eitaa logo
قرارگاه‌حوزه حضرت زینب(س)‌‌کاشان🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
605 دنبال‌کننده
23.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
179 فایل
#جهاد_تبیین، علاج پروپاگاندای دشمن علیه جمهوری اسلامی است.۱۴۰۱/۱۰/۱۹ اماما فقیه شدی افتخار نکردی _فیلسوف شدی افتخار نکردی _اما به بسیجی بودند افتخار کردی
مشاهده در ایتا
دانلود
راهپیمایی سراسری علیه جبهه عربی_عبری جمعه ۸ بهمن ماه ۱۴۰۰ بعد از اقامه نماز جمعه
🔵 ۵ نکته در رابطه با 1⃣ چرا حق عضویت پرداخت می کنم؟❕ ✅ به جهت استفاده از خدمات صندوق ذخیره بسیجیان، اعضاء صندوق ملزم به پرداخت حق عضویت سالیانه می باشند. 2⃣ حق عضویت بر چه اساسی تعیین می شود؟ ✅ طبق اساسنامه حق عضویت براساس فرمول زیر تعیین می گردد: ✳️ ماهیانه یک درصد حداقل حقوق یک نظامی است که در ۱۲ ماه سال ضرب شده و مبلغ حاصل به دست می آید. ✳️✳️ برای سال ۱۴۰۰ این مبلغ ۳.۲۳۵.۳۹۲ ریال بوده که برای بسیجیان فعال در عرصه های بسیج ۲۰ درصد آن توسط سازمان بسیج پرداخت می گردد. 3⃣ آیا به حق عضویت سودی تعلق میگیرد؟❕ ✅ حق عضویت های پرداختی وارد چرخه اقتصادی شرکت های زیر مجموعه صندوق ذخیره بسیجیان شده و سود حاصل از فعالیت های اقتصادی صرف خدمات به اعضای صندوق می شود و مبلغی از این سود نیز به حق عضویت ها تعلق می گیرد. 4⃣ چه زمانی می بایست حق عضویت پرداخت کنم؟❕ ✅ ابتدای هر سال حق عضویت سال تعیین شده و اعضاء می بایست جهت استفاده از خدمات مبلغ حق عضویت را پرداخت نمایند. ✳️✳️ با توجه به اینکه سود روز شمار به حق عضویت ها تعلق می گیرد،اعضای محترم می بایست در اسرع وقت حق عضویت خود را پرداخت نمایند. 5⃣ حق عضویت ها و سود آن چه زمانی به عضو برگشت داده می شود؟❕ ✅ حداقل طرح های صندوق ۵ ساله بوده و پس از ۵ سال،عضو ۵ حق عضویت پرداخت نموده است. ✅✅ درصورتیکه پس از گذشت این مدت عضو بخواهد از صندوق و استفاده از خدمات انصراف دهد حق عضویت های پرداختی با سود متعلقه به شخص برگشت داده می شود. در صورت عدم انصراف از صندوق عضو می تواند همچنان عضویت خود درصندوق را ادامه داده، حق عضویت پرداخت کند و از خدمات صندوق بهره مند گردد. 📞 تلفن پاسخگویی به سوالات ☎️ ۰۲۱-۴۱۰۱۳۰۰۰ ⌨ ارتباط با نماینده صندوق ذخیره بسیجیان استان اصفهان در پیام رسان ایتا از طریق شناسه @Esfahan_ticket صندوق ذخیره بسیجیان استان اصفهان eitaa.com/szbasijian_esfahan
بسم الله الرحمن الرحیم پارت۱۲۷ نزدیک شد، سلام کرد، به آرامی جوابش را داد. با کمی فاصله روی یکی از صندلیها نشست، از بس شلوغ بود نیم ساعتی طول کشید تا نوبتشان شد. آقای زند (وکیل نیکا) نزد منشی مشاور رفت، بعد از یک گفتگوی چند ثانیه ای برگشت و گفت: مراجعه کننده ها که از اتاق اومدن بیرون شما برید داخل. _زیاد طول نکشید که در اتاق باز شد و پسر و دختر جوانی از آنجا خارج شدند. پشت سر هانی حرکت کرد. استرس داشت، آقارضا نگاهی به چشمان نگرانش انداخت و گفت: نگران هیچی نباش بابا _پلکهایش را روی هم گذاشت و داخل اتاق شد. مشاور مرد میانسالی بود. نگاهی به پرونده انداخت و بعد هم چشمانش را به سمت نیکا و هانی دوخت. _خب، دلیلتون برای جدایی چیه؟ _هانی تلخندی زد و با قیافه ای حق به جانب گفت: ایشون تقاضای طلاق دادن. _نیکا لبهایش را تر کرد و رو به مشاور جواب داد: آقا از نظر من ایشون مرد زندگی نیستن، دلایلش را بیان کرد و مشاور هم فقط گوش کرد. حرفهایش که تمام شد رو کرد به هانی. _چه جوابی داری؟ _من بارها گفتم اشتباه کردم، ولی ایشون کوتاه نمیان. نیکا با حرص به او نگاه کرد و جواب داد: من دیگه علاقه ای به ادامه ی این رابطه ندارم. _حرف آخرتونه؟ _بله _در مورد مهریه و _همه شو می خوام. _هانی خنده ی تمسخر آمیزی روی لب نشاند. _شما توانایی پرداخت مهریه رو دارید؟ _نه من هیچی ندارم. _بابات که داره! با صدایی بلند جواب داد: من نه طلاقت میدم نیکا، نه مهریه تو میدم! _آرووم آقا، واسه چی صداتونو می برید بالا؟! هانی از جا بلند شد. _ از خر شیطون بیا پایین نیکا وگرنه بد می بینی! بعد هم راهش را کشید و رفت. کپی ممنوع🚫 ✍مُروّج
بسم الله الرحمن الرحیم پارت۱۲۸ با اعصابی به هم ریخته دست از پا درازتر از دادگاه برگشتند. گر چه وکیل حرفهای امیدوار کننده ای می زد و می گفت در جلسات بعدی کار تمام می شود، اما نیکا می ترسید هانی لج کند. به خدا توکل کرد و سعی ش بر این بود به این قضیه کمتر فکر کند، کاری که تقریباً غیر ممکن بود! عالیه خانم همین طور که از ماشین پیاده می شد، رو کرد به آقا رضا... _می ری کارخونه؟ _آره _باشه... خداحافظ _خداحافظ ... آقارضا حرکت کرد، نزدیکی کارخانه بود که موبایلش زنگ خورد. _بله _سلام عموجون _سلام دخترم خوبی _ممنونم عمه جون و نیکا خوبن؟ _ خدارو شکر، خوبن، چه عجب یادی از ما کردی! _راستش...راستش زنگ زدم یه خواهشی ازتون بکنم، البته قول بدین بین خودمون بمونه. _باشه، بگو دخترم _می دونم توقع به جایی نیست، ولی می خواستم ازتون خواهش کنم، از امیرمحمد بخواین برگرده کارخونه. _کمی مکث کرد... باشه دخترم، نامدار کارگر خیلی خوبی بود، همین الانم تو کارخونه به وجودش احتیاج داریم، مشکلی نیست بهش زنگ می زنم. _ممنونم عموجون، فقط.... هیچ کس نفهمه که من ازتون خواستم. _نه... خاطر جمع باش. فقط پروانه خانم... _بله _خودت از کی میای؟ این مدت که نبودی، همه ی کارها افتاده بود گردن خودم، البته می دونم این مدت کنار نیکا بودی و هنوز خستگی تو تنت هست. _میام عمو جون، امروز قراره بریم یه جایی، از فردا میام. _باشه دخترم _بازم ممنون _سلام منو به بابا برسون _چشم، خداحافظ _خداحافظ ... کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مُروّج
📣📣📣📣📣📣👆👆👆 احفظ امامنا الخامنه ای. دلها تویی عاشق و دلداده ات بر رجوی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنرانی حاج‌قاسم درباره گروهک تروریستی منافقین 🔹شما آمریکایی‌ها به این زباله‌های بیرون‌ریخته ملت ایران و به این زن ولگرد دل بسته‌اید و او در تلویزیون‌ها می‌چرخانید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جشن جهاد فرزند آوری درسطح شهرستان کاشان ویژه مادران دارای۳فرزند به بالاتر زیر ۴۰سال جهت ثبت نام به شماره ۰۹۳۷۰۶۵۴۳۰۰ پیامک یا تماس حاصل نمایید @gharargahesayberiii
: اردوی عملی خواهران بسیجی روستای ویدوجا به میدان تیر....ویژه اعضای بسیج به منظور افزایش توان رزمی اعضای بسیج 💪🇮🇷 زمان :۷بهمن۱۴۰۰ مکان:میدان تیر 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @gharargahesayberiii