#شایدتلنگࢪ✨!'
آید؎:مذهبۍ
بیوگرافۍ:مذهبۍ
اسمِپُروفایل:مذهبۍ
عڪسپُروفایل:مَذهَبۍ
دلتچہجوریہحاجۍ؟!
ذهنتڪُجاهامیرھ؟!
برا؎ڪیڪارمیڪنۍ؟!
دلشُدھجا؎نامحرم؛
ذهنشُھفتڪرڪردنبہگُناھ..؟
ڪُجادآر؎میر؎؟!
باخودتڪهرودربایستۍندار؎!
میدونےیھنفرمنتظرھتابراشدعـاڪنےڪهزودتربیاد!..(:
بشیندونہدونہگُناهاتوازخودتدورڪُن!
#ڪجاداریممیریم؟!🚶♂
استاد پناهیان میگفت :
چرا خودتو رها نمیکنی ؟
داد بزنی از امام حسین بخوای ؟
برو در خونه اباعبدالله منتشو بکش ،
دورش بگرد . .
مناجات کن با امام حسین ؛
بگو امام حسین ،
من با تو آغاز کردم ولم نمیکنی !
دیگه نمیکشم ادامه بدم ؛
متوقف شدم 💔 . .
امام حسین بازم دستتو میگیره ؛
فقط بخواه ازش :) . .
https://eitaa.com/joinchat/3887268217Ca2559f2c2e
حُــسین ؛ آرام ِجانم ؛)) . .
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
استاد پناهیان میگفت : چرا خودتو رها نمیکنی ؟ داد بزنی از امام حسین بخوای ؟ برو در خونه اباعبدالله من
ما بی تو خسته ایم 💔 ؛
تو بدون ما چگونه ای ، یا اباعبدالله :) ؟
https://eitaa.com/joinchat/3887268217Ca2559f2c2e
شعر و شاعری که بلد نیستم !
اما دلتنگ کربلا بودن را ،
خوب استادم 🥲✨ . .
#قسمت_دوم
#سالهای_نوجوانی
من برای مادرم از خاطرات یک روزی که در مدرسه داشتم گفتم مادرم هم گفت: قالی
ای که قولش را بهمش رحمت داده بودم کمی بافته امتا به شهر ببرد.
به این فکر کردم که اگر مادر قالی را تمام کند پول خیلی خوبی دستمان را می گیرد
آن وقت پدر و برادرم مجبور نیستند ساعت های زیادی در دشت کارکنند
در فکر فرو رفته بودم که مادرم گفت:غذایت سرد شد کجایی دختر؟!
من هم با لبخندی گفتم: هیچی!
بعد از ناهار به سراغ کتاب های می رفتم تا درس های فردا را مرور کنم معمولا یک
ساعت تا دو ساعت وقت خودم را برای مطالعه می گذاشتم
عصر دوستانم به دنبالم آمدند گفتند بیا در هوای پائیز به دشت برویم تا تفریح کنیم از
مادرم اجازه گرفتم و با دوستانم حرکت کردیم.🌺
کپی حرام☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسینجانم
۳۳روزماندهتامحرم🖤
هدایت شده از شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
« بِسْمِاللّٰھالْنُور♥️»
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
•◡• اۍ جانِ دلم ابراهیم♥!
•
.
ابراهیم بھ مهمان نوازی بسیار اهمیت
میداد و میگفت : باید صلهرحم را طبق
دستورات دین و بدونِ تجمل گرایـے
انجام بدیم تا رابطه خانوادهها همیشه
برقرار باشد 🌼°.
| #شھیدابراهیمهادی . #امام_زمان |