eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
17.5هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
56 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🗳رأی یک ایرانی، آجری است برای بلندتر شدن دیوار کشوری قدرتمند __________________________________ رای میدهم
💢 🌹 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ نه گفتن به مراسم غلط تشییع و تدفین و ختم و ..... 🔹احسنت به لرهای قهرمان👌 ایکاش همین اتفاق خوب در دیگر استانها هم تکرار شود ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─ قِ_اَخْیكَ_الْحُسَیْنِ 🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸 💠👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
❗️مدارس ابتدایی شهرستان ملارد، در نوبت صبح غیرحضوری شد 🔹به گزارش اطلاع‌رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان‌ ملارد، به علت یخبندان، لغزندگی معابر و کاهش محسوس دما، فردا سه شنبه هشتم اسفند ماه، در نوبت صبح، کودکستان‌ها تعطیل و آموزش مدارس ابتدایی (دوره اول و دوم) شهرستان ملارد، به صورت غیرحضوری و کلاس‌ها در بستر پیام‌رسان برگزار خواهد شد.
نَبضِ‌قَلبـٖےأَللّٰهُمَ‌عَجِّل‌اِن‌ْشٰاءَالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️یا مهدی! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را میداند. بیا و حسن ختام زمان باش. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دلارام پای سخن بنشینیم ❇❇❇ موضوع برنامه درباره  صلوات است ❇❇❇ خدا درهای رحمت را بر چه کسانی می گشاید ❇❇   دکتر عبدالکریم شمشیری 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1 👆چه خوب است در نشر خوبی‌ها سهیم باشیم ‌💠💠💠💠💠💠💠💠
♦️سلام امام زمانم❣ 🔹باران اگر ببارد مُدام تمام پاییز را... برف اگر ببارد مُدام تمام زمستان را... باز هم خفگی، سهم دنیایی ست که تو را کم دارد! هیچکس یاد غریبی تو نیست ... 🔹خوش آن صبحی که با طلوع تو روشن شود🌺 🔹 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💫 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد. سلام برشهدا 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🔴 مهمی از امام خامنه ای : ♦️انقلاب پرچم عزت این ملت است و ملت این پرچم را در دست استوار خود محكم نگه خواهد داشت و بفضل پروردگار تسلیم ارواحنا فداه و عجل الله فرجه خواهد کرد. 📚بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی - 1381/11/28 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
_عزیزۍمیگفت هروقت‌احساس‌کردید از دور‌شدید و‌دلتون‌واسه‌آقا‌تنگ‌نیست این‌دعای‌کوچیك‌رو‌بخونید به‌خصو‌ص‌توی‌قنوت‌هاتون..! «لَیِّن‌قَلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِك»💚 یعنی : خدا‌ی‌من‌دلمو‌‌واسه‌امامم‌نرم‌کن:)🥹🥺
. صبح زیبای برفیتون معطر به عطر بر مهدی صاحب زمان (عج)💚🌨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_عزیزۍمیگفت هروقت‌احساس‌کردید از دور‌شدید و‌دلتون‌واسه‌آقا‌تنگ‌نیست این‌دعای‌کوچیك‌رو‌بخونید به‌خصو‌ص‌توی‌قنوت‌هاتون..! «لَیِّن‌قَلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِك»💚 یعنی : خدا‌ی‌من‌دلمو‌‌واسه‌امامم‌نرم‌کن:)🥹🥺