Reza Narimani - Salam Aghaye Mehraboon (320).mp3
36.66M
دیگه کم اوردم آقا؛
خیلی زمین خوردم آقا :)
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
دیگه کم اوردم آقا؛ خیلی زمین خوردم آقا :)
و حسین شد تمامِ زندگیِ ما(:
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨
#پارت_16
#سلام_بر_ابراهیم
بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين
حرفها وكارها ارزش داره!
بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتيها را اعالم کرد.
شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود.
وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و
گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟
ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچهها، پهلواني يعني همين
کاري که امروز ديديد.
ابراهيم امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد.
ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا
را گرفت. بچهها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.
داستان پهلوانيهاي ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقالب پيش
آمد.
بعد از آن اکثر بچهها درگير مســائل انقالب شدند و حضورشان در ورزش
باستاني خيلي کمتر شد.
تا اينکه ابراهيم پيشــنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را
بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند.
بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. نماز صبح را به
جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري
و به سر کارهايمان ميرفتيم.
ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچهها
تعطيل نشده بود و از طرفي بچهها نماز صبح را به جماعت ميخواندند.
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨🤍
🤍✨🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨🤍✨
🤍✨🤍✨
#پارت_17
#سلام_بر_ابراهیم
هميشــه هم حديث پيامبر گرامي اســام را ميخواند:» اگر نماز صبح را به
جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است.«
با شروع جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچهها در جبهه
حضور داشتند.
ابراهيم هم کمتر به تهران ميآمد. يکبار هم که آمده بود، وســائل ورزش
باســتاني خــودش را برد و در همان مناطق جنگي بســاط ورزش باســتاني را
راهاندازي کرد.
زورخانه حاج حســن تــوکل، در تربيت پهلوانهاي واقعــي زبانزد بود. از
بچههاي آنجا به جز ابراهيم، جوانهاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند
پهلوانيشان اثبات شده بود!
آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوانهاي واقعي همينها
هستند.
دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سالهاي اول دفاع مقدس،
با شهادت شهيد حسن شهابي)مرشــد زورخانه( شهيد اصغررنجبران)فرمانده
ّمدل، حسن
تيپ عمار( و شــهيدان ســيدصالحي، محمدشــاهرودي، عليخر
زاهدي، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمداهلل مرادي،
رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و
همچنين جانبازي حاج علي نصراهلل، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين
درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد.
مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، دوران ورزش
باستانی ما هم به خاطرهها پيوست.
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
🌱
-حاج ابراهیم !
چرا جبھ رو ول نمیکنۍ بیاۍ
دیدار حضرت امام ؟
-ما رهبرۍ رو براۍ اطاعت میخوایم ،
نھ براۍ تماشا :)
48820838381299.mp3
9.32M
ریان ابن شبیب آبو واسه حبیب دیر آوردن...💔🚶🏻♂
هدایت شده از ساروژ!
یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیر
ای شکسته بند استخوانهای شکسته..
یـٰا محمد بـاقر . .🖐🏻🏴--
#امام_باقر
⇦