محبت محبوب همه دل را بگیرد .
چهارم : ( ( عشق ) ) که زیادی در محبت است به طوری که یک لحظه ازیاد محبوب غافل نشود و دائما محبوب در خاطرش باشد.