eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
858 عکس
61 ویدیو
130 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها ➰➰➰➰ نــوشــتـــــه‌انـد بـــرای زیـارت زهرا به سـوی مرقـد تـو رهسپار باید شد برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد   @ghararenokary
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها ➰➰➰➰ رسیـدی تـا نشـان مـا دهـی آن قـبـر پنـهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد @ghararenokary
السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها ➰➰➰➰ وقتی از دور دو چشمم به حرم می‌افتد ناخـودآگـاه سلامـت بدهم، "زهــرا جان" @ghararenokary
✅ گریز روضه حضرت معصومه سلام الله علیها 🔷ما أخرج المأمون علی بن موسى الرضا ع من المدینة إلى المرو فی سنة مائتین خرجت فاطمة أخته فی سنة إحدى و مائتین تطلبه فلما وصلت إلى ساوه مرضت فسألت کم بینی و بین قم قالوا عشرة فراسخ فأمرت خادمها فذهب بها إلى قم و أنزلها فی بیت موسى بن خزرج بن سعد و الأصح أنه لما وصل الخبر إلى آل سعد اتفقوا و خرجوا إلیها أن یطلبوا منها النزول فی بلدة قم فخرج من بینهم موسى بن خزرج فلما وصل إلیها أخذ بزمام ناقتها و جرها إلى قم و أنزلها فی داره فکانت فیها ستة عشر یوما ثم مضت إلى رحمة الله و رضوانه فدفنها موسى بعد التغسیل و التکفین فی أرض له و هی التی الآن مدفنها و بنى على قبرها سقفا من البواری إلى أن بنت زینب بنت الجواد ع علیها قبة … 🔸حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون در سال ۲۰۰ هجری از مدینه به خراسان آمد، حضرت معصومه(ع) در سال ۲۰۱ برای دیدار برادر، از مدینه رهسپار خراسان شد(ناگفته پیداست که در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،‌به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد. 🔻اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد، ولی پس از ۱۶ یا ۱۷ روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید. 😭اما دلها بسوزد: 🔹قَالَ الرّاوى : وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَیْنِ وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ کُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ – وَ کانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ – فَقالَتْ: لى الَیْکَ حاجَةُ. فَقالَ: وَ ما حاجَتُکَ؟ قالَتْ: اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِیلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَیْهِمْ اءَنْ یُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤ وسَ مِنْ بَیْنِ الْمَحامِلِ وَ یُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزینا مِنْ کَثْرَةِ النَّظَرِ الَیْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ. فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها: اءَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِبَغْیا مِنْهُ وَ کُفْرا – وَ سَلَکَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْکَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَیْثُ یُقَامُ السَّبْىُ. اَللُّهوف عَلى قَتلَى الطُّفوف-سید بن طاووس (المسلک الثالث فى الاُمُورِ الْمُتَاءَخَّرَةِ عَنْ قَتْلِهِ ع وَ هِىَ تَمامُ ما اءَشَرْنا اِلَیْهِ.) 🔸راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، 😭ام کلثوم علیه السّلام به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم. شمر گفت : حاجت تو چیست ؟ ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود. آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود. 😭سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند. 🔺و لعنه الله علی القوم الظالمین 📚مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۹٫ @hosenih_maghtal ➰➰➰➰ @ghararenokary
◾️دو نفری که از راه رسیدند و پیکر مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردند ... در نقل‌ها آمده است: زمینی که آستانه حضرت معصومه علیهاالسلام در آن واقع است، «بابلان» نام داشت. این زمین پیش از آنکه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنایی نداشت و مِلکی از ملک‌های «موسی بن خزرج» بود. این زمین را موسی بن خزرج برای مدفن آن حضرت معیّن کرد. 🔘 آل سعد در این سرزمین سردابی حفر کردند تا آن را مقبره حضرت معصومه علیهاالسلام قرار دهند. پس از آنکه جنازه مطهر آن بی‌بی بزرگوار را غسل دادند و کفن کردند، میان آل سعد گفت وگو شد که چه کسی داخل قبر شود و جنازه را در سرداب به خاک بسپارد. سرانجام اتفاق کردند که شخصی به نام «قادر» که سیّد پرهیزکاری بود، داخل قبر شود و آن گوهر پاک را دفن کند. فلّما بَعَثوا إلیها رأَوا راکبَین سریعَین مُتلثمَّین یأتیانِ مِن جانب الرَملة فلّما قرّبا مِن الجنازة نَزلا و صَلَّیا علَیها ▪️چون به سراغ آن پیرمرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پیدا شدند. همین که نزدیک جنازه رسیدند، از مرکب پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه علیهاالسلام نماز گزاردند. و دَخلا السّرداب و أخَذا الجِنازة فدَفناها ثمّ خرَجا و رکبا و ذهَبا و لم یَعلم أحدٌ مَن هُما ▪️سپس داخل سرداب شدند و جنازه را دفن کردند. آن گاه بیرون آمده و رفتند و کسی نفهمید آنها چه کسانی بودند. (بعضی احتمال داده‌اند که آن دو نقابدار، امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بوده اند.) 📚بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۹ ✅گریز ✍مثل این ماجرا، کربلا هم رخ داد اما به شکلی دیگر... ... مردان بنی اسد هر چه کردند، نتوانستند عضوی از اعضای پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را تکان بدهند؛ فبَينَما هُم كذلك إذاً بِفارسٍ قد طلَعَ عليهم مِن جانبِ الكوفة و قد ضيّقَ لِثامه. ▪️مانده بودند که چه کنند تا در همین حال، یک سواره نقاب‌داری از جانب کوفه نمایان شد. نَزلَ عن ظَهرِ جَواده، و جَعلَ يَتخطّى القَتلىٰ واحدًا بَعد واحدٍ و هُو مُنحَني الظَّهر، ▪️آمد و از اسبش پیاده شد؛ بین کشته‌های دشت کربلا، قدم برمیداشت در حالی که کمرش تا شده بود. حَتّى إذا وَقع نَظَرُه علَى جَسد الحُسين عليه‌السّلام رَمىٰ بِنفسه عَليه، و احْتَضنَه، ▪️تا اینکه نگاهش به پیکر پاک سیدالشهداء علیه‌السلام افتاد؛ آمد و خود را به روی آن پیکر پاک انداخت و او را در بر گرفت. و جَعلَ يَشمُّه تارةً، و يُقبّلُه أُخرىٰ، و هُو يَبكي و قَد بَلّ لِثامُه مِن دُموعِ عَينَيه، ▪️گاهی آن پیکر را می‌بوئید، گاهی آن را می‌بوسید ؛ نقاب او از سیلاب اشک چشمانش خیس شده بود. 🩸... مردان بني اسد پیش آمدند تا او را کمک کنند؛ اما امام سجاد علیه‌السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: أنا أكِفيكُم أمرَه. ▪️من به تنهایی کفایت می‌کنم. به امام گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی این بدن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای این پیکر را تکان بدهیم ... فَبَکٰی بُکاءً شَدیداً ▪️در این هنگام امام علیه السلام به شدت گریه کردند و فرمودند: «إنَّ مَعیَ مَنْ یُعینُنی عَلَیه» ▪️همراه من کسانی هستند که مرا در دفن پیکر مطهر پدرم کمک دهند... سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را بلند کردند و فرمودند: بسم اللّه و باللّه و في سبيل اللّه و علَى مِلّةِ رسول اللّه... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵‌‌ ص۱۱ 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۶۶ ➰➰➰➰➰ @ghararenokary
شور.فاطمیه.mp3
1.46M
اجرا به سبک یه عالمه گریه به روضه بدهکارم تموم هستی و آبروی نوکرها... فدای اسمِ پاک تو کُلّ مادرها... وقتی میاد اسمت قطره قطره می بارم من تو رو بیشتر از مادرم دوسِت دارم نداشته خوب و بد حتی تفاوتی برات... همیشه مادری کردی برای نوکرات کَم - نشه سایه ی تو مادر از سرم زندگیم فدات بانوی بی حرم... خورشیدِ علی - اُمّید علی عزیزِ خدا (یا زهرا) ۳ تا پای جون پای بیرق ولی بودی تو لیلةُ القدر مرتضی علی بودی ذکر شب و روزت یاعلی و یاحیدر وصف توئه بانو نَصّ سوره ی کوثر کرامت تو رو ارثیه بُرده مجتبی پرورده ی توئه شاه شهید کربلا آه - ذکر یاعلی همیشه رو لبت غوغا کرد تو شام و کوفه زینبت زِندَم به نگات - عالم به فدات عزیزِ خدا (یا زهرا) ۳ به غصه و دردای دلت زدن دامن برات بمیرم که قَدرت و ندونستن باگریه هات طاقت از دل علی بُردی عالم بهم ریخت تا پشت در زمین خوردی دار و ندارت و دادی برای مرتضی تاآخرین نفس موندی به پای مرتضی آه - برای علی چه خوب شدی سِپَر کشتن عاقبت تو رو به پشت در سینَت سِپَرِ - دیوار و دَره یارالی ننه (یارالی) ۳ سبک سیدجواد پرئی ✍بهمن عظیمی ➰➰➰➰➰ @ghararenokary
شور، حرمو می خوام.m4a
2.07M
شور امام حسین علیه السلام خیلی این روزا، حرمو می خوام از خود زهرا، حرمو می خوام از همه دست و، دلمو شُستم من از این دنیا، حرمو می خوام من اگه یه سال نیام حرم، می میرم حسین اگه یه بار اربعین نرم، می میرم حسین خدایی به جون مادرم، می میرم حسین من با کربلا، حالم بهتره بین نوکرا، حالم بهتره دور از اون حرم، دور از کربلا توو این روضه ها، حالم بهتره صلی الله علیک یا اباعبدالله ______ پای این پرچم، پامو محکم کن واسه سربازی، منو مَردَم کن منو تو این راه، مرد میدون کن مثل حُر آخر، منو آدم کن همیشه با روضه های تو، مانوسم حسین خاک پای نوکراتو هم، می بوسم حسین می دونی چقد تووو حسرت، پابوسم حسین سایه ات مستدام، آقا روو سرم مدیون توام، ای صاحب کرم جوونم رو میدم، پای این علم یا توو روضه هات، یا کنج حرم صلی الله علیک یا اباعبدالله وحید محمدی ۲ آبان ۱۴۰۲ @beithayesookhte ➰➰➰➰➰➰ @ghararenokary
4_5900066548122390947.mp3
10.04M
کشیدم از عذابِ دوریت چه دردسرهایی گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی به دریای غرور و کبر افتادم، مرا دریاب عزیز فاطمه! تو منجی درمانده ترهایی به دور سفرهء مهمانی تو پادشاهانند ولی دنبال سائل ها و اینگونه نفرهایی گناه از غفلت ما بود، چوبش را شما خوردی ز دست نوکرانت میخوری خونِ جگرهایی خبر داری سراغم را کسی دیگر نمی گیرد! می آمد کاش روزی از وصال تو خبرهایی منم که بیشتر از بچه ها محتاج احسانم تویی که مهربان تر از تمامی پدرهایی بغل کردی مرا در خواب و بوسیدم عبایت را هنوز آن خواب خوش دارد، به جان من اثرهایی دو دستم بسته شد امّا، نخوردم بر درِ بسته صدایت کردم و دیدم، همینجا پشت درهایی بیاور نسخهء من را! علاجم جز زیارت نیست برایم دوری از کرببلا دارد ضررهایی سخن از هجر باشد...خواهری دور از برادر نه! چه سنگین است روی شانه ها بار سفرهایی از آن صبحی که معصومه نبوسیده رضایش را سراغش آمده هر نیمه شب درد کمرهایی سراغش آمده درد کمر، نامحرم اما نه! عقیله رفت بین جرّ و بحث رهگذرهایی... ➰➰➰➰➰ @ghararenokary
بارون که میزنه میبره دلم رو بویِ خاکِ کوچه میکِشه مدینه چشمای ترم رو میرم تو کوچه ها خیلی بویِ دودِ یکی داره میگه مادر واسه رفتن حالا خیلی زوده تو این اتیش نرو مادر حواست باشه میخِ درُ مادر روی خاکا که میافتی ببین شرمِ چشمِ حیدرُ مادر نرو مادر نرو مادر بند دوم خاکسترِ درِ رو پیراهنِ تو خم شد قامتِ تو در وقتی که افتاد مادر رو تنِ تو زورم نمیرسید ای وای چِلتا نامرد ریختن توی خونه دیدی که حسینِ تو خون گریه میکرد بیا فضه ، روی لبهات پر از خاک و دود و خون شده چشمات میخوای پاشی نمیتونی اخه بدجوری میلرزه پاهات بند سوم در شعله میکشه سمتِ اسمونا میسوزن ملائک تا میاد صدایِ ناله ی وا اُماه غوغای کوچه ها من رو برده جایی که مادرِ دل خون واسه طفل تشنش میخونه لالایی لالالالا ، میاد بارون عمو زود مشکِ پرابُ برگردون تلذی میکنه اصغر گلم داره میده روی دستم جون ➰➰➰➰➰ @ghararenokary