تعریف عدالت
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مسأله ی اول كه عدالت چیست، شاید چندان احتیاج به تعریف نداشته باشد.
افراد بشر كم و بیش ظلم را می شناسند، تبعیض را می شناسند؛ عدالت نقطه ی مقابل ظلم است، نقطه ی مقابل تبعیض است؛
و به عبارت دیگر: افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیتهایی كه می كنند و استعدادهایی كه از خود نشان می دهند، استحقاقهایی پیدا می كنند؛ #عدالت عبارت است از اینكه آن استحقاق و آن حقّی كه هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه ی مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نقطه ی مقابل تبعیض است كه دو فرد كه در شرایط مساوی قرار دارند، یك موهبتی را از یكی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند.
ولی در عین حال از قدیم الایام افرادی در میان بشر بوده اند از فیلسوفان قدیم یونان تا دوره های اروپا كه اساسا منكر واقعیت داشتن عدالت بوده و هستند و می گویند اصلاً عدالت معنی ندارد، عدالت مساوی با زور است، عدالت یعنی آن چیزی كه قانون موجود حكم كرده باشد، و قانون موجود هم آن است كه زور آن را به بشر تحمیل كرده باشد، پس عدالت را در نهایت امر زور تعیین می كند.
من درباره ی این مطلب نمی خواهم بحث كنم چون از بحثهای خودم می مانم.
این مطلب مردود است، عدالت خودش واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد.
حق از كجا واقعیت دارد؟ حق از متن خلقت گرفته شده است. چون خلقت واقعیت دارد، هر موجودی در متن خلقت یك شایستگی و یك استحقاق دارد.
انسان به موجب كار و فعالیت خودش استحقاقهایی را به وجود می آورد، و عدالت هم كه عبارت است از اینكه به هر ذی حقی حقش را بدهیم معنی پیدا می كند. آن حرفها حرفهای موهومی است.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
آیا عدالتخواهی فطری است؟
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
قسمت دوم عرض من بحث نسبتاً بیشتری لازم دارد و آن این است: آیا در نهاد بشر تمایل به #عدالت هست یا نیست؟
بشر یك چیزهایی را به حكم نهاد و فطرت خودش می خواهد، یعنی هیچ دلیلی [بر خواستن آنها] ندارد جز ساختمان جسمی و روحی اش. مثلاً شما در این جلسه ی محترم شركت می كنید، این كتیبه های زیبا را می بینید، این «لا إله إلا الله» را در وسط می بینید، در طرف راست «محمد رسول الله» را می بینید، در طرف چپ «علیٌّ ولیُّ اللّه» را می بینید، یك ستاره ی مشكی به عنوان نشانه ای از عصمت كبری فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها می بینید، اسم دوازده معصوم دیگر را می بینید، آیات قرآن را كه همه، شعارهای اسلام است می بینید، كلام پیغمبر صلیالله علیه وآله را می بینید، كلام #امیرالمؤمنین علیهالسلام را می بینید، كلام #امام_حسین علیهالسلام را می بینید، هر كدام با قرینه ی مخصوص؛ كاشیهای زیبا را می بینید، خط زیبا را می بینید، حظّ می كنید و خوشتان می آید، چرا؟ چه كسی شما را مجبور كرده است كه خوشتان بیاید؟ هیچ كَس مجبور نكرده است؛ به دلیل اینكه زیباست خوشتان می آید.
در نهاد هر انسانی این قوه قرار داده شده است كه وقتی در مقابل زیبایی قرار می گیرد تحسین كند. این دیگر نمی خواهد قانون برایش وضع كنند یا یك زوری بر انسان اعمال شود. این در نهاد انسان است.
اینجور چیزها را می گویند اموری كه در نهاد بشر است.
علم دوستی و خیلی چیزهای دیگر در نهاد بشر است.
❓آیا میل به عدالت، یعنی میل به عادل بودن و علاقه ی به عادل بودن دیگران و لو انسان خودش منفعتی نداشته باشد، و به عبارت دیگر میل به عادل بودن خود بشر و عادل بودن اجتماع، قطع نظر از هر منفعتی كه انسان در عدالت داشته باشد، جزء مطلوبهای بشر است و در نهاد بشر چنین چیزی هست یا نیست؟
│
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نظر نیچه و ماكیاول
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
عده ای معتقدند كه در نهاد بشر چنین قوه و نیرویی اساساً وجود ندارد.😳
اكثر فیلسوفان اروپا این طور فكر می كنند و افكار همین فیلسوفان است كه دنیا را در نهایت امر به آتش كشیده است.
می گویند: عدالت اختراع مردمان زبون است. مردمان زبون و ضعیف، وقتی كه در مقابل اقویا قرار گرفتند، چون زور نداشتند كه با اقویا مبارزه كنند، آمدند كلمه ی «عدالت» را خلق و اختراع كردند كه عدالت خوب است، انسان باید عادل باشد. اینها همه حرف مفت است و دلیلش هم این است كه همین آدمِ طرفدار عدالت اگر خودش زورمند شود همان كاری می كند كه آن زورمند سابق می كرد.😳
نیچه، فیلسوف معروف آلمانی، می گوید: «چقدر زیاد اتفاق افتاده كه من خندیده ام وقتی دیده ام ضعفا دم از عدالت و عدالت خواهی می زنند؛ نگاه می كنم، می بینم اینها كه می گویند عدالت، چون چنگال ندارند.
می گویم ای بیچاره! تو اگر چنگال می داشتی هرگز چنین حرفی را نمی زدی. »
[این فیلسوفان می گویند] اصلا بشر به عدالت ایمان و اعتقاد ندارد.
اینهایی كه اعتقاد ندارند كه عدالت جزء اموری است كه در نهاد بشر می باشد باز دو دسته هستند.
یك دسته می گویند: عدالت را به عنوان یك آرزو، بشر دنبالش هم نباید برود، باید دنبال قوه و نیرو رفت؛ عدالت حرف مفت است، آرزویش را هم نداشته باشید، اساساً دنبالش هم نروید، فقط بروید دنبال زور💪، و یك مثلی می گویند كه با همین تعبیر خودمان سازگار است؛ خلاصه اش این است كه: «دو گِره شاخ بر یك متر دُم ترجیح دارد» (زور همان شاخ است و عدالت دُم) شاخ به دست آور، عدالت یعنی چه؟! برو دنبال زور.
نیچه و ماكیاول از اینجور اشخاص هستند.
نظر برتراند راسل
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ولی عده ی دیگری این حرفها را نمی زنند، می گویند: نه، باید رفت دنبال #عدالت، ولی نه به خاطر اینكه عدالت مطلوب ماست، بلكه به خاطر اینكه منافع فرد در عدالت جمع است.
💭 برتراند راسل فكرش چنین است و با این فكر مدعی انساندوستی هم هست. چون فلسفه اش اینجور ایجاب می كند چاره ای ندارد كه غیر از این بگوید.
می گوید: انسان به حسب طبیعت خودش منفعت پرست آفریده شده، و این حرف، دوم ندارد، پس چه باید كرد تا عدالت برقرار شود؟ آیا به بشر بگوییم: بشر! عدالت را بخواه؟ این كه زوربردار نیست، در نهاد بشر عدالت خواهی وجود ندارد، چطور با زور به او بگوییم عدالت را بخواه؟!
ولی یك كار دیگر می شود كرد و آن این است كه عقل و علم و دانش بشر را تقویت كنیم تا برسد به آنجا كه به او بگوییم بشر! درست است كه آن كه اصالت دارد منفعت است و تو را جز در طریق منفعت پرستی فردی نمی شود سوق داد؛ اما منفعت فرد در این است كه عدالت در جمع برقرار باشد؛ اگر عدالت در جمع نباشد منفعت فرد هم تأمین نمی شود. درست است كه تو به حكم طبیعتت می خواهی به همسایه ات تجاوز كنی، ولی تو كه تجاوز كنی او هم تجاوز می كند و تو بجای اینكه منفعت بیشتر ببری منفعت كمتر می بری؛ پس عقلت را به كار بینداز، حساب كن، بعد می فهمی كه نه، مصلحت فردِ تو هم در عدالت است.
اینها ایده ی عدالت در عالم را دارند ولی راه وصول به ایده ی عدالت را تقویت فكر و علم و دانش می دانند، یعنی آشناكردن بشر به اینكه منفعت فرد در عدالتِ جمع است.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نقد این نظریه
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
این هم خیلی واضح است كه یك تئوری غیر عملی است؛ زیرا فقط درباره ی افرادی صادق است كه زور زیاد ندارند. درباره ی بنده ممكن است صادق باشد. من كه یك آدم ضعیفی هستم، وقتی از همسایه هایم می ترسم و می بینم به اندازه ای كه من زور دارم همسایه ام هم زور دارد، از ترس زور همسایه می شوم عادل؛ اما آن ساعتی كه یك قدرتی به دست آوردم كه هیچ بیمی از همسایه ام نداشتم و صددرصد یقین داشتم كه اگر او را لگدكوب كنم قدرتی نیست كه در مقابل من بایستد، آن وقت چطور می توانم عادل باشم؟ چطور علم من می تواند مرا عادل كند؟!
چون جنابعالی كه می گویید بشر منفعت پرست است، علم می گوید به خاطر منفعت خودت عادل باش، و این آن وقتی است كه من زوری را در مقابل خودم ببینم؛ وقتی كه زوری در مقابل خودم نمی بینم چطور عادل باشم؟!
و لهذا فلسفه ی راسل- بر خلاف همه ی شعارهای انساندوستی او- به همه ی اقویا و زورمندان درجه ی اول كه هیچ بیمی از ضعفا ندارند حق می دهد كه هرچه می خواهند ظلم كنند.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نظر ماركسیسم
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
دسته ی سومی هم داریم كه می توان این دسته را جزء دسته ی دوم حساب كرد.
این دسته می گویند: #عدالت، عملی است ولی نه از راه انسان؛ انسان نمی تواند عدالت را برقرار كند. این كار، كار انسان نیست. نه می شود انسان را آن طور تربیت كرد كه واقعا عدالت را از عمق جانش بخواهد و نه می شود علم و عقل بشر را آن قدر تقویت كرد كه منفعت خودش را در عدالت بداند؛ عدالت را از خدای ماشین باید خواست، عدالت را از ابزارهای اقتصادی باید خواست، و به تعبیر صحیحتر: نباید خواست، به شما مربوط نیست، شما نمی توانید دنبال عدالت بروید، اگر فكر كنی خودت عدالتخواه بشوی، دروغ است. تو اصلا عدالتخواه نیستی؛ اگر فكر كنی عقلت یك روزی تو را به عدالت هدایت می كند این هم دروغ است؛
ولی ماشین خودبه خود بشر را به سوی عدالت می كشاند، تحولاتی كه ابزارهای اقتصادی و تولیدی پیدا می كنند- با یك حسابی كه پیش خودشان كردند و بسیاری از آنها هم غلط از آب درآمد- می رسد به دنیای سرمایه داری، دنیای سرمایه داری خودبه خود منتهی می شود به دنیای سوسیالیستی، و در دنیای سوسیالیستی طبعاً و جبرا و به حكم جبرِ ماشین، مساوات و عدالت برقرار می شود، چه تو بخواهی و چه نخواهی. تو عامل اجرای عدالت نیستی كه بیایی حساب كنی آیا عقل من مرا به عدالت می كشاند؟ آیا تربیت من مرا به عدالت می كشاند؟ می گوید این حرفها دروغ است.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نظر اسلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
اما نظر سومی- و به یك اعتبار نظر چهارمی- در اینجا وجود دارد كه می گوید:
همه ی اینها نوعی بدبینی به طبیعت و فطرت بشر است.
اگر می بینی بشریت امروز از عدالت گریزان است هنوز به مرحله ی كمال نرسیده است.
در نهاد بشر عدالت هست.
اگر بشر خوب #تربیت شود، اگر زیردست مربی كامل قرار گیرد، می رسد به جایی كه خودش واقعاً عدالتخواه بشود، واقعاً عدالتِ جمع را بر منفعت فرد خودش ترجیح بدهد و همین طور كه زیبایی را دوست می دارد عدالت را دوست داشته باشد؛ بلكه عدالت، خودش از مقوله ی زیبایی است ولی زیبایی معقول نه زیبایی محسوس.
بعد هم برایش دلیل می آورند، می گویند: در مكتب ما كه مكتب دین است، مطلب دلیل دارد:
این كه شما می گویید بشر به حسب نهاد خودش عدالتخواه نیست و زور باید عدالت را به او تحمیل كند، یا می گویید عقلش باید برسد به جایی كه منفعت خودش را در آن بداند، یا می گویید [تكامل ] ابزار تولید [خودبه خود عدالت را برقرار می كند] ، ما مواردی به شما نشان می دهیم كه افرادی عادل و عدالتخواه بوده اند در صورتی كه منافعشان هم ایجاب نمی كرده است؛ بر خلاف منافع فردی خودشان، عدالت، ایده، هدف و آرزوشان بوده است، بلكه عدالت را در حد یك محبوب دوست داشته اند و خودشان را فدای راه عدالت كرده اند.
اینها نمونه های بشرهای كامل در عصرهای گذشته بوده اند.
این نمونه ها نشان داده اند كه بشر را می توان در مسیر عدالت انداخت تا آن طور بشود؛ حال اگر در حد آنها نشود ولی نمونه ی كوچكش می تواند بشود.
علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) خودش یك نمونه ای است كه همه ی این فلسفه ها را باطل می كند؛ علی و دست پروردگان علی و عده ی زیادی از افراد بشر كه در تمام دورانها بوده اند.
حال وقتی ما مثال به حضرت امیر (علیه السلام) می زنیم شاید در بعضی اذهان می آید كه علی یك فرد منحصر است. نه، اینجور نیست. الآن هم در میان متدینینِ واقعی افراد بسیار زیادی هستند كه عدالت را واقعاً دوست دارند، نهادشان با #عدالت پیوند دارد و چه پیوندی! بشرِ دوره های آینده هم چنین خواهد بود.
بسیاری از افراد بشر خیال می كنند كه مسأله ی ظهور #حضرت_حجت (عجّل اللّه تعالی فرجه) یك امری است مساوی با انحطاط دنیا و بازگشت بشر به تقهقر. قضیه برعكس است، رُقاء فكری و اخلاقی و علمی بشر است، به حكم همه ی شواهد و ادلّه ای كه از دین به ما رسیده است. همان دینی كه موضوع ظهور حضرت حجت را و عدل كلی را برای ما ذكر كرده است اینها را هم ذكر كرده است.
در حدیث اصول كافی است كه وقتی آن حضرت ظهور می كند خدای متعال دست خود را بر سر افراد بشر می كشد و عقل افراد بشر افزون می شود، فكر و عملشان زیاد می شود.
وقتی كه وجود مقدس او ظهور می كند دیگر گرگ 🐺 و گوسفندی 🐑 در دنیا وجود ندارد، حتی گرگها با یكدیگر در صلح و صفا زندگی می كنند؛ كدام گرگها؟ آیا همان گرگهایی كه در بیابان زندگی می كنند؟ یا گرگهای افراد بشر؛ یعنی گرگ دیگر طبیعت گرگی ندارد، طبیعت گرگی از گرگ گرفته می شود.
قبل از آنكه قسمتی از قرائن بسیار زیاد دیگری از وضع زمان حضرت را برای شما بخوانم، نكته ای را برایتان عرض بكنم:
مسأله ی عمر #حضرت_حجت علیهالسلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
بسیاری از افراد وقتی موضوع حضرت حجت (علیه السلام) پیش می آید می گویند: «آیا یك بشر حدود هزار و دویست سال #عمر كند؟! این بر خلاف قانون طبیعت است. »
💭 اینها خیال كرده اند كه سایر اموری كه در همین دنیا واقع شده است، با قوانین عادی طبیعت - یعنی آن قوانینی كه علم امروز بشر می شناسد- صددرصد سازگار است.😏
اصلا تمام تحولات بزرگی كه در تاریخ حیات و زندگی عموم موجودات زنده- از گیاه و حیوان- پیش آمده تحولات غیر عادی است.
🧐 آیا اولین نطفه ی حیات كه روی زمین بسته شده، مطابق اصول علوم زیستی است؟ اولین بار كه حیات در روی زمین پیدا شد با كدام قانون طبیعی جور درمی آید؟
مطابق فرضیه های علمی ای كه امروز هست و از نظر علم امروز مسلّم است كه در حدود چهل میلیارد سال از عمر زمین می گذرد. در میلیاردها سال پیش، این زمین ما یك كره ی گداخته ☄ بوده كه محال و ممتنع بوده است كه جانداری بتواند روی آن زندگی كند.
طبق تخمینهای علمی میلیاردها سال گذشته است تا اولین جاندار در روی زمین پیدا شده است.
علم امروز هم می گوید جاندار همیشه از جاندار پیدا می شود، و نمی تواند نشان بدهد كه جانداری از غیر جاندار پیدا بشود.
علم هنوز نتوانسته جواب بدهد كه آن اولین جاندار كه در روی زمین پیدا شد، یعنی آن اولین تحول بزرگ، آن نطفه ی اول حیات كه روی زمین بسته شد چگونه بسته شد؟
بعد می گویند: اولین نطفه ی حیات و اولین سلول كه پیدا می شود، تكامل پیدا می كند، به یك مرحله ای كه می رسد دو شاخه می شود: شاخه ی نباتی و شاخه ی حیوانی.
شاخه ی نباتی با یك مشخصاتی، و شاخه ی حیوانی با مشخصات دیگری، كه در بعضی قسمتها ضد یكدیگر و مكمل یكدیگرند، و این عجیب است: اگر گیاه نباشد حیوان نیست و اگر حیوان نباشد گیاه نیست، مخصوصاً از جنبه ی گرفتن و پس دادن گازهایی كه در فضا وجود دارد.
علم هنوز نتوانسته این را بیان كند كه این مرحله- كه باز یك تحول بزرگی در حیات و زندگی پیدا می شود- چگونه رخ می دهد؟
چطور شد شاخه ی نبات پیدا شد، چطور شد شاخه ی حیوان پیدا شد؟ و همچنین مراحل دیگر در پیدایش خود انسان، پیدایش موجودی با این قدرت، با این عقل و فكر و اراده و اختیار. مگر هنوز علم توانسته این را توجیه كند؟!
مگر خود وحی یك امر عادی است؟!
مگر خود وحی كه یك بشری برسد به حدی كه دستور از ما وراء طبیعت بگیرد، كمتر است از مسأله ی زنده بودن یك نفر هزار و سیصد سال؟
اصلا این یك امر عادی و طبیعی است، یك چیزی است كه بشر، اكنون دارد دنبالش می رود و شاید قانون طبیعی هم داشته باشد. بشرهای امروز دنبال این می روند كه یك وسائلی درست كنند- با یك دواهایی، با یك فرمولهایی- كه عمر بشر را افزایش دهند. كسی نمی تواند بگوید كه قانون طبیعت این است كه بشر، صد سال یا پنجاه سال یا دویست سال و یا پانصد سال عمر كند.
درست است كه سلولهای بدن انسان یك دوره ی حیاتی دارد، ولی این در شرایط محدود است.
شاید روزی كشفی بشود كه با یك وسیله ی بسیار كوچك عمر بشر را تا پانصد سال یا بیشتر تطویل كنند.
این یك امری نیست كه انسان بخواهد در آن شك كند.
این عادی ترین مسائلی است كه در دنیای حیات رخ داده است.
همیشه خدای متعال نشان داده است كه وقتی وضع دنیا به یك مراحلی می رسد، مثل اینكه دستی از غیب بیرون می آید، یك تحول ناگهانی رخ می دهد و یك وضعی پیش می آید كه با قانون طبیعت اصلاً قابل پیش بینی نیست.
بنابراین؛ این موضوع، بحث ندارد كه انسان بیاید درباره ی آن فكر كند یا العیاذ باللّه دچار شك و تردید شود.
دنیای دین برای همین است كه چشم انسان را باز كند و فكر انسان را از محدودیت جریانهای عادی خارج كند.
💫 در آن دوره- كه عرض كردم دوره ی تكامل علم و عقل و اخلاق و اجتماع است- چه پیش می آید؟ قسمتی را به عنوان عرض می كنم.
مشخصات دوره ی حضرت مهدی علیه السلام
به اتفاق علمای شیعه و اهل تسنن این جمله از پیغمبر اكرم متواتر است. احدی در این جمله تردید ندارد كه پیغمبر اكرم فرمود: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ الْیَوْمَ حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی» یعنی اگر فرض كنیم از دنیا یك روز بیشتر باقی نمانده است، خدا آن روز را طولانی می كند تا مهدی از اولاد من ظهور كند. مقصود این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 162
است: این قضای حتمی پروردگار است كه اگر فرض كنیم از عمر دنیا یك روز بیشتر باقی نمانده است این كار حتما باید عملی شود. این روایتی است كه اهل تشیع و اهل تسنن هر دو روایت كرده اند و در آن تردیدی نیست.
بعضی از دوستان وقتی كه می دیدند كه این برادر ما از حجاز، آقای شیخ خلیل الرحمن [1]، همیشه صحبت انتظار ظهور حضرت حجت را می كند، تعجب می كردند كه ایشان اهل تشیع نیستند، چطور انتظار ظهور حضرت حجت را دارند؟ واقعا ایشان انتظار ظهور حضرت حجت را دارند. اغلب ما شاید روی عادت و منطقه ی جغرافیایی می گوییم، و ایشان روی اعتقاد و ایمان می گویند. گفتم: این مطلبی است كه شیعه و سنی ندارد، اهل تسنن هم این سخن را زیاد می گویند.
حال ببینید پیغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره ی كمال بشریت می بیند. فرمود:
«اَلْمَهْدیُّ یُبْعَثُ فی اُمّتی عَلَی اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ الزَّلازِلِ» مهدی علیه السلام در یك شرایطی می آید كه اختلاف در میان بشر شدید و زلزله ها برقرار است (مقصود زلزله های ناشی از مواد زیر زمین نیست) ، اصلاً زمین به دست بشر دارد تكان می خورد و خطر، بشریت را تهدید می كند كه زمین نیست و نابود شود. «فَیَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» بعد از آنكه پیمانه ی ظلم و جور پر شد، دنیا را پر از عدل و داد می كند. «یَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْاَرْضِ» از او، هم خدای آسمان راضی است و هم خلق خدای آسمان و مردم روی زمین؛ می گویند: الحمد للّه كه شر این ظلمها از سر ما كوتاه شد. بعد فرمود: «یُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً» ثروت را به طور صحیح تقسیم می كند. گفتند: یا رسولَ اللّه! یعنی چه به طور صحیح؟ فرمود: عادلانه و بالسّویّه تقسیم می كند. «وَ یَمْلَأُ اللّهُ قُلوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنیً وَ یَسَعُهُمْ عَدْلُهُ» [2]خداوند دل امت اسلام را مملوّ از غنا می كند؛ یعنی خیال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادی است؛ دلها غنی می شود، فقرها و نیازها و حقارتها و بیچارگیها و كینه ها و حسادتها، همه از دلها بیرون كشیده می شود.
امیر المؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: حَتّی تَقومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلی ساقٍ، بادِیاً نَواجِذُها، مَمْلوءَة اَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها. پیش بینی می كند كه قبل از ظهور حضرت مهدی آشوب عجیب و جنگهای بسیار مهیب و خطرناكی در دنیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 163
هست. می فرماید: جنگ روی پای خودش می ایستد، دندانهای خودش را نشان می دهد مثل یك درنده ای كه دندان نشان می دهد؛ شیرِ پستان خودش را نشان می دهد، یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه می كنند می بینند این پستان جنگ خوب شیر می دهد یعنی به نفعشان كار می كند، اما نمی دانند كه عاقبتِ این جنگ به ضرر خودشان است. «حُلْواً رَضاعُها» دوشیدنش خیلی شیرین است اما «عَلْقَماً عاقِبَتُها» عاقبتش فوق العاده تلخ است. «اَلا وَ فی غَدٍ وَ سَیَأْتی غَدٌ بِما لا تَعْرِفونَ» بدانید كه فردا دنیا آبستن چیزهایی است كه هیچ پیش بینی نمی كنید، نمی شناسید و آگاه نیستید، ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد. «یَأْخُذُ الْوالی مِنْ غَیْرِها عُمّالَها عَلی مَساوی اَعْمالِها» اول كاری كه آن والی الهی می كند این است كه عمال و حكام را یك یك می گیرد، اعوان خودش را اصلاح می كند، دنیا اصلاح می شود. «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْاَرْضُ اَفالیذَ كَبِدِها» زمین پاره های جگر خودش را بیرون می دهد؛ یعنی زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی، و هر استعدادی كه شما تصور بكنید، همه را بیرون می دهد؛ هرچه تا امروز مضایقه كرده بیرون می دهد. «وَ تُلْقی اِلَیْهِ سِلْماً مَقالیدَها» زمین می آید مثل یك غلام در حالی كه تسلیم است كلیدهای خودش را در اختیار او قرار می دهد (اینها همه تعبیر و بیان است) یعنی دیگر سرّی در طبیعت باقی نمی ماند مگر اینكه به دست او كشف می شود، مجهولی در طبیعت باقی نمی ماند مگر اینكه در آن دوره مكشوف می گردد. «فَیُریكُمْ كَیْفَ عَدْلُ السّیرَةِ» آن وقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعی یعنی چه، نشان خواهد داد كه اینهمه كه دم از اعلامیه ی حقوق بشر و آزادی می زدند همه اش دروغ بود، اینهمه كه دم از صلح می زدند همه اش دروغ و نفاق و «جوفروشی و گندم نمایی» بود.
«وَ یُحْیی مَیِّتَ الْكِتابِ وَ السُّنَّةِ» [3]قوانین كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است زنده خواهد كرد. و نیز فرمود: اِذا قامَ الْقائِمُ حَكَمَ بِالْعَدْلِ. .
هر یك از ائمه ی ما یك لقبی دارد. مثلا امیر المؤمنین: علیٌّ المرتضی. امام حسن:
الحسن المجتبی. امام حسین: سید الشهداء، و ائمه ی دیگر: السجاد، الباقر، الصادق، الكاظم، الرضا، التقی، النقی، الزّكیّ العسكری. حضرت یك لقبی دارد مخصوص به خود، لقبی كه از مفهوم «قیام» گرفته شده است، آن كه در جهان قیام می كند: اَلْقائم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 164
اصلاً ما حضرت مهدی را به قیام و عدالت می شناسیم. هر امامی به یك صفت شناخته می شود، این امام به قیام و عدالت شناخته می شود.
«وَ ارْتَفَعَ فی اَیّامِهِ الْجَوْرُ» جور و ظلمی دیگر در كار نیست. «وَ اَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ» همه ی راهها، راههای زمینی، دریایی و هوایی امن می شود، چون منشأ این ناامنیها ناراحتیها و بی عدالتی هاست. وقتی كه عدالت برقرار بشود، [چون ] فطرت بشر فطرت عدالت است، دلیل ندارد كه ناامنی وجود داشته باشد. «وَ اَخْرَجَتِ الْاَرْضُ بَرَكاتِها» و زمین تمام بركات خودش را بیرون می آورد. «وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ یَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَ لا بِرِّهِ. . . وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالی : وَ اَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» **آیا می دانید ناراحتی مردمِ آن وقت چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است كه اگر بخواهند یك صدقه ای بدهند و یك كمكی به كسی بكنند، یك نفر [مستحق ] پیدا نمی كنند؛ یك فقیر در روی زمین پیدا نخواهد شد.
راجع به «توحید الهی» می فرماید: «حَتّی یُوَحِّدُوا اللّهَ وَ لا یُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً» و راجع به «امنیت» می فرماید: «وَ تَخْرُجُ الْعَجوزَةُ الضَّعیفَةُ مِنَ الْمَشْرِقِ تُریدُ الْمَغْرِبَ لا یُؤْذیها اَحَدٌ» یك پیرزن ناتوان، از مشرق تا مغرب دنیا را مسافرت می كند بدون كوچكترین آزار و اذیتی.
زیاد است: آنچه از عدالت گفته شده است، از صلح و صفا به معنی واقعی گفته شده است، از آزادی و امنیت كامل گفته شده است، از ثروت و بركت فراوان گفته شده است، از تقسیم عادلانه ی ثروت گفته شده است، از فراوانی وسائل (وسائل دامداری و غیره) ، از میوه و گوسفند گفته شده است، از نبودن مفاسد گفته شده است كه دیگر شرب خمری وجود نخواهد داشت، دیگر زنایی وجود نخواهد داشت، دیگر بشر تنفر دارد از دروغ گفتن، تنفر دارد از غیبت كردن، تنفر دارد از تهمت زدن، تنفر دارد از ظلم كردن.
اینها بر اساس چه فلسفه ای است؟ همان كه عرض كردم: اسلام می گوید عاقبتِ بشر عدالت است، اما نمی گوید آن عدالتی كه در عاقبت می آید فقط این است كه فكر بشر به اینجا منتهی می شود كه منفعت من در این است كه منافع دیگران را حفظ كنم؛ نه، [در آن زمان ] عدالت برای بشر محبوب و مثل یك معبود است، یعنی روحش رُقاء پیدا می كند، تربیتش كامل می شود، و این نمی شود جز اینكه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود آید؛ و ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف اینهمه بدبینیهایی كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده، به آینده ی بشریت خوشبین هستیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 165
همین راسل در كتاب امیدهای نو می گوید: امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع كرده و معتقدند كه علم به جایی رسیده است كه عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد. می گوید: یكی از این افراد اینشتین است. اینشتین معتقد است كه بشر با گوری كه به دست خودش كنده است، یك گام بیشتر فاصله ندارد. بشر به مرحله ای رسیده است كه فشار دادن چند دگمه همان و زمین ما كُن فَیَكون شدن همان. و واقعاً هم اگر ما معتقد به خدا و دست غیبی نباشیم، اگر آن اطمینانی كه قرآن به آینده ی بشریت می دهد ما را مطمئن نكرده باشد، یعنی اگر ما همین ظواهر دنیای امروز را ببینیم، حق با اینهاست. روزی نیست كه وسائل مخرّب به صورت نیرومندتر، مهیب تر و وحشتناك تر پیدا نشود. از حدود بیست سال پیش، از وقتی كه بمب اتمی در هیروشیما افتاد، تا امروز، نگاه كنید ببینید قدرت تخریبی صنعتی بشر چند برابر شده است؟ رسیده به مرحله ای كه می گویند دنیای امروز دیگر غالب و مغلوب ندارد. اگر جنگ سوم جهانی پیش بیاید، صحبت این نیست كه آیا آمریكا غالب است یا شوروی یا چین. اگر جنگ سومی پیش بیاید آن كه مغلوب است زمین و بشریت است و آن كه غالب است هیچ است. اما ما می گوییم: برای بشر و برای زمین از این پرتگاهها بازهم پیدا شده است، دست الهی بالای همه ی دستهاست. وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها [4]. به ما گفته اند: «اَفْضَلُ الْاَعْمالِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ» [5]این خوشبینی و انتظار فرج كلی فضیلتش از همه ی اعمال بیشتر است، چرا؟ برای اینكه این یك ایمانی است در سطح بسیار عالی.
🤲 خدایا ما را از منتظران واقعی فرج #امام_زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه) بگردان.
🤲 خدایا به ما آن شایستگی را عنایت كن كه دولت برحق او را ادراك كنیم.
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْكَ فی دَوْلَةٍ كَریمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْاِسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ اِلی سَبیلِكَ.
و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین
____________
[1] . [از قاریان قرآن كه حسینیه ی ارشاد از او دعوت به عمل آورده بود. ]
[2] . اعلام الوری ، ص 401.
[3] . نهج البلاغه، خطبه ی 138.
[4] . آل عمران/103.
[5] . بحار الأنوار، ج52 / ص 122.
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#آن_چهارده_روز
هفت امتحان علی(علیهالسلام) در زمان حیات پیامبر(صلیالله علیه وآله)
[امتحانه(علیهالسلام) فی سبعة مواطن فی حیاة الرسول(صلیالله علیه وآله)]
↓°↓°↓°↓°↓°↓°↓
امتحان اول: سه سال بهتنهایی...
[امَّا أَوَّلُهُنَّ: فَمَکَثْنَا بِذَلِکَ ثَلَاثَ حِجَجٍ...]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنگاه علی(علیهالسلام) نشست و رو به یهودی کرد و فرمود:
[ فَجَلَسَ عَلِیٌّ(علیهالسلام) وَ أَقْبَلَ عَلَى الْیَهُودِیِّ فَقَالَ: ]
ای مرد یهودی! خدای متعال مرا در زمان حیات پیامبرمان محمد(صلیالله علیه وآله) هفت بار آزمود و مرا در همۀ آنها مطیع یافت؛ اطاعتی که توفیق خود او بود؛ نه اینکه بخواهم خودستایی کنم.
[ یَا أَخَا الْیَهُودِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَنِی فِی حَیَاةِ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ(صلیالله علیه وآله) فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ فَوَجَدَنِی فِیهِنَّ مِنْ غَیْرِ تَزْکِیَةٍ لِنَفْسِی بِنِعْمَةِ اللَّهِ لَهُ مُطِیعاً
یهودی گفت: امیرمؤمنان! خداوند چگونه تو را امتحان کرد؟
[ قَالَ: وَ فِیمَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ ]
امام فرمود: اولین امتحان آن بود که خداوند پیامبرمان را به نبوت برگزید، درحالیکه من کمسنترین فرد خاندانم بودم و در منزل پیامبر(صلیالله علیه وآله) خدمتگزارش بوده، اوامرش را اجرا میکردم.
[ قَالَ: أَمَّا أَوَّلُهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِیِّنَا(صلیالله علیه وآله) وَ حَمَّلَهُ الرِّسَالَةَ وَ أَنَا أَحْدَثُ أَهْلِ بَیْتِی سِنّاً أَخْدُمُهُ فِی بَیْتِهِ وَ أَسْعَى فِی قَضَاءٍ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی أَمْرِهِ.]
پس از مدتی، رسول خدا(صلیالله علیه وآله) فرزندان عبدالمطلب از بزرگ و کوچک را در مجلسی گرد آورد و از آنها خواست تا به انکار همۀ خدایان به جز الله و نیز نبوت او شهادت دهند؛ اما حضار امتناع کرده و از در مخالفت و انکار درآمدند و رابطۀ خود را با او قطع کرده و تنهایش گذاشتند.
[ فَدَعَا صَغِیرَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ کَبِیرَهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ. فَامْتَنَعُوا مِنْ ذَلِکَ وَ أَنْکَرُوهُ عَلَیْهِ وَ هَجَرُوهُ وَ نَابَذُوهُ وَ اعْتَزَلُوهُ وَ اجْتَنَبُوهُ. ]
سایر مردم نیز همینگونه با ایشان رفتار کردند. دعوت به اسلام بر مردم سنگین میآمد و دلها و عقلهایشان تاب تحمل و پذیرش آنچه پیامبر به آن دعوت میکرد، نداشت.
[ وَ سَائِرَ النَّاسِ مُقْصِینَ لَهُ وَ مُخَالِفِینَ عَلَیْهِ، قَدِ اسْتَعْظَمُوا مَا أَوْرَدَهُ عَلَیْهِمْ مِمَّا لَمْ تَحْتَمِلْهُ قُلُوبُهُمْ وَ تُدْرِکْهُ عُقُولُهُمْ.]
اما من بهتنهایی دعوتش را اجابت کردم؛ بهسرعت و با یقین کامل؛ بهگونهای که هیچ شکی در آن نداشتم. تا سه سال بعد از آن هیچکَس جز من و خدیجه کبری رحمة الله علیها بر روی این کرۀ خاکی نماز نمیخواند و به نبوت پیامبر شهادت نمیداد.(1)
فَأَجَبْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله) وَحْدِی إِلَى مَا دَعَا إِلَیْهِ مُسْرِعاً مُطِیعاً مُوقِناً لَمْ یَتَخَالَجْنِی فِی ذَلِکَ شَکٌّ. فَمَکَثْنَا بِذَلِکَ ثَلَاثَ حِجَجٍ وَ مَا عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ خَلْقٌ یُصَلِّی أَوْ یَشْهَدُ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله) بِمَا آتَاهُ اللَّهُ غَیْرِی وَ غَیْرُ ابْنَةِ خُوَیْلِدٍ رَحِمَهَا اللَّهُ وَ قَدْ فَعَلَ.
آنگاه علی(علیهالسلام) رو به اصحاب کرد و گفت: آیا چنین نبود؟
[ ثُمَّ أَقْبَلَ(علیهالسلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ ]
گفتند: چرا ای امیرمؤمنان!
[ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. ]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) این فرمایش امام منافاتی ندارد با اینکه طبق برخی گزارشها افراد دیگری در این سه سال مسلمان شده باشند؛ زیرا ممکن است ایمان آوردن آنها پنهانی و بدون نماز خواندن علنی پشت سر پیامبر باشد. (خلاصۀ توضیح علامه سیدجعفر مرتضی عاملی (ره) در الصحیح من سیرۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام)
╭═══════๛- - - ┅ ╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -