eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
444 دنبال‌کننده
36.5هزار عکس
12.1هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️شهادت یک پلیس در درگیری با قاچاقچیان 🔹در درگیری دوشب شب گذشته تکاوران پلیس در جیرفت با قاچاقچیان منجر که به کشف بیش از ۲۰۰ کیلوگرم موادمخدر شد. 🔹در این درگیری ستوان سوم یاسین ملائی‌نژاد به درجه رفیع شهادت نائل شد.
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 قسمت شانزدهم 👉 ادامه نامه و مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب 🌷 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 🌷وقتی برای رساندن خبر قاسم غریب می خواستند نزد وی بروند ، نمی دانستند چطوری این پیام را به این مادر بدهند ، با توجه به سابقه احتمال می رفت مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش بهم بریزد؛ خلاصه. .. ⬇️ 🇮🇷 ⏺بچه های سپاه به شهید رفتند و در خانه نشستند . ❣مادر شهید قبل از اینکه کلمه ای گفته شود از چهره افراد حاضر همه چیز را فهمید و گفت : می دانم که شهید شده است . 💜💜 او این موضوع را از سالها پیش می دانست که مکتب و بالاخره یک روزی در رکاب همین مکتب به شهادت می رسد برای همین به سایر بچه های سپاه که اشک می ریختند، دلداری می داد . ❇️ ما آنجا مکتب و صبوری اینطور ایرانی شدیم که وار راه را ادامه می دهند و با انگیزه ای مضاعف به محل خدمت خود برگشتیم . ❣👇 زاهدپور یکی از پاسداران بازنشسته استان گلستان بعد از 🕊 غریب هر پنجشنبه به گلزار شهدای سیدمیران و منزل پدری قاسم غریب می رفت؛ 🍁 آنجا به قاسم غریب می گفت : دعا کنید من به سوریه بروم و شهید بشوم . شهید زیر بار چنین دعایی نمی رفت اما زاهدپور هر پنجشنبه می رفت و باز هم بر دعای قاسم اصرار می کرد تا اینکه مادر گفت : من می کنم که آنچه که دوست داری به آن برسی و اینگونه بود که زاهدپور این کردکویی به رفت و در دفاع از حرم زینب (سلام الله علیها) به آرزوی دیرینه اش و یاران باوفایش چون غریب پیوست . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷
یعنی شبیه عاشقا شدن برا خدا گدا شدن راهی کربلا شدن یعنی رهرو راه حق شدن با درد دین دمق شدن حامی مستحق شدن +ماشهادت دادیم که   زیباست جانبازان شهید مدافع حرم الوانی غریب @gharibshahid
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ 🌹بسم الرب الشهدا والصدیقین🌹 🌴مدافعان حرم🌴 ✍خاطره ای از شهید مدافع حرم رشید اسلام غریب به روز .. 🔸بیشتر اعضای بدن پسرم بود زانو کمر دست و.. 🔸بعد از اینکه از را اسلام و حریم ولایت کرد ، از رزم ، از شده بود چون دیگه فقط داشت ، 🔸از طرفی وقتی به چشم جانباز پسرم نگاه میکردم خیلی ناراحت میشدم 🔸از طرفی هم دیگه خوشحال بودم که دیگه معاف از و تکاوری شده بود و بیشتر میتونیم کنارش باشیم، 🔸مدتی از شدن چشمش میگذشت بعد از 14الی 15 سال خدمت در مخصوص و مربوطه به پسرم تاکید کرده بود باید برای از چشم دیگرش در رطوبتی زندگی کند. 🔸به اجبار به گلستان منتقل شدند باز همان تکاوری و همان فعالیتهای سخت و دشوار را ادامه دادند، 🔸به پسرم گفتم ؛ شما دیگه خدمتت وکردی و همه میدونن دیگه نمیتونی فعالیتهای سخت داشته باشی، 🔸پسرم به روی های خودش با مشت میکوبید و میگفت ؛ همانند عباس دریده شد ولی این قلب و سینه من قلب و سینه حسین ع با تیر و ترکش دشمن نشود آرام نخواهم گرفت ... 🔸سرانجام مجاهدتهای خود را در از حریم اهل بیت ع گرفت و در سال 1394 مصادف با مومنان علی ع نازنیش مورد اصابت تیر قرار میگیرد و شربت شیرین 🕊🕊را میچشد و به آرزوی دیرینه اش میرسد . 🌹روحش محشور با ابا عبدالله ع🌹 🌴تاریخ شهادت 21/4/1394 تدمر سوریه🌴 🔸کانال فرمانده شهیدمدافع حرم🔸 @gharibshahid عضویت👈 حرم ✅✅✅
ما را آفریده اند برای رفتن در مسیر سخت خالص شـــــــوی منقطـع شـــــوی خواهی شد... این راه ... و این تـــو .... ... مستشار غریب 🌹پنجشنبه و ياد شهدا با صلوات 🌹
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش چهارم👉 🌷ادامه زندگی نامه و خاطرات قاسم{مهدی} غریب ✨منظورم این است که یک زندگی مشترک بیشتر برایم اهمیت داشت. در اطرافم می‌دیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ عشقی در میان نیست. ⚡️دوست داشتم زندگی‌ام با عشق همراه باشد، هر کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم از شهادت صحبت می‌کرد می‌گفتم ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب زندگی کند هر چند کوتاه باشد. از مراسم با خودم می‌گفتم را دوست دارد اما کو جنگ! جنگی در میان نیست که او شهید شود. 🍁اما بعد از عقد وقتی عکس‌های همسرم را ورق می‌زدم تازه متوجه شرایط کاری و شدم. برای همین بعد از آن هر زمانی که به مأموریت می‌رفت من استرس زیادی را تا بازگشتش تحمل می‌کردم. ⏺ برای آرام شدنم ایشان را زمان کردم و هر ماه مبلغی را به مسجد می‌دادم و بیمه را خودشان شعبان سال 1394 دو هفته قبل از به دادند. من و روز دوشنبه پنجم اردیبهشت 1384 عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت (سلام الله علیها) رفتیم. چون شب مبعث بود، برای من خواند. او نذر کرده بود اگر شدیم اسمش را بگذاریم. فردای عقد به او گفتم شما به حضرت عباس "سلام الله علیها" ارادت داری. من هم خاصی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) دارم. می‌توانم شما را مهدی صدا کنم. فکر کرد و گفت : غریب! خیلی قشنگ است و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم. و ششم بهمن سال 1384 مشترکمان را در تهران آغاز و دو سال بعد به قم مهاجرت کردیم. 10 سال و سه ماه با هم زندگی کردیم و زندگی مشترکمان فرزند است؛ امیرعباس متولد بهمن ماه 1386 و محمدامین متولد اسفندماه 1388. پایان بخش چهارم 👉 ادامه دارد ...👉 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🇮🇷🇮🇷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️               🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش ششم    👉 ادامه نامه و مدافع حرم {مهدی} غریب اول دو روز قبل از نوروز 1394 راهی شد و بعد از 45 روز بازگشت و دوم هم در تاریخ 26خرداد ماه عازم شد. 〽️ مرتبه دوم وقتی می‌خواست برود به ایشان گفتم:  آقا همه به من می‌گویند به همسرت اجازه نده که برود ولی من می‌سپارم به خودت اگر یک درصد احتمال خطر در سوریه می‌دهی، نرو و مأموریت دومت را که در ایران است، انتخاب کن. گفت: خانم خطری برای ما نیست اگر هم افتاد این را خوب بدان که برای ما خیلی دارد. ♻️ امروز خانم زینب(سلام الله علیها) تنهاست. 💠 این حرف را که زد هیچ چیزی نگفتم. گفت: چقدر خوب است که تو اینقدر زود راضی می‌شوی، : من در اهل‌بیت " علیهم السلام" حرفی برای گفتن ندارم فقط این‌بار از برای ما شیرینی بیاور، شیرینی‌های آنجا بسیار خوشمزه است. 👇 می‌دانستند پدرشان سوریه می‌رود و چون همیشه در مأموریت بود، برایشان عادی شده بود و من تا آن زمان نمی‌دانستم که در هم شهید داده‌ایم. 💠  دوم وقتی اولین تماس را گرفت به من گفت: من نباشید شاید برنگردم.  😔😔 : آقامهدی لطفاً زنگ می‌زنی از این حرف‌ها نزن ناراحت می‌شوم (شرایط در سوریه تغییر کرده بود.) مهدی در این مأموریت محور شده بود و چون شرایط را می‌دید احتمال برگشت نمی‌داد. 🍃 ولی من هر بار می‌گفتم: تو اگر بخواهی سالم برمی‌گردی. ❣ آخر شب شهادت امام علی (علیه السلام) گرفت من در مراسم شب قدر بودم. : برایم دعا کن براتم را بگیرم. : آقا مهدی الان زود است به فکر باشی، به شما احتیاج دارند. گفت: خدای بچه‌ها خیلی بزرگ است، شما را به خدا می‌سپارم . 😔😭😭 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان بخش ششم  👉 ادامه دارد ..👉
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                  ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                  ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 🌴🌴🌴پنجشنبه و ياد شهدا با صلوات 🌴🌴🌴 قسمت هشتم 👉 ادامه نامه و قاسم {مهدی} غریب 🌷 آقا شنبه شب به رسید و من شهادتشان را روز از زبان عمه همسرم شنیدم. 🍂 ابتدا باور نمی‌کردم ولی وقتی خبر را شنیدم به یاد افتادم که خودم و دیده بودیم. که با مهدی تعبیر شد. ⏺ ایشان در روستای گرگان است {قاسم}  همیشه می‌گفت: است، کارم است و از شهری . ↩️ هرگز فکر نمی‌کرد شهادتش هم در باشد ❇️ مراسم تشییع با شکوه بود و مردم از اکثر شهرها آمده بودند و با حضورشان سنگ‌‌تمام گذاشتند. من می‌خوردم به همسرم که با این درجه به رسید. 🥀 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه جمله «شهادت آرزومه» را می‌کرد و آخرش هم به این مقام نائل شد. یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت: 😔  دیده در بیابانی است و حسین(علیه السلام) به ایشان می‌فرمایند: ✨ هل من ناصر ینصرنی و مهدی در جواب می‌گویند: من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم. 🌸این همسرم با رفتن به جمع حرم تعبیر شد؛ ❇️حرف از جاسوسان سال 90 می شد سرشو می نداخت پایین و خیس می شد رفقای زیادی رو اونجا از دست داده بود آرام وقرار نداشت تا سال بعد در معرکه شام به پیوست . 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت هشتم 👉 ادامه دارد .. 🇮🇷🇮🇷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 بخش نهم 👉 ادامه نامه و {مهدی} قاسم غریب بعد از آنکه برای بار به صورت داوطلبانه به اعزام شده بود بسیار تلاش کرد تا موافقت فرمانده خود را برای اعزام مجدد به سوریه بگیرد. ❣ غریب همواره در عملیات‎ها بر علیه گروه‎های و حضور داشت و قبل از آنکه برای بار به منطقه عملیاتی اعزام شود ✅در مدت 20 تا 25 روز کارهای معوقه خود را انجام داد. بعد از آنکه در عملیاتی از  شد را می‎خورد و آرزوی شهادت داشت. شهید غریب با اعزام مجدد شهید غریب موافق نبود و غریب با اصرار فرمانده خود را مجاب کرد که با رفتن داوطلبانه به سوریه موافقت کند. 🌷 غریب، در چند شب عملیات‎های موفقیت آمیز زیادی را با نیروهایش  بر علیه داعش انجام داد و هر روز نیروهای مدافعان حرم نسبت به مواضع داعش پیشروی‎هایی داشتند و برای جلوگیری از پیشرویی ها و پیروزی‎ها با تجمع نیرو خودشان را برای شکستن خط آماده کرده بودند. شهید داشت که شهید قاسم غریب در با شب‎های دیگر بود 🍂 « در شب سوم ساعت 24 شب نیروهای داعش به ما حمله کردند و غریب ساعت یک بامداد با اصابت به قلب مبارک و ترکش بر سر مبارکش به  رسید..😔 ↩️  و در طی این یک ساعت برای روحیه نیروهایش بارها و بارها در بین خط حرکت می‎کرد با لبیک یا   رجز می‎خواند. از شهادت شهید غریب فشار زیادی برای شکستن خط داشت و به دنبال ربودن شهدا و پیکر شهید غریب  بودند اما موفق نشدند .... 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت نهم 👉 ادامه دارد ...👉
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ✍ شهید (مهدی) غریب با ابراز خرسندی نسبت به انتخاب چنین همسری و بیان ویژگی‌های او می‌افزاید: ♻️روزی را به یاد ندارم که خستگی و سختی‌های کار را به رویش بیاورد و همیشه به این قول معروف از رحمت(ص) که «مؤمن در هر حالی باید خوش‌رو و مهربان باشد»، پایبند بود و تمام را بر اساس آیات و روایات و احادیث   پیش می‌برد، 🍁به یاد دارم روزهایی را که وقتی با صدای پر سوزش اهل‌بیت (ع) به‌ویژه سرور و سالار شهیدان را زمزمه می‌کرد، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد و با عشقی بی‌بدیل از  و آرزوی فیض آن می‌خواند و این هنر را با تمرین و ممارست بسیار سعی داشت به فرزندانمان نیز بیاموزد. 🇮🇷 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 قسمت دهم 👉 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 نامه و شهید مدافع حرم {مهدی} غریب ❇️ آوازه این آن سوی مرزها در جبهه و برای سرکردگان داعش خیلی آشنا بود . های جاسوسی نام یک سپاهی ایرانی را به سرکردگان این گروهک تکفیری دادند که خط مقدم نبرد با داعش و   3 هزار نیروی سوری و داوطلبین مبارزه با تکفیری ها را بر عهده دارد . ⚜ داعش فهمیده بود تا غریب در خط مقدم می جنگد و می کند، مبارزه با سپاه وی سخت و طاقت فرساست برای همین برای سر وی جایزه تعیین کردند؛ 🔰 و تدمر شهری که در نزدیکی حلب قرار دارد این شبها ناآرام بود ، هنوز شهر تاریخی تدمر یا پالمیرا بدستان تکفیری های داعش نیفتاده بود ، 🌷 چون غریب سرسختانه از این شهر دفاع می کردند 〽️ اما دو ماه بعد از قاسم غریب بدست داعش افتاد و این شهر تاریخی و باستانی توسط داعش تا حدود زیادی ویران شد . 🔆🔆 🕊 شهادت قاسم غریب را با و شب های عملیات مقدس مقایسه کرده اند ، شور و حالی وصف نشدنی در ایجاد شده بود ، صدای گلوله  تا پاسی از شب قطع نمی شد ، شب بود و هر لحظه اش حساس ، ها برای دلسرد کردن رزمندگان جبهه مقاومت کردند شان یعنی غریب کشته شده ↩️ اما مدام به خط سر می کشید و فریاد یا زهرا و یا حسین و لبیک یا زینب س سر می داد و با این کار روحیه نیروها را بالا می برد ؛ 🥀 نیمه های شب بود که فرمانده شد و دیگر صدایی نیامد ، 🕸 اوضاع هم آرام بنظر می رسید ، دم که زده شد قاسم غریب در کنار صخره ای پیدا شد ، 🕊🌹 آری فرمانده به کشیده بود 🍂 و این آرزویی بود که او را برای دفاع از مرزهای معنوی وار برای حمایت از زینب" سلام الله علیها" از روستایی در 5 کیلومتری گرگان فرسنگ ها دورتر به سوریه کشانده بود . 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت دهم ...👉 ادامه دارد ..👉
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت یازدهم 👉 شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب 🌷 ☢شبکه العربیه بلافاصله بعد از قاسم غریب با خوشحالی خبر کشته شدن دو سپاه پاسداران ایران در سوریه را گزارش می دهد . ❌ گفت : خبرگزارى هاى ایران طى روزهاى گذشته از کشته شدن افسر سپاه به نامهاى کریم غوابش و قاسم غریب در منطقه زبدانى در حومه دمشق ، و منابع سوری نیز از کشته شدن یک سرهنگ ایرانی خبر دادند. 💠 بنا به گزارش ایران ، غوابش متولد ۱۳۴۸و بازنشسته سپاه و جانباز ۵۰ درصدى جنگ ایران وعراق بود و و از آغاز جنگ به اعزام شده بود. وى روز شنبه توسط یک تله انفجاری در زیر خودروی حامل وى منفجر کشته شده است. ✅ سورى نیز از کشته شدن یک ایرانی - که ذکر نشده - در روستای دورین در حومه لاذقیه در شمال غرب سوریه، علاوه بر ده سرباز ارتش سوریه و چند عضو حزب الله لبنان عصر دیروز یکشنبه توسط عملیات یک گروه از ارتش آزاد ، خبر داده اند. ✴️ به گزارش خبرگزارى " دفاع پرس" وابسته به نیروهاى مسلح ایران، خلبان غریب مخصوص صابرین سپاه قدس و گردان تکاور تیپ مردم پایه سپاه نیوای استان گلستان بوده که روز شنبه در ارتفاعات تلمور(تدمر) سوریه به رسید . ✳️ سایت " گلستان ما " نیز گزارش داده که غریب سپاهى کشته شده از استان گلستان و از اهالى روستای سیدمیران بود. پیش از این غلامعلی تولی از تیپ ۶٠ زرهی گنبدکاووس وسید احسان حاجی حتم لو از پاسداران تیپ ۴۵جوادالائمه گرگان ، در نزدیکی شهر حلب کشته شدند. 〽️ بنا به گزارش این سایت ، به عنوان" داوطلب مدافع حرم زینب سلام الله علیها " برای دومین مرحله عازم ماموریت به شده بود. 🌷 آری اینگونه بود که قاسم غریب موجب خوشحالی و حامیان رسانه ای اش چون العربیه شد 💠 اما جایزه ای که برای مبارک قاسم غریب تعیین شده بود باعث شد تا حتی بعد از وی نیز دست از سر او بر ندارند . ✴️ یکی از نزدیکان شهید می گوید : شب تدفین شهید و روزهای بعد از آن شاهد حضور افرادی مشکوک در اطراف منزل و گلزار شهدای محل دفن شهید بودیم که بلافاصله موضوع را به مراجع امنیتی گزارش دادیم . ⏺⏺ احتمالات نشان می دهد آن عده هنوز به دنبال این شجاع بودند که شاید برای آنها هزاران دلار می ارزید . 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑 پایان قسمت یازدهم👉 ادامه دارد ..👉