هدایت شده از فقه و احکام
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر مال حرام 🔥 بر ژن انسان
🎙 آیت الله #جوادی_آملی
#تغذیه
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📖 @feqh_ahkam
╰๛- - - - -
⎚ سیری در #سیره_ائمه_اطهار علیهم السلام | ۰
╭ ─━─━─• · · · · · ·
مقدمه چاپ سی و یکم
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
کتاب حاضر، مشتمل بر یک مقدمه و هشت فصل است و موضوع همه آنها در اطراف سیره ائمه اطهار علیهم السلام - خصوصأ از نظر چگونگی برخورد با مسئله خلافت و حکومت - می باشد.
مقدمه کتاب، مطلبی است به قلم متفكر شهید استاد مرتضی مطهری که از میان دستنویسهای ایشان انتخاب شده، و فصول کتاب، سخنرانیها و بحثهایی است از آن اندیشمند گرانقدر اسلامی در این باب، که در زمانها و مکانهای مختلف ایراد شده اند.
فصل اول را یک سخنرانی تحت عنوان «مشکلات على علیه السلام» تشکیل میدهد که در تاریخ ۴۹/۸/۳۰ مطابق با ۲۱ رمضان ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد ایراد گردیده است.
فصل دوم متشکل از دو سخنرانی درباره «صلح امام حسن عليه السلام» در بهار ۱۳۵۰ و در انجمن اسلامی پزشکان می باشد.
فصل سوم، بحث کوتاهی است درباره امام زین العابدین عليه السلام که استاد شهید در ادامه سخنرانی «خرافه سیزده» که در تاریخ ۱۳۴۹/۱/۱۳ برابر با ۲۵ محرم ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد
انجام شده است، به تناسب زمان ایراد نموده اند.
فصل چهارم، شامل بحثی درباره «امام صادق علیه السلام و مسئله خلافت» است که به دنبال بحث «صلح امام حسن علیه السلام» و بحث «مسئله ولايتعهد امام رضا عليه السلام» طی دو سخنرانی در انجمن اسلامی پزشکان القاء گردیده است.
فصل پنجم را یک سخنرانی تحت عنوان «موجبات شهادت امام موسی کاظم عليه السلام» تشکیل می دهد که تاریخ ایراد آن ۱۳۴۹/۷/۴ مطابق با ۲۴ رجب ۱۳۸۹ و محل آن حسینیه ارشاد بوده است.
فصل ششم مشتمل بر بحثی پیرامون «مسئله ولايتعهد امام رضا عليه السلام» است که در دو سخنرانی و - چنانکه اشاره شد در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده است.
بخش هفتم را «سخنی درباره امام حسن عسکری علیه السلام» تشکیل می دهد که استاد شهید آن را در ادامه یکی از سخنرانیهای «سیره نبوی» در سال ۱۳۵۴ و در مسجد جامع بازار تهران به مناسبت سالگرد ولادت آن حضرت بیان کرده اند.
و فصل هشتم متشکل از دو سخنرانی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام می باشد که اولی تحت عنوان «عدل کلی» در تاریخ ۱۳۴۹/۷/۲۴ مطابق با چهاردهم شعبان ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد ایراد شده، و دومی به فاصله یک هفته بعد تحت عنوان «مهدی موعود» در همان مکان انجام گرفته است.
چنانکه از نام کتاب - که توسط شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید» انتخاب شده - بر می آید، این کتاب عهده دار سیری است در «سیرة ائمه اطهار علیهم السلام» و بدیهی است که تدوین سیرة ائمه اطهار علیهم السلام در همه ابعاد کاری است سترگ که چند مجلد قطور را در بر خواهد گرفت و شاید از عهده یک فرد خارج باشد.
نظر به اینکه حروفچینی چاپهای گذشته اشکالاتی داشت، این کتاب از نو حروفچینی شد و ضمناً دقتهای لازم اعمال گردید.
امید است این اثر استاد شهید نیز گامی در جهت تبیین معارف اسلامی، خصوصا آشنایی با سیره معصومین علیهم السلام باشد.
🗓 فروردین ۱۳۸۶ مطابق ربیع الاول ۱۴۲۸
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که به عبد الله بن عباس نگاشته و این نامه قبلا به صورت دیگرى (نامه ۲۲) آمده است.(۱) شرح و تفسیر چه چیز باید مورد علاقه تو باشد؟ امام(علیه السلام) در آغاز این نامه مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (بسیار مى شود که) انسان از یافتن چیزى خشنود مى گردد که هرگز از دست او نمى رفت (و به عکس) از فوت چیزى اندوهناک مى گردد که هرگز نصیب او نمى شد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَیَحْزَنُ عَلَى الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ).
اشاره به اینکه از نظر مقدرات الهى و یا به بیانى دیگر از نظر عالم اسباب، گاه مواهبى نصیب انسان مى شود که تلاش و کوششى براى آن نکرده و از نظر ظاهر به طور حتم به او مى رسید در این گونه موارد شادمانى چندان مفهومى ندارد و به عکس از نظر مقدرات و عالم اسباب امورى است که انسان هرچه تلاش کند به آن نخواهد رسید و به تعبیر دیگر قسمت او نیست گاه در اینجا غمگین مى شود در حالى که تأسف خوردن بر این گونه امور منطقى نیست و همانند آن است که انسان تأسف بخورد چرا بال و پر ندارد که بر فراز آسمان ها پرواز کند.
به یقین توجّه به این دو نکته انسان را از دلبستگى هاى فوق العاده مادى رها مى سازد، زیرا نسبت به تمام نعمت هاى مادى که در اختیار اوست یا آنچه از دست او رفته همین احتمال هست، همان چیزى که در قرآن مجید آمده است: «(لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ); این به جهت آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده شده دلبسته و شادمان نباشید».(۲) سپس امام(علیه السلام) نتیجه گیرى کرده مى فرماید: «بنابراین نباید بهترین و برترین چیز نزد تو رسیدن به لذات دنیا یا فرو نشاندن خشم (از طریق انتقام از دشمن) باشد، بلکه خاموش کردن آتش باطل، یا زنده کردن حق باید مورد علاقه تو باشد»; (فَلاَ یَکُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِی نَفْسِکَ مِنْ دُنْیَاکَ بُلُوغُ لَذَّة أَوْ شِفَاءُ غَیْظ، وَلَکِنْ إِطْفَاءُ بَاطِل أَوْ إِحْیَاءُ حَقّ).
امام(علیه السلام) مواهب مادى را در این عبارت در دو چیز خلاصه کرده یکى رسیدن به لذات دنیوى; لذت مال و فرزند و همسر و سفره هاى رنگین و مانند آن از امورى که همه در گذر است و دائماً متزلزل و دیگر انتقام گرفتن از مخالفان و دشمنان که ظاهرا مایه آرامش او مى شود در حالى که اگر بر نفس خویش مسلّط باشد آرامشى که در سایه عفو و گذشت حاصل مى گردد به مراتب از آرامش حاصله از انتقام، برتر است و در مقابل، دو چیز را از مهمترین اعمال صالح و ذخایر یوم المعاد مى شمرد: فرونشاندن آتش باطل و احیاى حق، و از آنجا که حق و باطل مفهوم بسیار وسیع و گسترده اى دارد، بیشتر مسائل اجتماعى و فردى را شامل مى شود.
حضرت در پایان نامه مى افزاید: «آنچه باید مایه سرور و خوشحالى تو گردد چیزى است که از پیش (براى روز قیامت) فرستاده اى و آنچه باید مایه تأسف تو گردد چیزى است که به جاى مى گذارى (و مى روى و از آن براى ذخیره یوم المعاد استفاده نمى کنى و در یک کلام) تمام همّ تو باید متوجه جهان پس از مرگ باشد»; (وَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا قَدَّمْتَ، وَأَسَفُکَ عَلَى مَا خَلَّفْتَ(۳)، وَهَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ).
دلیل آن هم روشن است، زیرا آنچه پایدار و باقى و جاودانى است و همیشه با انسان خواهد بود کارهاى نیکى است که براى روز جزا ذخیره کرده است.
باید به دست آوردن آن مایه شادى و از دست دادن آن مایه غم و اندوه باشد.
از ابن عباس نقل شده که مى گوید بعد از کلام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از هیچ کلامى به اندازه این کلام سود نبردم «مَا انْتَفَعْتُ بِکَلام بَعْدَ کَلامِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، کَانْتِفاعی بِهذا الْکَلامِ».(۴)
پاورقی :
۱. سند نامه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که اين نامه در کتاب صفة الصفة (از ابوالفرج ابن جوزى) و تاريخ دمشق (از ابن عساکر متوفاى ۵۷۱) آمده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۶۱) و از آنجا که اين نامه از نظر محتوا شباهت زيادى با نامه ۲۲ دارد، هرچند الفاظش متفاوت است، مدارکى را که براى آن نامه ذکر کرده اند براى اين نامه نيز قابل استفاده است. صاحب مصادر در نامه ۲۲ مى گويد: نامه مذکور را به صورت گسترده و متواتر کسانى که پيش از سيّد رضى و بعد از او مى زيستند در کتاب هاى خود آورده اند. از جمله کسانى که پيش از سيّد رضى مى زيستند: نصر بن مزاحم در کتاب صفين، مرحوم کلينى در روضة الکافى، بلاذرى در انساب الاشراف و يعقوبى در کتاب تاريخ اند و بعد از مرحوم سيّد رضى گروه ديگرى نيز اين نامه را نقل کرده اند (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۳۴).
۲. حديد، آيه ۲۳.
۳. «خَلَّفْتَ» از ريشه «خَلف» به معناى پشت سر گرفته شده، بنابراين «ما خلّفت» به معناى چيزى است که پشت سر گذاشته اى و اشاره به مواهب دنيوى است که انسان مى گذارد و مى رود و از آن بهره نمى گيرد.
۴. نهج البلاغه، نامه ۲۲.
سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَمَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ، وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ. وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.
با چهره اى باز با مردم روبه رو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را يکسان بنگر. از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که يکى از سبک مغزى هاى شيطانى است و بدان آنچه تو را به خدا نزديک مى سازد از آتش جهنم دور مى کند و آنچه تو را از خدا دور مى سازد به آتش دوزخ نزديک مى سازد.
از توصیه هاى امام(علیه السلام) به عبد الله بن عباس است هنگامى که وى را به فرماندارى بصره منصوب کرد.(۱) شرح و تفسیر همه را با یک چشم بنگر با توجّه به اینکه این نامه پس از پایان جنگ جمل و منصوب شدن ابن عباس به فرماندارى بصره از سوى امام صادر شده و فضا فضاى عصبانیت و خشم و انتقام بوده است، امام با این توصیه هاى دقیق و حساب شده مى خواهد آرامش را به شهر و منطقه باز گرداند و از خشونت هاى احتمالى آینده جلوگیرى کند.
در اینجا سه اندرز مهم به ابن عباس مى دهد.
نخست مى فرماید: «با چهره اى باز با مردم روبه رو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را یکسان بنگر»; (سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَمَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ).
گشاده رویى و اظهار محبّت به همه مردم رمز پیشرفت و موفقیت و سبب خاموش شدن آتش فتنه هاست.
همان گونه که در حدیث معروفى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم که فرمود: «إنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِأمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأخْلاقِکُمْ; شما هرگز نمى توانید با اموال خود همه مردم را راضى کنید (زیرا اموال شما محدود و خواسته هاى مردم نامحدود است) بنابراین آنهارا با اخلاق نیک و گشاده رویى (که سرمایه اى فنا ناپذیر است) از خود راضى کنید».(۲) توسعه مجلس نیز اشاره به این است که نباید درِ خانه یا محل حکومتت تنها به روى گروه خاصى گشوده باشد، بلکه باید همه مردم به ویژه مظلومان به آن راه پیدا کنند و سفره دل خود را پیش تو بگشایند.
این سخن شبیه همان دستورى است که امام(علیه السلام) به مالک اشتر داد و فرمود: «براى کسانى که به تو نیاز دارند وقتى مقرر کن که شخصا به نیاز آنها رسیدگى کنى و یک مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده (و در آنجا بنشین و مشکلات آنها را حل کن)»; (وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً).
اما در مورد توسعه حکم که امام در عبارت بالا به آن اشاره فرموده منظور آن است که هرگز نباید داورى و قضاوت تو به نفع گروه خاصى باشد، بلکه همه قشرها باید از حکم عادلانه برخوردار باشند.
سپس به دنبال این دستور، اندرز دیگرى مى دهد و مى فرماید: «از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که یکى از سبک مغزى هاى شیطانى است»; (وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ(۳) مِنَ الشَّیْطَانِ).
روشن است که صاحبان مصادر امور در جامعه با صحنه هاى مختلف روبه رو مى شوند و گاه ارباب حاجت و مظلومان با خشونت با آنها برخورد مى کنند و حتى گاهى با اهانت.
فرمانداران و مدیران حکومت باید خویشتن دار باشند و در برابر این خشونت ها هرگز خشمگین نشوند، زیرا خشم و غضب آنها را از مسیر حق و عدالت بیرون مى کند و ممکن است در این حالت کارى از انسان سر زند که سال ها مایه پشیمانى باشد.
از این رو در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْغَضَبُ یُفْسِدُ الاِْیمَانَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ; غضب ایمان را فاسد مى کند همان گونه که سرکه آثار عسل را از بین مى برد».(۴) امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تُوقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَانْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَدَخَلَ الشَّیْطَانُ فِیهِ; این غضب شعله آتشى از سوى شیطان است که در قلب فرزندان آدم زبانه مى کشد، از این رو هنگامى که یکى از شما غضب مى کند چشمانش سرخ و رگ هاى گردنش پر خون مى شود و شیطان داخل وجودش مى گردد».(۵) امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نامه اى که به حارث هَمْدانى نوشت فرمود: «وَاحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ; از غضب بپرهیز که لشکر عظیمى از لشکریان ابلیس است».
در غررالحکم نیز از آن حضرت آمده است: «إِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ; از خشم بپرهیز که اوّلش دیوانگى و آخرش پشیمانى است».(۶) آن گاه در سومین و آخرین اندرز مى فرماید: «بدان آنچه تو را به خدا نزدیک مى سازد از آتش جهنم دور مى کند و آنچه تو را از خدا دور مى سازد به آتش دوزخ نزدیک مى سازد»; (وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ).
تعبیرى است بسیار جامع و جالب; تمام امورى که انسان را به خدا نزدیک مى کند اعم از معارف، گفتار و رفتار و خواسته ها و تلاش ها و کوشش ها به یقین وى را از دوزخ دور مى سازد و به عکس، اعمال و رفتار و کردار و نیاتى که انسان را از خدا دور مى کند او را به سوى جهنم مى برد.
آنها که از عذاب الهى و کیفرهاى شدید او در جهنم بیمناکند باید این سخن را همیشه آویزه گوش خود سازند.
به بیان دیگر تمام دعوت پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در این دو جمله خلاصه مى شود: آنچه انسان را به خدا نزدیک مى کند به آن فرمان داده است، و آنچه او را از خدا دور مى سازد از آن نهى کرده است، لذا در خطبه مشهور حجة الوداع فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَاللهِ مَا مِنْ شَیْء یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلاَّ وَقَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَمَا مِنْ شَیْء یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلاَّ وَقَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ».(۷)
پاورقی :
۱. سند اين توصيه: به گفته نويسنده مصادر نهج البلاغه اين نامه را پيش از مرحوم سيّد رضى، ابن قتيبه دينورى در کتاب الامامة والسياسة و مرحوم شيخ مفيد در کتاب الجمل آورده اند و بعد از سيّد رضى سيّد امير يحيى علوى در کتاب الطراز با تفاوت هاى متعددى آورده که نشان مى دهد آن را از منبع ديگرى گرفته است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۷۸). مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده: آغاز اين نامه چنين بوده است: «يَا ابْنَ عَبّاس أُوصيکَ بِتَقْوَى اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ وَالْعَدْلِ عَلى مَنْ وَلاّکَ اللهُ أَمْرَهُ». و در آخر آن، اين جمله آمده است: «وَاذْکُرِ اللهَ کَثيراً، وَلاَ تَکُنْ مِنَ الْغَافِلينَ». و با تفاوت هاى ديگر که آن را از الامامة والسياسة نقل کرده است (تمام نهج البلاغه، ص ۷۴۳).
۲. من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۹۴، ح ۵۸۳۹ .
۳. «طَيْرَة» در لغت به معناى سبک مغزى، شيطانى و خفت عقل است و «طيرَة» بر وزن «زيره» به معناى فال بد زدن و در اينجا مناسب همان معناى اوّل است، زيرا در حال غضب انسان حالت سبک مغزى شيطانى پيدا مى کند.
۴. کافى، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۱.
۵. همان مدرک، ص ۳۰۴، ح ۱۲.
۶. غررالحکم، ص ۳۰۳، ح ۶۸۳۹.
۷. کافى، ج ۲، ص ۷۴، ح ۲.