eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
7.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ باران هر لحظه به یاد چشمهایت می‌بارد خورشید در آرزوی روی تو طلوع می‌کند و دریا با رویای نورانیِ نوازش تو موج می‌زند ‌ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
enc_16854263012042261402423.mp3
6.54M
قلبِ‌عرشُ‌فرش‌پرشده‌ازعطرِخدا! آخه‌تولدِعـشقِ‌وسلطانِ‌کَرم . . (:
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
•◡• رفیقِ آسمون نشین من🌤.
• . با خدا باش از همان جایـے کھ گمان نمی‌کنی روزی تو را می‌رساند😉🌱' - .
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
🙂♥
بعضی ها هم کار هاشون نسبت با نماز اول وقت برنامه ریزی میشه و چقدر زیباست . .🪴
🌸 مکالمه رایگان برای شما به مناسبت "ولادت امام رضا (ع)" ، هدیه یک روز مکالمه رایگان درون شبکه همراه اول ویژه مشترکین استان خراسان رضوی 😍😍 فقط امروز 10 خرداد فعالسازی از طریق شماره‌گیری کد👇 *10*4*2#
اینجا ادیتور داریم؟🚶🏿‍♂👇🏻 @shaparak5689
روزهاے بی‌ یاد تو💔
صدایت میزنم جـانـا ! جوابم میدهی « جـانـم » به قربان تو و آن جانم ِمشکل گشای تو :) میلادِت مبارک بابا رِضا..
من به جوانان توصیه می‌كنم كه در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند؛ منتها مواظب باشند كه این فعالیت اجتماعی ، آنها را از درس خواندن دور نكند! 📖
اینجوری نباشه تو شصت، هفتاد سالگی از عمرمون هم که رسیدیم، همه کارامونم کرده باشیم فقط این وسط مونده باشه زندگی..! "أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً؟" واقعا فکر کردیم بیهوده اومدیم؟! نه هدفی، نه رسالتی، نه کاری؛ صرفا خوردن و خوابیدن و لذت؟! نه چیزی از ما بمونه و نه چیزی رو از خودمون به جا گذاشته باشیم؟!
نور خورشید بر فراز آسمان درخشید ،صدای اذان از گلدسته های مسجد به گوش می رسید ،هوای شهر سرد و خشک بود ، به حیاط رفتم تا  از شیر آب کنار حوض وضو بگیریم ؛آب را که به صورتم زدم لرزه ای بر اندام من  افتاد ، وضو را تمام کردم و به سمت اتاق رفتم، تا نماز را اول وقت بخوانم چند دقیقه بعد از پایان نماز  صدای در آمد به سمت در رفتم مادر در حالی که چادرش را مرتب می کرد ، به سمت در آمد هر دو به استقبال خانواده عمویم رفتیم . همگی در در پذیرایی گرد  هم آمدیم ، مادر از جای خود بلند شد ، تا به سمت مطبخ برود که با صدا ی عمو ایستاد  زن داداش زحمت نکش خبری مهمی باید برای شما بگویم بیاید بنشینید .  نگاه مان به دهان عمو دوخته شده بود منتظر شنیدن کلامی از او بودیم . رضا خان دستور کشف حجاب را علنی کرده از فردا مصادف با ۱۷ دی دیگر خانمی نمی تواند با حجاب بیرون برود ، مردم باید لباس های متحد الشکل بپوشند ( مردان با کلا های پهلوی و زنان با بلوز دامن ، بلوز شلوار همراه با کلاه ).. تار های  ذهنم در هم پیچیده شد ، احساس گیجی در سرم داشتم با صدای گرفته رو به عمو  دیگر نمی توان به مدرسه رفت ! عمو آهی از سر تاسف کشید بله اما هر چیزی چاره ای دارد . یک ساعت بعد هم دور سفره گرد آمدیم سفره ی قلمکاری که دور آن آن مملو از زیتون تازه و سبزی که مادر در باغچه کاشته بود ، مادر  غذای سنتی مشهد را پخته  بود (شله مشهدی ) نگرانی در چهره ی همه نمایان بود ، دستور کشف حجاب مسئله ای نبود که بتوان به راحتی با آن آن کنار آمد غیر ممکن بود. بعد از جمع کردن سفره تصمیم بر این شد چند روزی از خانه بیرون نرویم اما مبارزه را به صورت پنهان انجام بدیم . (رضاخان با هر چیزی که رنگ دین می داد مخالف بود برگزاری روضه های خانگی ، اعیاد مذهبی ..) خورشید طلایی رنگ  در حال غروب بود، مادر همه را دعوت را به خوردن عصرانه کرد ، پدر فرش  بزرگی پهن کرد    و همه روی آن نشتیم  طولی نکشید مادر با کاسه های ملامین که درون آن پر بود از نخودچی و کشمش به سمت ما  آمد کاسه ها را مقابل عمو  و بچه قرار داد در حالی که با لبخند تصنعی سعی می کرد روحیه اش را حفظ کند،  مشغول خوردن شد . نویسنده :تمنا🥰🌹🍃
« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»
خوشبختی‌یعنی تو زندگیت دارے✨!
- باید خیلی مراقب‌ِ خودمان‌ باشیم ؛ هیچ‌ کس‌ ضمانت‌ درست ماندن ، تا دم‌ مرگ ‌را ندارد | حضرت آقا