eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
31.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
12.1هزار ویدیو
63 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝آقای من یا صاحب الزمان ✨گفته‌اند امشب ،لیله الرغائب است، شب آرزوها عرشیان ندا می‌دهند ❓کجایند سائلان، ❓کجاینددرماندگان، ❓کجایند بیچارگان 🔸چگونه بگویم باچه رویی ..! ای منادی عرش منم سائل کوی مهدی.... منم درمانده‌ی روی مهدی منم بیچاره‌ای که خطا و گناه راه گلویم را بسته و بغضی سنگین سینه‌ام را فشرده 🔸می‌خواهم خود را رها کنم در آغوش مهربانی‌هایت تا ازگلستان دعایت دسته گل اجابت ، هدیه‌ام دهی. 🔸گفته اند امشب با خلوص نیت هر چه طلب کنی، نصیبت می‌کنیم. باید فهمید که معنای استجابت شمایی ...!! باید دانست که حقیقت آرزو شمایی ...!! 🔸لیله الرغائب امام زمان من است که به حق غایت آرزوست ... اصل اجابت است ... امشب دستانمان را برای آمدن آن منتهای آرزو❣ ان یگانه خورشید عالم هستی که به حقیقت باطن آرزو و استجابت دعاست بلند می‌کنیم. ... 🙏و عاجزانه آمدنش را از خدای رحمان طلب می‌کنیم ______________________________ برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لیله الرغائب شده دل زار و مزار است / اشک دل و نجوای شب بنده خوار است ما هیچ نخواهیم به جز دو طلب نیک / یک: دیدن کربلا و دو: حضرت یار است
امشب صدمرتبه سوره توحید وتلاوت زیارت امین الله ان شاءالله فراموش نشه https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
مداحی_آنلاین_آرزو_دارم_با_دلی_بی_تاب_سعید_قانع.mp3
5.47M
💚شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃آرزو دارم با دلی بی تاب 🍃یه شبی باشم حرم ارباب...😭😭
پروردگارا ! هدایت کن مرا به راهی که انتهایش لبخند تو باشد ‌.‌..💚🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 46 🌷 "گمانی فوقِ هر گمان" 🔹اصلاً نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کارِ خودش رو کرد ... ✅ اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهنِ دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم .... 💢 وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یادِ خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغِ زینب ... امّا ازش خبری نشد... 🦋 دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ... توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ... 👏🏼👏🏼 🌺 هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرتِ تمامِ دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جوابِ رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ... 😊 🔹امّا باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلاً باورم نمی شد ... گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ...‼️ زینب، مدیریتِ پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...👌🏼 🚸 سال 75، 76 ... تبِ خروجِ دانشجوها و فرارِ مغزها شایع شده بود ... 🎓 همون سال ها بود که توی آزمونِ تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زینب رو در کانونِ توجه سفارتِ کشورهای مختلف قرار داد ... 🔶 مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ✅ ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصدِ خروج از ایران رو نداشت ... اما خواستِ خدا ... در مسیرِ دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ..... 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1