eitaa logo
📚📖 مطالعه
81 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
99 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفت امتحان علی(علیه‌السلام) بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) [ امْتَحَنَنِی بَعْدَ وَفَاةِ نَبِیِّهِ (صلی‌الله علیه وآله) فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ ] ↓°↓°↓°↓°↓°↓°↓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امتحان سوم: خون دل خوردن برای پراکنده نشدن امت [ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ ؛ فَکُنْتُ أَحَقَّ مَنْ لَمْ یُفَرِّقْ هَذِهِ الْعُصْبَةَ الَّتِی أَلَّفَهَا رَسُولُ اللَّهِ] ═════❖•° 𑁍 °•❖═════ امیرمؤمنان(علیه‌السلام) چنین ادامه داد: ای مرد یهودی! اما سومین امتحان این بود: حاکمِ پس از پیامبر(صلی‌الله علیه وآله)، در تمام دوران حاکمیتش، مرا که می‌دید، عذر می‌خواست و دیگری را به سبب آن حقّى که از من سلب کرده و بیعتم را گسسته بود، سرزنش مى‏کرد و از من مى‏خواست که حلالش کنم. [ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ یَا أَخَا الْیَهُودِ: فَإِنَّ الْقَائِمَ بَعْدَ النَّبِیِّ(صلی‌الله علیه وآله) کَانَ یَلْقَانِی مُعْتَذِراً فِی کُلِّ أَیَّامِهِ وَ یَلُومُ غَیْرَهُ مَا ارْتَکَبَهُ مِنْ أَخْذِ حَقِّی وَ نَقْضِ بَیْعَتِی وَ یَسْأَلُنِی تَحْلِیلَهُ ] من با خود می‌گفتم با این وضعیت بالاخره روزگار او به پایان مى‏رسد و آنگاه حقّى که خدا برایم قرار داده، با خوبى و خوشى به من بازمى‏گردد؛ بدون آنکه در راه گرفتن حقّم با درگیرى، حادثه‏اى برای اسلام پیش آوَرَم. اسلام نوپا بود و مردم از فرهنگ و باورهای جاهلی چندان فاصله نگرفته بودند. ازاین‌رو من در وقایعِ غصب خلافت از اصرار بر حقم چشم‌پوشی کردم تا مبادا اختلاف‌ها منجر به درگیری و فروپاشی جامعۀ اسلامی شود و اکنون خرسند بودم که با نشانه‌هایی که می‌بینم حقّم به‌طور صلح‌آمیز به من باز خواهد گشت. مبادا در اثر طلب حقّم منازعه‌ای پدید آید و کسى پاسخ "آرى" بدهد و دیگرى پاسخ "نه" بگوید، و این اختلاف از حرف به عمل بکشد. [ فَکُنْتُ أَقُولُ تَنْقَضِی أَیَّامُهُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَیَّ حَقِّیَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لِی عَفْواً هَنِیئاً مِنْ غَیْرِ أَنْ أُحْدِثَ فِی الْإِسْلَامِ مَعَ حُدُوثِهِ وَ قُرْبِ عَهْدِهِ بِالْجَاهِلِیَّةِ حَدَثاً فِی طَلَبِ حَقِّی بِمُنَازَعَةٍ لَعَلَّ فُلَاناً یَقُولُ فِیهَا نَعَمْ وَ فُلَاناً یَقُولُ لَا، فَیَئُولُ ذَلِکَ مِنَ الْقَوْلِ إِلَى الْفِعْلِ ] و گروهى از خواص یاران محمّد(صلی‌الله علیه وآله) که آنها را به دلسوزی و خیرخواهى براى خدا و پیامبر، کتاب‏ و دینش مى‏شناسم، مدام در آشکار و نهان نزدم می‌آمدند و مرا به اقدام برای گرفتن حقّم دعوت می‌کردند و حاضر بودند جانشان را در راه یارى‌ام نثار کنند تا بیعتى را که برگردنشان داشتم، ادا کنند؛ امّا من مى‏گفتم: آرام باشید و اندکی صبر کنید. شاید خدا، بدون درگیرى و خون‌ریزى حقّم را بازگردانَد. [ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ خَوَاصِّ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ(صلی‌الله علیه وآله) أَعْرِفُهُمْ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ دِینِهِ الْإِسْلَامِ یَأْتُونِّی عَوْداً وَ بَدْءاً وَ عَلَانِیَةً وَ سِرّاً فَیَدْعُونِّی إِلَى أَخْذِ حَقِّی وَ یَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ فِی نُصْرَتِی لِیُؤَدُّوا إِلَیَّ بِذَلِکَ بَیْعَتِی فِی أَعْنَاقِهِمْ. فَأَقُولُ رُوَیْداً وَ صَبْراً قَلِیلًا لَعَلَّ اللَّهَ یَأْتِینِی بِذَلِکَ عَفْواً بِلَا مُنَازَعَةٍ وَ لَا إِرَاقَةِ الدِّمَاءِ ] از آنجاکه بعد از وفات پیامبر(صلی‌الله علیه وآله)، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و اشخاصی مدعی خلافت شده بودند که شایستگی‌اش را نداشتند، هر قومی می‌گفت: امیر از ما باشد! درحالی‌که گویندگان این سخن آرزویى نداشتند جز آنکه کسى غیر از من حکومت را به‏دست گیرد. [ فَقَدِ ارْتَابَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ بَعْدَ وَفَاةِ النَّبِیِّ(صلی‌الله علیه وآله)، وَ طَمِعَ فِی الْأَمْرِ بَعْدَهُ مَنْ لَیْسَ لَهُ بِأَهْلٍ، فَقَالَ کُلُّ قَوْمٍ مِنَّا أَمِیرٌ وَ مَا طَمِعَ الْقَائِلُونَ فِی ذَلِکَ إِلَّا لِتَنَاوُلِ غَیْرِیَ الْأَمْرَ ] هنگامی که درگذشت حاکم اول نزدیک شد و روزگارش به سر آمد، رفیقش را به عنوان حاکم بعد از خود تعیین کرد که در ناشایستگی برای این مقام مثل فرد اول بود، و نسبت به من مانند نفر پیشین بود، و آنچه را که خدا برای من قرار داده بود، گرفت. [ فَلَمَّا دَنَتْ وَفَاةُ الْقَائِمِ وَ انْقَضَتْ أَیَّامُهُ صَیَّرَ الْأَمْرَ بَعْدَهُ لِصَاحِبِهِ، فَکَانَتْ هَذِهِ أُخْتَ أُخْتِهَا وَ مَحَلُّهَا مِنِّی مِثْلَ مَحَلِّهَا وَ أَخَذَ مِنِّی مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لِی ]
دوباره اصحاب محمد(صلی‌الله علیه وآله)، که برخی درگذشته‌اند و برخی هنوز زنده‌اند و خداوند مرگشان را به تأخیر انداخته است، نزد من جمع شدند و همان درخواست نوبت پیشین را تکرار کردند و پاسخ من هم همان پاسخ نوبت اول بود: صبر و معامله با خدا و یقین به ارادۀ الهی، و دلسوزى برای اینکه اجتماع مسلمانان از بین نرود؛ جمعی که پیامبر خدا، گاه با نرمى و گاه با تندى، زمانى با ترساندن و گاه با شمشیر، زیر پرچم اسلام گردآورده بود. [ فَاجْتَمَعَ إِلَیَّ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ(صلی‌الله علیه وآله) مِمَّنْ مَضَى وَ مِمَّنْ بَقِیَ مِمَّنْ أَخَّرَهُ اللَّهُ مَنِ اجْتَمَعَ فَقَالُوا لِی فِیهَا مِثْلَ الَّذِی قَالُوا فِی أُخْتِهَا فَلَمْ یَعْدُ قَوْلِیَ الثَّانِی قَوْلِیَ الْأَوَّلَ؛ صَبْراً وَ احْتِسَاباً وَ یَقِیناً وَ إِشْفَاقاً مِنْ أَنْ تَفْنَى عُصْبَةٌ تَأَلَّفَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) بِاللِّینِ مَرَّةً وَ بِالشِّدَّةِ أُخْرَى وَ بِالنُّذُرِ مَرَّةً وَ بِالسَّیْفِ أُخْرَى ] شدت تلاش رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) برای به دست آوردن دل این دسته چنان بود، که درحالی‌که اینها مشغول جمع مال بودند و اهل خوب خوردن و خوب پوشیدن بودند، سقف و در خانه‌های ما اهل‌بیت محمد(صلی‌الله علیه وآله) از شاخه‌های خرما و مانند آن بود؛ نه زیرانداز درستی داشتیم و نه لباس مناسبی. تا جایی‌که برای نماز یک لباس را به نوبت می‌پوشیدیم و شب و روزمان را در این احوال سپری می‌کردیم. و گاه پیش می‌آمد که مال و غنیمتی به عنوان فی‏ء نصیب مسلمانان می‌شد و بخشی از آن، که خدا به‌صورت ویژه برای ما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) قرار داده بود، به ما مى‏رسید و ما در شرایطى بودیم که گفتم؛ امّا رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) این جماعت دارا و توانگر را بر ما مقدم می‌داشت و آن مال را به آنها می‌داد تا دل آنها را نسبت به اسلام نرم کند و در زمرۀ مسلمانان بمانند. [ حَتَّى لَقَدْ کَانَ مِنْ تَأَلُّفِهِ لَهُمْ أَنْ کَانَ النَّاسُ فِی الْکَرِّ وَ الْفِرَارِ وَ الشِّبَعِ وَ الرَّیِّ وَ اللِّبَاسِ وَ الْوِطَاءِ وَ الدِّثَارِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ(صلی‌الله علیه وآله) لَا سُقُوفَ لِبُیُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا وَ لَا وِطَاءَ لَنَا وَ لَا دِثَارَ عَلَیْنَا، یَتَدَاوَلُ الثَّوْبَ الْوَاحِدَ فِی الصَّلَاةِ أَکْثَرُنَا وَ نَطْوِی اللَّیَالِیَ وَ الْأَیَّامَ عَامَّتُنَا، وَ رُبَّمَا أَتَانَا الشَّیْ‏ءُ مِمَّا أَفَاءَهُ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ صَیَّرَهُ لَنَا خَاصَّةً دُونَ غَیْرِنَا وَ نَحْنُ عَلَى مَا وَصَفْتُ مِنْ حَالِنَا فَیُؤْثِرُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) أَرْبَابَ النِّعَمِ وَ الْأَمْوَالِ، تَأَلُّفاً مِنْهُ لَهُمْ ] پس من سزاوارترین شخص بودم که مراعات این جماعت را بکنم و باعث پراکنده شدنشان نشوم و آنها را وارد مسیری نکنم که یا باید تا انتهایش بروند(شمشیر بکشند) و یا هلاک شوند. [ فَکُنْتُ أَحَقَّ مَنْ لَمْ یُفَرِّقْ هَذِهِ الْعُصْبَةَ الَّتِی أَلَّفَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) وَ لَمْ یَحْمِلْهَا عَلَى الْخَطَّةِ الَّتِی لَا خَلَاصَ لَهَا، مِنْهَا دُونَ بُلُوغِهَا أَوْ فَنَاءِ آجَالِهَا ] زیرا من اگر قدم پیش می‌گذاشتم و خودم را مطرح می‌کردم و از مسلمین کمک می‌خواستم، مردم دربارۀ من و خلافت من، دو وضعیت داشتند: یا اینکه تنها گروهی از مردم از من تبعیت می‌کردند، که در آن صورت درگیری رخ می‌داد و برخی پیروانم می‌کشتند و برخی کشته می‌شدند. یا مردم مرا تنها می‌گذاشتند و به این دلیل کافر می‌شدند؛ چه در یارى‏ام کوتاهى مى‏کردند و چه از انجام دادن فرمانم سرپیچی می‌کردند.(۱) و خدا می‌داند که جایگاه من نسبت به پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) همچون جایگاه هارون(علیه‌السلام) نسبت به موسى(علیه‌السلام) است. و روا بود که به سبب مخالفت با من و یارى نکردنِ من، همان بلایی که بر قوم موسى(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) به‌خاطر مخالفت با هارون و سرپیچی از فرمانش فرود آمد، بر اینان هم فرود آید.(۲) [ لِأَنِّی لَوْ نَصَبْتُ نَفْسِی فَدَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی، کَانُوا مِنِّی وَ فِی أَمْرِی عَلَى إِحْدَى مَنْزِلَتَیْنِ: إِمَّا مُتَّبِعٍ مُقَاتِلٍ وَ إِمَّا مَقْتُولٍ إِنْ لَمْ یَتَّبِعِ الْجَمِیعَ، وَ إِمَّا خَاذِلٍ یَکْفُرُ بِخِذْلَانِهِ، إِنْ قَصَّرَ فِی نُصْرَتِی أَوْ أَمْسَکَ عَنْ طَاعَتِی. وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنِّی مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى؛ یَحُلُّ بِهِ فِی مُخَالَفَتِی وَ الْإِمْسَاکِ عَنْ نُصْرَتِی مَا أَحَلَّ قَوْمُ مُوسَى بِأَنْفُسِهِمْ فِی مُخَالَفَةِ هَارُونَ وَ تَرْکِ طَاعَتِهِ ]
بنابراین دیدم که جرعه‌جرعه فروبردن غم‏ها و حبس آه در سینه و تحمّل این وضعیت تا هنگامی که خداوند خود فتحی را که انتظار دارم پیش آورَد یا هر سرنوشتی که بخواهد رقم زند، براى خودم پرثواب‏تر و براى جمعى که توصیف کردم، مناسب‏تر و مهربانانه‌تر است.‏ «و فرمان خدا همواره سنجیده و به اندازه مقرّر [و متناسب با توانایى‏] است.» (احزاب/38) [ ‌وَ رَأَیْتُ تَجَرُّعَ الْغُصَصِ وَ رَدَّ أَنْفَاسِ الصُّعَدَاءِ وَ لُزُومَ الصَّبْرِ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ أَوْ یَقْضِیَ بِمَا أَحَبَّ أَزْیَدَ لِی فِی حَظِّی وَ أَرْفَقَ بِالْعِصَابَةِ الَّتِی وَصَفْتُ أَمْرَهُمْ. «وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً» (الأحزاب/38) ] و ای مرد یهودی! اگر من این صبر را برنمی‌گزیدم و در پی مطالبۀ حقّم می‌رفتم، از همۀ مدعیان دیگر سزاوارتر بودم؛ زیرا اصحاب رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله)، چه آنها که از دنیا رفتند و چه کسانی که اینجا پیش تو اند، می‌دانند که شمار نیروهایم بیشتر، قبیله‏ام قدرتمندتر، مردانم نفوذناپذیرتر، فرمانم مطاع‌تر، و حجّتم واضح‏تر بود و در این دین، پرفضیلت‏تر و مؤثرتر بودم، به جهت سوابق و خویشاوندى و وراثتم.(۳) بالاتر از همۀ اینها استحقاقم بر حاکمیت بود؛ به دلیل وصیّت پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) دربارۀ من که مردم راه گریزی از آن نداشتند و بیعتی که از پیش بر گردن کسانی بود که خلافت را در اختیار گرفته بودند. [ وَ لَوْ لَمْ أَتَّقِ هَذِهِ الْحَالَةَ یَا أَخَا الْیَهُودِ، ثُمَّ طَلَبْتُ حَقِّی، لَکُنْتُ أَوْلَى مِمَّنْ طَلَبَهُ لِعِلْمِ مَنْ مَضَى مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ بِحَضْرَتِکَ مِنْهُمْ بِأَنِّی کُنْتُ أَکْثَرَ عَدَداً وَ أَعَزَّ عَشِیرَةً وَ أَمْنَعَ رِجَالًا وَ أَطْوَعَ أَمْراً وَ أَوْضَحَ حُجَّةً وَ أَکْثَرَ فِی هَذَا الدِّینِ مَنَاقِبَ وَ آثَاراً لِسَوَابِقِی وَ قَرَابَتِی وَ وِرَاثَتِی، فَضْلًا عَنِ اسْتِحْقَاقِی ذَلِکَ بِالْوَصِیَّةِ الَّتِی لَا مَخْرَجَ لِلْعِبَادِ مِنْهَا وَ الْبَیْعَةِ الْمُتَقَدِّمَةِ فِی أَعْنَاقِهِمْ مِمَّنْ تَنَاوَلَهَا ] و رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله ) درگذشت؛ در حالی‌ که ولایت امت در دست او و در خاندانش بود، نه در دست کسانی که به آن دست‌درازی کردند و نه در خانه‌هایشان. و به‌طور قطع اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله علیه وآله)، که خداوند آنها را از آلودگی پاک و پیراسته کرده است، برای تصدی ولایت و رهبری بعد از او از دیگران از هر جهت و هر نظر سزاوارترند. [ وَ قَدْ قُبِضَ مُحَمَّدٌ(صلی‌الله علیه وآله) وَ إِنَّ وِلَایَةَ الْأُمَّةِ فِی یَدِهِ وَ فِی بَیْتِهِ لَا فِی یَدِ الْأُولَى تَنَاوَلُوهَا وَ لَا فِی بُیُوتِهِمْ. وَ لَأَهْلُ بَیْتِهِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً، أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِهِ فِی جَمِیعِ الْخِصَالِ ] سپس رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا چنین نیست؟ [ ثُمَّ الْتَفَتَ(علیه‌السلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ ] اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. [ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱: امیرمؤمنان(علیه‌السلام) این فراز از سخنان خود را در توضیح چرایی اقدام نکردن برای به دست گرفتن خلافت در زمان خلیفۀ دوم و سوم فرموده است. شاید بتوان گفت علت مخالفت امام(علیه‌السلام) با پذیرش خلافت، بعد از کشته‌شدن خلیفۀ سوم نیز دقیقاً همین پیامدها بوده است، که اتفاقاً پس از پذیرش خلافت توسط ایشان، به دلیل رشدنیافتگی مردم، به وقوع پیوست. پس از مدت کوتاهی از شروع حکومت امیرمؤمنان(علیه‌السلام)، چون گروهی از مردم از امام پیروی نکردند، کار به درگیری و کشتار میان مسلمان کشیده و به سه جنگ داخلی منجر شد. از ابتدای نیمۀ دوم حکومت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به بعد نیز، مردم دو گروه شدند؛ ✓ گروهی از امت که پیروان معاویه بودند با امام مخالف بودند، ✓ گروه دیگری هم که پیروان امیرمؤمنان(علیه‌السلام) بودند، ایشان را در مقابله با معاویه تنها گذاشتند. ← تا جایی که در نهایت، امام با گلایه‌های مکرر از بی‌تفاوتی و نافرمانی پیروانش، آرزوی مرگ کرد. سرانجام نیز، همان‌طور که بارها در سخنان خود پیش‌بینی کرده بود، امت اسلامی در اثر این پیامدها، گرفتار عذاب طولانی‌مدت حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس شد. و اللّهُ العالم. ۲: زمانی که موسی(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) برای گرفتن الواح تورات به طور سینا می‌رفت، هارون(علیه السلام) را جانشین خود در میان بنی‌اسرائیل قرار داد. در مدت غیبت موسی(علیه‌السلام)، «سامری» با طلاهای بنی‌اسرائیل، گوساله‌ای ساخت و آنها را به پرستش گوساله دعوت کرد. هارون(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) هرچه تلاش کرد نتوانست مانع گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل شود؛ تا جایی که نزدیک بود او را بکشند و زمانی که موسی(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) از طور بازگشت، مردم را گوساله‌پرست یافت. زمانی که موسی(علیه‌السلام) دلیل گوساله‌پرست شدن قومش را از هارون(علیه‌السلام) پرسید او جواب داد: «إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی‏؛ من ترسیدم بگویى تو میان بنى‌اسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کار نبستى» (طه/94) در نتیجۀ تنها گذاشتن هارون و گوساله‌پرستی، بنی‌اسرائیل مورد غضب خداوند قرار گرفتند. موسی(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) راه پذیرش توبۀ بنی‌اسرائیل را این‌گونه بیان کرد: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ؛ اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوى خالق خود باز گردید! و خود را [یکدیگر را] به قتل برسانید.» (بقره/54) و در پی این فرمان، ده‌هاهزار نفر از بنی‌سرائیل به دست خودشان کشته شدند. در روایات ما، افراد مختلفی در امت پیامبر خاتم(صلی‌الله علیه وآله) به سامری تشبیه شده‌اند که یکی از آنها «ابوموسی اشعری» است: «فرقه‌ای از امت من مذبذب هستند بر آیین سامرى؛ اما نمى‏گویند: لامَساسَ (به من دست نزنید) بلکه مى‏گویند: لا قتال (جنگ نکنید). پیشواى آنان عبداللَّه بن قیس (ابوموسی) اشعرى است.» (امالی مفید، ص30) ۳: علت اینکه امیرمؤمنان(علیه‌السلام) برای شایستگی جانشینی پیامبر(صلی‌الله علیه وآله)، به سوابق مختلف خود در اسلام، خویشاوندی با رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله)، قبیله و وراثت اشاره می‌کند، این است که در اینجا ایشان بر اساس مبانی پذیرفته شدۀ مخالفان احتجاج می‌کند؛ یعنی امام(علیه وآله) -همان‌طور که در آخر سخن خود می‌فرماید- دلیل برتری خود برای رسیدن به خلافت را همان وصیت پیامبر و بیعتی می‌داند که پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) برای امیرمؤمنان (علیه‌السلام) از مردم گرفته است؛ اما به کسانی که آن وصیت و بیعت را کنار گذاشته‌اند یادآور می‌شود که، حتی اگر بنا بر رجوع به قرابت و سوابق و وراثت هم باشد، کسی که بیشترین شایستگی برای رسیدن به این جایگاه را دارد علی(علیه‌السلام) است و نه دیگران. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
※ بخش شانزدهم : آیا منظور از «ایران» و «ایرانیان» و نقش آنها در بسترسازی برای ظهور، منطقه جغرافیایی
※ بخش هفدهم : بلوغ استعدادهایی که دین واحد جهانی را در زمین حاکم خواهند کرد. @ostad_shojae ╭═══════๛- - - 🇮🇷 ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
آینده جهان 17.mp3
20.92M
📼 🎧 ✍ به قلم استاد محمد شجاعی ۱• چرا بعد از گذشتن هزاران سال از ابتدای خلقت انسان تا به امروز، دین واحد خداوند بر زمین حاکم نشده است و حتی بسیاری از انسان ها یکتا پرست نیستند؟ ۲• آیا استعداد حاکم ساختن دین واحد جهانی در انسانهای جهان وجود دارد و این اتفاق چگونه مسیر تاریخی خود را طی خواهد کرد؟ @Ostad_shojae ╭═══════๛✌️🇮🇷 ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
انسان شناسی 027.mp3
12.17M
۲۷ 💢 چرا خدا بعضی چیزها رو حرام اعلام کرده؟ • چرا اینهمه رعایت احکامِ شرعی، سخت و پیچیده‌اند؟ • چرا اینهمه قانون و چهارچوب برای ما وضع کرده؟ چـــرا ... چـــرا ... چــــــرا؟ 💢 ریشه‌ی اینهمه چــرا، برای پذیرش دستورات خدا، یک ریشه‌ی مشترک و بسیار ساده است، که براحتی نیز درمان می‌شود! @Ostad_Shojae‌ ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -