زندگی شبیه به ایستگاه قطاره ، مسافرها برای رفع نیازهاشون به زندگیت سر میزنن و در آخر وقتی که دیگه نفعی برای هم نداشته باشید بار سفر رو میبندن و برای همیشه سَکویِ متعلق به تورو به فراموشی میسپارن ، پس رها کردن راحت میتونه باشه اگر گذرموقت های زیادی رو به چشم ببینی .
قاصدکِآبی
چرا دیگه نمیخندی؟!
می دونی دلم گرفت؟!
می دونی روز گریه ام میگیره؟!
منو که شناختی...
نکن!
اینکه درد میکشی و به کسی نمیگی و اگرم پرسیدن واقعیت رو نمیگی..
چقدر این درد. درد داره...
اینکه اونقد درد داری که نمی تونی حرف بزنی:)
میگم پایان اینا خوبه نه؟!
تو میگی دوست دارم ♡
ولی من میگم:
کاش میتوانستم تمام عشقم را در یک فنجان بریزم و برایت سرو کنم ؛
تا طعم دل من را بدانی :)🫀
-حافظشیرازی
اینکه هیچکی حواسش بهت نیس عادیه؟!
اینکه کسی حتی یادت نیس عادیه؟!
اینکه حالت بده چی عادیه؟!