eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
7.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از - سیده‌جانآ
بوی محرم‌ت می‌آید :)) چهل روز تا محرم حسینی...🖤 <@seyedehjana>
« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»
اگر دلتان سخت به تنگ آمد با ذکر حسین نفس بکشید . .
ما را مریض کرده گناهانِ نو به نو از تربت حسین علیه‌السلام شفا را بیاورید :)
نماهنگ من دلم تنگ شده برات_۲۰۲۲_۱۲_۰۸_۲۰_۱۳_۵۶_۸۷۸.mp3
5.02M
_به‌جای‌منم‌تو‌کربلا‌قدم‌بزنین...(:💔🕊
باهم زمزمه کنیم🏷♥
┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉ سهم شما، 3صلوات براۍ ظهور آقا^^🌱 ┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉
دورهـ ایی مخصوص ِ بانوان وآقایون خوش ذوق ِ هنر ایرانی😌' <دوره ِ عکـٰاس باشـی> آموزش ِ صفرتاصد عکـٰاسـی باموبایل📱 باقیمت‌عالـی‌وبه‌صرفه‌فقط100هزارتومان💸 ولی‌برای ِده‌نفر ِ اول‌فقط‌فقط 50هزارتومان💸 https://eitaa.com/aymahjan بـاارسال ِ رمزعملیـٰاتی[یااباعبدالله‌الحسین] به آیدی بالا ماروهمراهـی‌بفرمایید من‌الله‌التوفیق تااَبدسَبـــزبمانید🌱-
یاعلی ❤️
‏از مولا علی علیه‌السلام پرسیدند سنگین‌تر از آسمان چیست؟! فرمود: تهمت زدن به انسان بی‌گناه!
💔🥺
YEKNET.IR - sorood 3 - milad imam reza 1402 - narimani.mp3
7.85M
اَلحَمدُلِلّٰه الَّذی‌ جَعَلنا مِنَ‌ المُتَمَسِکینَ‌ بِوِلایَھِ امیرَالمومِنین ..💚! . .
أسالك عَملاً تُحب به مَن عمِلَ به.. منو ببر سمت اون کاری که محبوب تو بشم! ..✨
صبح روز پنجشنبه با صدای گریه فخر السادات از خواب بیدار شدم گویی متوجه شده بود چه بلایی سرش آمده ، بلند شدم و او را در آغوش گرفتم مادر در حالی که روسری مشکی اش را سرش می کرد زهرا سادات بلند شو مادر مراسم کم کم شروع می شود اشک روی گونه هایم جاری شد فخر السادات را تکان دادم بعد سراغ صندوقچه ی قدیمی مادر رفتم صندوقچه برزگ قرمز رنگ که رویش با نقش های گل نسترن کشیده شده بود را باز کردم لباس های مشکی را از داخل آن بیرون آوردم و شروع به پوشیدن کردم در حالی که نگاهم متوجه حیاط بود منتظر پدر و سید ضیا الدین بودم حال سید خوب نبود پدر نمی توانست او را تنها بگذارد در همین فکر بودم که صدای در آمد مادر در حالی که به سمت در می دوید با صدای بلند یا جد السادات خودت رحم کن آمدند سید ضیا الدین در حالی که تلو تلو می خورد خودش را به حیاط رساند به آرامی چیزی به مادر گفت مادر با صدای بلند زهرا فخر سادات را داخل حیاط بیار پدر در حالی که اشک می ریخت نگاهی به سید کرد همگی در سکوت به هم نگاه کردیم فخر سادات نگاه معصومانه ای به پدرش کرد و در آغوش او خوابش برد نیم ساعت بعد جمعیت زیادی با زنان با چادر های قجری و مردان با لباس های معمولی در میدان شهر جمع شده بودند تا به تشیعج جنازه نجمه بانو بیایند آژان ها که با اتفاق پیش آمده می ترسیدند حرفی بزنند مجبور به سکوت بودند تا مراسم تمام شود زمانی که تابوت نجمه بانو را آوردند مادر خودش را روی تابوت چوبی او انداخت شروع به شیون کرد سید در حالی که دستش روی صورتش گذاشته بود به آرامی اشک می ریخت من هم به آرامی شروع گریستن کرد در حالی که سعی می کردم صدای گریه فخر سادات را بیدار نکند نویسنده : تمنا🌺 کپی در صورتی با نویسنده صحبت شود 🌿
« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»
enc_16865282837865363463958.mp3
3.19M
بازم‌میشھ‌آقاهمون‌زائرِروبراهت‌بشم پیشِ‌روسفیداغلامِ‌بدِروسیاهت‌بشم
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس بخوابد در حالی که بدخواه برادر مسلمانش باشد، خواب و بیداری او مورد خشم خداست، تا توبه کند. مفاتیح الحیاة ص ٢٧٨