ابهت امام خمینی را در پنج سال و نیمه گی با بیتابی ها و گریه ی مادرم درک کردم..
وقتی چشمانم از خواب بچگی بیدار شد و روح بلند خدا به رحمت خدا رفته بود..
پدرم را دیدم که دوشادوش مادر در خانه راه میرفت تا آرامش کند و من مبهوت اشکهای مادر شده بودم..
بزرگی این بزرگ مردتاریخ درآن روزها در ذهنم پرورانده شد..ومهربانی نگاهش در دنیای کودکی ام مرا به دنبال چشمانش میکشانید..
معنای واژه ی "رهبر" از همان سالها در ذهنم جاری شد .. گریه ی مادر را میگذاشتم کنار لبخندش هنگام نگاه کردن به چهره ی رهبر..
امام خامنه ای را میگویم..
همو که در همان عالم کودکی با عینکی که برچشم داشت با خیال بچه گی م زیباتر شده بود..
من بزرگ تر میشدم و رهبرم هم در نظرم بزرگ تر..
عظیم تر و عزیز تر
از قاب عکسی که بر دیوار خانه مان بود تا قاب تلویزیون و سخنرانی هایش دلم را استوار میکرد ..
از گعده های صمیمی با جوانان و تدبیرهای بصیرت بخشش در فتنه های هر دهه..
تا خواندن رمان.. و اوج آگاهی و قرابتش با هنر..
همه ی این درسها و راه ها رو به قول عظیم خودش از امام امت آموخته و دنباله رو راه اوست ..
امام و رهبر ، پیشوا و نائب هرچه بخوانی اش .. فرق نمیکند او از هیچ چیز کم ندارد ..
خدایا سلامت دارش..
✍#ملیحه_باصری
#مناسبت
#رحلت_امام_خمینی
و اینگونه دیارم #پانزده_خرداد نام گرفت...
پیشوا.. جواد آباد، ورامین و قرچک
با مردمانی از جنس شجاعت و شهادت..
کفن پوش و آماده ی رزم.. به رنگ گلگون لاله ها..🌷🌷
من میدانم که حتی گامهای شما کفن پوشان در سال ۴۲ هم زمینه سازی برای ظهور مهدی موعود "عج" خواهد بود ..🍃🍃
چه خوب که سرافرازمان کردید آنقدر که میگویند شما اهالی ورامین خوب پای انقلابتان ایستادید..
ای کاش سربلند بمانیم و گامهای شهرمان استوار تر از قبل .. فرج را طلب کند..
که هنوز هم در پی تحقق عملی شعار "استقلال آزادی" و اعتلای فرهنگ حاضریم جان بدهیم.. با نوای #شهادت تا #ظهور
✍#ملیحه_باصری