همه راه دویدن ز پی دیدن روی دلدار
🔹محمدامین کریمیان از یک دانشگاه در آلمان در رشته فلسفه بورسیه شده بود، اما همه را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت.
🔹محمد امین کریمیان وجودش مملو بود از عشق به خدا. هيچ جا محمدامین را دور از شهدا نميديدي. اين مزد خودش بود. وی در خانوادهاي بزرگ شد كه احساس كمبود نكرد. از بچگي حركتش به سمت امام حسين بود. سه سال پشت سر هم اربعين پياده كربلا رفت. همه برنامه سالانهاش حول محور كربلا بود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷
⭐️#شهید_مدافع_حرم
می گفت: همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید
پرسیدیم: چرا؟
گفت: اینا چشماشون معجزه میکنه! هر وقت خواستید گناه 🔥 کنید، فقط کافیه یه نگاهتون بهشون بخوره 🖐🏻
می گفت: بنده ها فراموش کارن، یادشون میره یکی اون بالا هست که همه چیز رو میبینه 😓 ولی این شهدا انگار انعکاسِ نگاه خدا هستن 🤩
انگار با نگاهشون بهت میگن: ما رفتیم که تو با گناهات ظهور رو عقب بندازی؟ 😥
ما رفتیم که تو یادت بره خدایی هست؟
میگی جوونم؟ منم جوون بودم شهید
شدم
بهتر نیست یه بهونهٔ بهتر بیاری؟!
می گفت: خیلی جاها جلوتونو میگیرن
🌹🕊 #شهید_سعید_کمالی_کفراتی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
شهیدی که رحلت امام (ره ) خیلی گریه میکرد
🔹شهید ﷼بهرام_مهرداد زمان رحلت امام خمینی(ره) ۱۶ ساله بود و خیلی گریه می کرد. عادل برادر کوچکتر شهید با بیان این مطلب می گوید: " آن روزها درمدرسه باقر العلوم درانتهای خیابان شهید ﷼احمد_حسینی درس میخواندیم من ۱۳ ساله بودم و یادم هست امتحان جغرافیا داشتیم و نمیدانستیم که امام به رحمت خدا رفته به طرف مدرسه رفتیم و گفتند تعطیل است من بچه بودم و ازاینکه امتحان را نمیدهیم خوشحال بودم و به سرعت به طرف خانه میدویدم تا چرخ بستنی فروشیام بردارم و بروم بستنیهایم را بفروشم اما بهرام تمام راه برگشت به خانه را با صدای بلند گریه میکرد ودرتمام مراسم وداع با امام وتشییع و خاکسپاری شرکت کرد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷
کبوترانی که زودتر از به شهادت رسیدن شهید را فهمیدند
🔹همسر شهید مهدی اسحاقیان از دقت شهید به همه چیز تعریف میکند و میگوید: " به خاطر دفع قضا بلا ما دو کبوتر در خانه نگهداری میکردیم و آقا مهدی هر وقت که از خانه بیرون میرفت به کبوترها خیلی علاقه نشان میداد وقی در منزل بود با آنها حرف میزد! زمانی که به سوریه اعزام شده بود هر وقت به خانه که زنگ میزد، احوال کبوترهایش را از من میپرسید".
🔹وی در ادامه اظهار میکند: " کبوترها تخم گذاشته بودند و چند هفته بود که روی تخمهایش خوابیده بودند و اصلا تکان نمیخورند و موقعی که آقا مهدی به شهادت رسیده بود، کبوتر از روی تخمهایش خود به خود کنار رفته و تخمش شکسته بود، با دیدن این صحنه بدنم سرد شد و به خودم گفتم نکند برای آقا مهدی اتفاقی افتاده است!؟ در صورتی که دو روز پیش آقا مهدی برای آخرین بار احوال کبوترهایش را تلفنی از من پرسیده بود و من گفته بودم حال کبوتر و تخمهایش خوب است."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
همه راه دویدن ز پی دیدن روی دلدار
🔹 #محمدامین_کریمیان از یک دانشگاه در آلمان در رشته فلسفه بورسیه شده بود، اما همه را رها کرد و برای جهاد به سوریه رفت.
🔹محمد امین کریمیان وجودش مملو بود از عشق به خدا. هيچ جا محمدامین را دور از شهدا نميديدي. اين مزد خودش بود. وی در خانوادهاي بزرگ شد كه احساس كمبود نكرد. از بچگي حركتش به سمت امام حسين بود. سه سال پشت سر هم اربعين پياده كربلا رفت. همه برنامه سالانهاش حول محور كربلا بود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
شهیدی که یک روستا را به نام خود زد
🔹محمدجلال ملکمحمدی، شهید مدافع حرمی است که در جریان فعالیتهای جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش در کرمان نام روستا را به نام «جلالآباد» تغییر دادند.
🔹جلال به شهادت همه آدمهایی که لحظهای با او بودن را چشیدهاند، شوخطبع بود و اخلاق خوشی داشت. کمتر کسی عصبانیتش را دیدهبود. آنقدر شوخطبع و خندان که در روزهای مجروحیت، خندیدنش بخیهها را از بدنش میشکافت اما هوای تازهای به جمع میبخشید.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🇮🇷
شهید روح الله طالبی؛ شبيهخوان عاشورایی که در تاسوعا، كربلايی شد
🔹پدر شهید #روح_الله_طالبی درباره فرزندش میگوید: " از مأموریت كه برمیگشت ابتدا به من و مادرش سر میزد و دست ما را میبوسید و سپس به خانه خودش میرفت.
🔹این شهید والا مقام در جواب اطرافیان كه میگفتند بچهات كوچک است نرو میگفت: زن و بچه برای آزمایش است. حتی در برابر گریهها و بیتابیهای حنانه در بدرقهاش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
دلتنگی مادر شهید در فراق فرزندانش
🔹مادر شهید محمدرضا دهقان امیری میگوید: " وقتی برای دلتنگی محمدرضا گریه می کردم، تنها بودم و هیچکس نبود. دخترم به منزلش رفت و همسرم هم به محل کار. خودم در تنهاییِ خودم شکستم. گریهای که موقع رفتن محمدرضا نکردم را اینجا جبران کردم. هیچکس هم متوجه نشد که من چه حالی داشتم. دو سه روز که گذشت، به همسرم گفتم دیگر منتظر محمدرضا نباش! می گفت: این چه حرفی است می زنی؟ تو باید دعا کنی محمدرضا بیاید. گفتم: من دعا می کنم اما محمدرضا دیگر نمیآید و شهید میشود."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
عارف مجاهد که در راه اسلام خستگی ناپذیر بود
🔹شهید ابراهیم عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت.
🔹ابراهیم عشریه در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علیرغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری میکرد. منزل شخصیاش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریور ماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت میکرد.
🔹علاقه این شهید والامقام به مباحث طلبگی باعث شد که شبها در کلاسهای یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغلههایی که داشت، هیچگاه کلاسهای رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
پدر جان ! حداقل تا عروس شدنم بمان
🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط میبندد. شکمش را با چاقو میبرد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش میاندازد.»
🔹همسر شهید انصاری میگوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری میروی، شب عید هم که نمیآیی، پس تولد من چه میشود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار میگذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگیام را به تو میسپرم.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل
🔹از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی میکرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت میانداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود میدانست.
🔹همسر شهید الوانی میگوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش میخورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی میکند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل میکند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
همسر شهید میگفتن:«اولین باری که خواب آقا قدرت را بعد از شهادتش دیدم، می دانستم که شهید شده، اما ازاو چیزی نپرسیدم که چه شد والان چه کاری می کنی..
اما خود آقا قدرت در خواب به من گفت: میدونی وقتی شهدای مدافع حرم شهید میشن، فقط “حضرت زینب(س)” نیست که به استقبال میان ؟!
پرسیدم : پس دیگه چه کسانی میان؟
گفت: “حضرت ام البنین(س)” هم تشریف میارن.
پرسیدم : چرا؟
گفت: خانم ام البنین(س) میان از شهدای مدافع حرم تشکر می کنن و میگن شما سربازهای عباس من هستید…»
#شهید_قدرت_الله_عبدیان
#شهید_مدافع_حرم