eitaa logo
قرارگاه‌حوزه حضرت زینب(س)‌‌کاشان🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
606 دنبال‌کننده
23.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
179 فایل
#جهاد_تبیین، علاج پروپاگاندای دشمن علیه جمهوری اسلامی است.۱۴۰۱/۱۰/۱۹ اماما فقیه شدی افتخار نکردی _فیلسوف شدی افتخار نکردی _اما به بسیجی بودند افتخار کردی
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیروتشکرازکارآفرینان نمونه متن خبر: 🎊🎊🎈🎈🎈🎉🎉🎉اهدای هدیه به ۳کارآفرین نمونه پایگاه خانم کریمی امان وخانم استادهراتی وخانم اعظم دیمکار به مناسبت تولدحضرت زینب (س) درپایگاه باحضورمسئول علمی خانم رحیمی پناه ۲۲/۹/۱۴۰۰ @gharargahesayberiii
برگزاری کلاس تکواندو با حضور کودکان 4تا 6 سال در حسینیه حضرت ابوالفضل ع با حضور مربی محترم :محمد زاده تاریخ 23 آذر ساعت 15:45 @gharargahesayberiii
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🌷خاطرات شهيد چمران ✍وصیتنامه و آثار شهید قسمت: 50 گوشه‌ای از وصیت‌نامه شهید چمران: ... به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنائی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم. عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته‌ام. ♥♥♥♥♥♥ 📢پیشنهاد مطالعه برای حلقه های صالحین 📖کتاب «چمران به روایت همسر شهید»، از مجموعه کتاب‌های «نیمه پنهان»، «حبیبه جعفریان»، انتشارات روایت فتح 📖«کتاب چمران» از مجموعه کتاب‌های «یادگاران» تألیف «رهی رسولی‌فر»، انتشارات روایت فتح 📖 کتاب «مرگ از من فرار می‌کند» از مجموعه «از چشم‌ها» تألیف «فرهاد خضری»، انتشارات روایت فتح 📖کتاب «پرستوي دهلاويه»، مولف مجيد نجف‌پور، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي 📖کتاب «دلم برايش تنگ شده»، محمدعلي جعفري، انتشارات امير کبیر 📖کتاب «چمران مظلوم بود»، علي اكبري، نشر يا زهرا(س) 📖کتاب «هميشه مسافر»،حسين نصرالله‌زنجاني، نشر آل‌احمد 📖کتاب "پاوه سرخ"، از مجموعه "قصه فرماندهان" جلد 6، مولف : داوود بختیاری دانشور، ناشر: سوره مهر | نشر شاهد این متن درحلقه شهیدحبیب الله رحیمی درفضای مجازی وارسال برای تمان حلقه هاتاازتمام کتابهااستفاده کنندودرسیرمطالعاتی شرکت کنند ۲۴/۹/۱۴۰۰ @gharargahesayberii
🧤🧤🧣🧣مایشگاه اقتصادمقاومتی متن خبر: نمایشگاه اقتصادمقاومتی شامل ⚡️⚡️⚡️⚡️ کارهای دستی ومحصولات خانگی ۲۳/۹/۱۴۰۰ به مناسبت میلاد حضرت زینب سلام الله علیها @gharargahesayberiii
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۴۳ ماجرا را برای نیکا هم تعریف کرد، اما نیکا برعکس او ناراحت که نشد هیچ، لبخندی زد و گفت: عجب کَلکیه این دختر! یه آدم چقد می تونه تو دار باشه؟ خندید و گفت: پس یه عروسی افتادیم. عالیه خانم، با عصبانیت نگاهش کرد و گفت: داداشت عزا گرفته تو تو فکر عروسی رفتنی؟! _کی؟؟ رامین؟ _مامان چقدر ساده ای، اون همین فردا یادش میره پروانه نامی بوده یا نه...اینقدر معشوقه دور و برش جمع کرده که... _چشم قره ای به سمتش رفت، بسه، حیام نمی کنه! هر چی می خواد میگه. _مگه دروغ میگم؟ گوشیشو دیدی؟ انگار کلکسیون گلهای همیشه بهاره،پُرِ از لاله و سنبل و نسترن! _نیکا بس می کنی یا نه؟ _باشه، باشه...من تسلیم، گل پسر شما پاکِ پاک. زل زده بود به مادرش که داشت با عمه عالیه تلفنی صحبت می کرد. صحبتهایشان که تمام شد، مادرش پوفی کشید و گفت: دلخور شده. _تقصیر رامینِ...پسره ی فضول. _پروانه _به چشمان نگران مادرش نگاه کرد، جانم _کاش بهش نمیگفتی قراره به زودی عقد کنید. _واسه چی؟ _ببین دخترم، امیر محمد پسر خوبیه....ولی حتی شرایط اولیه ی زندگی رو هم نمی تونه برات فراهم کنه! نمیخوای بیشتر فکر کنی؟ _مامان زندگی با امیر محمد هر چقدرم که سختی داشته باشه، برای من شیرین ترین زندگیه. _نفسش را بیرون داد، باشه، هر طور خودت صلاح می دونی...خوشحالی و خوشبختیِ تو آرزوی من و پدرته. امروز به اندازه ی کافی حرص خورده بود، منتظر نماند پدرش از مطب بیاید. شام نخورده به اتاقش رفت تا کمی استراحت کند. کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروّج
بسم الله الرحمن الرحیم پارت_۴۴ هنوز روی تخت دراز نکشیده بود که موبایلش زنگ خورد، نیکا بود. ناچار تماسش را پاسخ داد، اما با شنیدن صدای شادابش، طولی نکشید که خنده مهمان لبهایش شد. _دختر این چه اخلاق مزخرفیه که تو داری؟ موضوع به این مهمی رو نباید به من می گفتی؟! _ببخشید...قرار نبود فعلاً کسی بفهمه. _خوب بگو‌ ببینم پسره چه جوریه، خوشگله، بچه مایه داره.... _ پولدار نیست، خوشگل هم، تا تعریفت از خوشگلی چی باشه، اونقدری به دل من نشسته که نخوام غیر اون به هیچکس دیگه نگاه کنم. _اوو....لَ لَه!! پروانه نگو که عین خودت بچه مثبته؟ _ اتفاقاً هست....میگم نیکا _بله _عمه ازم دلخوره؟ _مهم نیست، مگه قراره تو واسه دلخور نشدن دیگران از خواسته هات بگذری؟...تازه اونم چهار روز دیگه یادش میره، کافیه یه جلسه با داداش جونش حرف بزنه، اون وقته که از این رو به اون رو میشه. راستی اسمش چیه؟ _امیر محمد _چه با مسمّا و البته طولانی! با لحنی پر از شوق صدایش کرد... پروانه، منم یه خبر خوب دارم. _چی؟ _هانی داره راضی میشه که با خانواده ش صحبت کنه. _در موردِ؟ _خواستگاری دیگه. _نیکا ارزش خودتو پایین نیار، بذار اون برای به دست آوردن تو تلاش کنه، نه تو. _این افکار دیگه قدیمی شده که دختر باید بشینه تا براش خواستگار بیاد. _چی بگم. .... ذهنش درگیر امیرمحمد بود، درگیرِ اینکه نکند از دست پدرش بابت اینکه خواسته بود، فعلاً نامزدی پنهان بماند دلخور باشد. رامین حرفهای بدی به او زده بود... اما امیرمحمد حتی یک کلمه هم در جوابش نگفته بود. بی معطلی شماره اش را گرفت. طولی نکشید که صدایش در گوشی پیچید. کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️◾️◾️◾️◾️پایگاه مقاومت بسیج فاطمه الزهراء روستای ویدجا،فرارسیدن ایام فاطمیه را محضر اقا امام زمان تسلیت عرض مینماید . @gharargahesayberiii
: سیاهپوش کردن مسجد روستا و نصب بنرها ی ویژه شهادت حضرت زهرا "سلام الله علیها" توسط اعضای فعال بسیج خواهران بمناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه 🌷◾️🌷◾️🌷◾️🌷◾️🌷 @gharargahesayberiii
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ایام فاطمیه وسالگرد شهادت مظلومه ی عالم حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)تسلیت باد.🥀 •┈••••✾•✾••••┈• 🔳 معاونت بسیج مساجد و محلات استان اصفهان 🆔https://eitaa.com/yavaranesf313 👈ایتا 🆔https://rubika.ir/isfmasajed👈روبیکا ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄