eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
17.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
10.4هزار ویدیو
58 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
"ما که رای دادیم اونایی که رای ندادین ما براتون انتخاب کردیم انشاالله که پسندتون باشه😂" مگه اینکه تا وقت هست برید رای خودتون و بندازید تو صندوقا☺️ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز وقت هست ... اگر میتونی تو روز قیامت تو این چشم ها نگاه کنی رای نده... 💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزاران درود وسلام به ملت قهرمان ایران به راستی که غیرتمندی وعزت شرف شما در دنیا آوازه آن پیچیده است امروز تک تک شما ثابت کردید که با تلاش وتکیه بر وجود حضرت حق می توانید پیچیده ترین معادلات جامعه غرب را به هم بزنید وبرآنها پیروز شوید ای ملت قهرمان ایران به خصوص مردم شهید پرور شهرستان ملارد پیروز میدان امروز شمایید این پیروزی وسربلندی را به یکایک شما تبریک عرض می نماییم باشد که خداوند متعال به همه شما خیرو وبرکت روز افزون عنایت بفرماید 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
بزرگ‌ترین کمپین تحریم انتخابات در ۴۵ سال گذشته شکست خورد 🔹پروژهٔ بی‌سابقهٔ تحریم انتخابات که از پارسال توسط دشمنان خارجی و دنباله‌های داخلی آن‌ها طراحی شده بود با مشارکت حدود ۲۵ میلیونی مردم ناکام ماند. 🔹رسانه‌های ضدانقلاب که تلاش داشتند مشارکت زیر ۲۰ درصد را رقم بزنند و در این مسیر طیف گسترده‌ای از دولت‌های خارجی و گروهک‌های تروریستی را همراه کردند نتوانستند میزان مشارکت را از دور قبل کمتر کنند. 🔹مشارکت بیش از ۴۰ درصدی مردم در شدیدترین شرایط تحریم اقتصادی رقم خورد و به‌رغم تهدیدات دشمن در امنیت و سلامت کامل برگزار شد. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دلارام پای سخن بنشینیم ❇❇❇ موضوع برنامه درباره  صلوات است ❇❇❇ انسان مالک هیچ چیزی نیست ❇❇   دکتر عبدالکریم شمشیری 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1 👆چه خوب است در نشر خوبی‌ها سهیم باشیم ‌💠💠💠💠💠💠💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺️به کوری چشم ضد انقلاب و خائنین؛ مشارکت شهروندان بالای ۴۲ درصد شده است. با احتساب ۶.۵ میلیون ایرانی ساکن خارج از کشور که امکان شرکت نداشتند (چرا که انتخابات شهرستانی است و خارج نشینان جز هیچ شهرستانی محاسبه نمی شوند) و در آمارگیری جز واجدین شرایط حساب شده اند؛  مشارکت بالای ۵۰ درصد؛ در طراز بالاترین مشارکت های پارلمانی در جهان محقق شد. الحمدلله رب العالمین✌🇮🇷 مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
آقا کلام پاک شما استعاره نیست از حضرتت نیاز به جز یک اشاره نیست قربان جذبه سخنت در شکوه صبح در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست❤❤❤❤❤❤❤
باسلام،توجه: کسانی که پای صندوق رأی نرفتندورأی ندادندمانندآدم روزه خواری است که باخجالت وشرمندگی سرسفره افطارمی نشیند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود خاطره انگیز و بسیار زیبای گلبرگ سرخ لاله ها 🔹در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد.... امروز مردم را مدیون شهیدان هستیم. آنان که در همه لحظه‌های سخت و سرنوشت‌ساز کنارمان هستند.... جان‌های بیدار ملت این فرزندان همیشه زنده خمینی کبیر و خامنه‌ای عزیز را با و یاد کنیم 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🔴🔴اطلاعیه مسابقه ریحانه های بهشتی ۲ عزیزان حاضر در کانال زمان پایان بازدید واعلام اسامی برندگان 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 ⏰️زمان تلاش برای بازدید فایل ها به اتمام رسیده 💠انشالله به لطف وفضل پروردگار کریم رو ۱۵ اسفند نتیجه مسابقه به اطلاع عموم خواهد رسید انشالله که شخص شما جز برنده ها باشید 🌐قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رای ما بهانه بود ، لبخند شما نشانه است ..❤️😊 🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوش‌آمدگویی رئیس‌جمهور الجزایر به رئیسی 🔹 مقامات کشورهای صادرکنندۀ گاز پیش از آغاز نشست، عکس یادگاری گرفتند.
بزرگ‌ترین کمپین تحریم انتخابات در ۴۵ سال گذشته شکست خورد. خدا را شکر تا باد ، چنین بادا😁😁🇮🇷https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🟢 قال المهدی علیه‌السلام: 🔵 رَحْمَةَ رَبِّکُمْ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ أَنَا تِلْکَ الرَّحْمَةُ 🔴 رحمت و مهربانی خدا همه چیز را فرا گرفته است و من همان مهربانی خدا هستم 📚 بحار الأنوار، ج‏۵۳، ص ۱۱ عجل الله تعالی فرجه الشریف https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 حمله به یک کشتی در سواحل یمن 🔴سازمان عملیات تجارت دریایی انگلیس اعلام کرد که یک کشتی  در ۱۵ مایل دریایی در غرب بندر«المخا» در سواحل یمن با موشک بالستیک مورد حمله قرار گرفت. 🔴این سازمان تأکید کرد که خدمه کشتی آن را به لنگرگاه رساند و همه آنها توسط نیروهای نظامی تخلیه شدند. ـــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
♦️نماینده شهریار ملارد و شهر قدس مشخص شد 🔹در حوزه انتخابیه شهریار ملارد و شهر قدس حسین حق وردی با ۵۶ هزار و ۵۲۹ رای از تعداد ۲۱۶ هزار و ۳۷۲ رای به مجلس راه یافت. 🗒 ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد :«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» 💠 قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. 💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. 💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. 💠 عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. 💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. 💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر می‌زد و پس از هشتاد روز دیگر از چشمانم به جای اشک، خون می‌بارید. می‌دانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمی‌ترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می‌فهمیدم نزدیک ظهر شده و می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر داعشی شوم. 💠 پشت بشکه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد می‌شد و عطش با اشکم فروکش نمی‌کرد که هر لحظه تشنه‌تر می‌شدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و این‌ها باید قسمت حیدرم می‌شد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و فقط از درد دلتنگی زار می‌زدم... ✍️نویسنده: 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1