eitaa logo
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
7.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم♥! این راهرگز فراموش نکنید تاخود را نسازیم وتغییرندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود . ــ شهید ابراهیم هادی ــــ 8600...✈️...8700
مشاهده در ایتا
دانلود
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
تو این عکس چیزایی نوشته شده ك تو روزمره هامون تقریبا بهش دچاریم . . یکیشُ انتخاب کنیم و تلاش کنیم اول به خاطر امام زمانمون و بعدم به خاطر ارباب انجامش بدیم : )! متن‌از‌مَکتوبات
باهم زمزمه کنیم🏷♥
┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉ سهم شما، 3صلوات براۍ ظهور آقا^^🌱 ┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉
هـروقت‌خواستی‌ این‌سوال‌رو‌از‌خودت‌‌بپرس.. 💕🍃 مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا شما را چہ‌ شده‌است‌‌ کہ‌ برای‌‌خُدا شأن‌ومقام‌وارزشی‌قائل‌نیستید..؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر سراغی از دل تنگم نمیگیری با اینکه از حال پریشانم خبر داری 💔🥺
شَبِ‌جُمعہ‌شُدهِ‌و‌بوی‌حَرم‌می‌آید . . . 💔
• ما بی تو خستھ‌ایم حضرتِ جان .🍁
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
• ما بی تو خستھ‌ایم حضرتِ جان .🍁
• . واقعا منتظریم؟! یا مشکلاتِ‌‌امامت‌ به ما هیچ ربطی نداره؟ یا اون قدر بھ خودمون گره خوردیم ، کھ امامت هیچ‌سهمی‌ از زندگیمون نداره؟! - صادقانه‌ بگیم‌ واقعا منتظریم‌ رفقا؟!🚶🏻‍♂
Meysam Motiei - Labayk Ya hossein (128).mp3
6.42M
خاطره های اربعینتون زنده شد؟ 🥲
پدر در حالی که دستم را می کشید چادر قاجاری را ام را جمع می کردم می گفت عجله کن زهرا سادات ممکن هست دیر برسیم چادر را جمع کردم نگاهی در کوچه کردم این موقع صبح خبری از آژان نلود بلاخره با تپش قلب فروان به عدلیه رسیدیم جایی که سید ضیا الدین در آن محبوس بود پدر مرا به گوشه دیوار کشاند زیر لب زمزمه کرد وقتی سید را آدردند ماشین هماهنگ کردم بیابد دنبال ما برویم نگاهی متعجب به پدر کردم در سرش چه می گذشت دهانم را باز کردم که صدای صحبت چند نفر به گوش رسید از گوشه دیوار نگاهی کردم سید ضیاء الدین در حالی با دستان بسته حرکت می کرد نگاهی به اطراف کرد نگاهش گیرا گویی منتظر واقعه ای بود بعد از حرکت ماشین عدلیه سوار شدیم و با سرعت آهسته ماشین نظامی را تعقیب کردیم کمی که از شهر گذشت پدر رو به همسایه کرد با سرعت زیاد جلوی ماشین بپیچ و متوقش کن همسایه نگاهی به من کرد دختر جان حالت خوبه من که صورتم سرخ شده بود دستانم را بهم فشردن زیر لب زمزمه کردم 《افوض امری عند الله ان الله بصیر باالعباد》 ماشین با سرعت جلوی ماشین نظامی توقف کرد ، در هوای گرگ میش صحبگاهی چشمانم درست نمی دید زمانی که آژان ها سعی کردند متوجه تصادف بشوند پدر سید ضیا الدین با دستان بسته به ماشین منتقل کرد آژان که این صحنه را دید بر پشت پدر لگد محکمی زد و او را به زمین پرت کرد پدر که جز پلهوان های مشهد بود از جا بلند شد و شروع کرد به کت زدن او ، آژان دیگری که این صحنه را دید هراسان خودش را به ماشین رساند که همسایه ضربه محکمی مهمانش کرد فقط در عرض چند ثانیه پدر و همراه با همسایه سوار ماشین شدند و سید ضیا الدین را به مشهد باز گردانند نویسنده : تمنا 🌺 کپی در صورتی که با تویسنده صحبت شود 🌿
« بِسْم‌ِاللّٰھ‌الْنُور♥️»
اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌿!
1_5039963207.mp3
2.58M
میزنه‌قلبم‌داره‌میاد‌دوباره‌ بازبوی‌محرم😭😔🖤
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
دلم تنگتہ خدا شاهده (؛ 💔
نام مقدّست نمك زندگی ماست جز شورِ یاحسین دگر دم نمیدهیم .
باهم زمزمه کنیم🏷♥
تویه‌مداحی‌میگفت: هَرکَس‌دِلتَنگ‌میشِه‌میرِه‌پیش‌ِاِمام‌رِضا ولی‌مشکل‌مااینه‌که‌مشهدهم‌واسمون شده‌یه‌آرزو...💔🚶🏽‍♂️!
شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
درخاک‌هم‌دلم‌به‌هوای‌تو‌می‌تپد چیزی‌کم‌ازبهشت‌ندارد،هوای‌تو..!
.🧡.بھ‌سینہ‌مهرعلی‌را‌ ز‌جان‌نگهبان‌باش !
enc_16383756295858097656617.mp3
2.5M
لطفا باحال مناسب گوش کنید.