شجاع ترین فرد کسی ست که اول عذرخواهی میکند
قوی ترین فرد کسی ست که اول گذشت می کند
خوشحال ترین فرد کسی ست که اول فراموش میکند
♡ @ghaseedak
قاصدک
#پارت44 یلدا خانم بزرگ ـ خیلی بیجا کرده عمه خانم! خودش یادش رفته زمان احمد شاه که کشف حجاب کردن، بی
#پارت45 یلدا
شیوا ـ سلام سیاوش خان، چطورین؟
ـ ممنون.
شیوا ـ نیما خان چطورن؟
ـ اونم خوبه.
شیوا ت ممنون که زنگ زدید. باید از هر دوتون عذرخواهی کنم. رفتارم خیلی بد بود.
ـ مهم نیس، چی کارم داشتین؟
شیوا ـ می خواستم باهاتون یه خرده درد دل کنم. خیلی دلم گرفته. این شماره رو یادداشت کن. شماره ي خونه مونه. قطـع کـنبه این یکی زنگ بزن. پول تلفن ت زیاد میشه.
ـ مهم نیس. فعلا شماره ي منو یادداشت کنین که اگه کاري داشتین زنگ بزنین.
« شماره رو نوشت و گفت »
ـ حالا قطع کنین به این یکی شماره زنگ بزنین.
« تلفن رو قطع کردم و اون یکی شماره رو گرفتم. نیمام تلفن رو زد رو ایفون که اونم صدا رو بشنوه «
شیوا ـ کاري ندارین که؟!
ـ نه راحت باش. بگو، حرف بزن.
شیوا ـ نیما خان کجان؟
ـ همین جا. داره حرفاتو گوش می ده.
شیوا ـ سلام نیما خان.
نیما ـ سلام از بنده س. چطورین شما؟
شیوا ـ هنوز زنده! شمارش معکوس!
نیما ـ نه بابا، به دلتو بد نیارین. شنیدم که همین روزا داروي این وامونده رو کشف می کنن!
شیوا ـ دلگرمی بهم می دین؟
« هیچکوم حرفی نزدیم »
شیوا ـ ببینین، امید تو ما مرده. می فهمین یعنی چی؟
ـ این حرفا چیه؟ آدم باید همیشه امیدوار باشه.
شیوا ـ جوابمو ندادین. می دونین کسی که امید نداره یعنی چی؟
« بازم هر دو ساکت شدیم »
شیوا ـ یعنی دیگه هیچی براش فرق نداره! یعنی دیگه از هیچی نمی ترسه! یکی از خصوصیات امید، ترسه!
نیما ـ ترس از چی؟
شیوا ـ از همه چی! آدمی که امید تو زندگیش هس، ترس م تو زندگیش هس. بطور مثال بگم، چرا اکثر آدما کـار خـلاف نمـیکنن؟ چون امید دارن که مثلا می تونن از راه درست، بعد از چند سال وضع زندگی شون خوب بشه. چون این امید تو دل شـونهست، پس دست به کار خلاف می زنن چون می ترسن که یه دفعه گیر بیفتن و تمام امیدها و آرزوهاشـون نقـش بـر آب شـه!
قاصدک
#پارت45 یلدا شیوا ـ سلام سیاوش خان، چطورین؟ ـ ممنون. شیوا ـ نیما خان چطورن؟ ـ اونم خوبه. شیوا ت
همینجوري بگیر برو جلو! یعنی تا زمانی که امید تو دلت هست، ترس م باهاشه! واي از اون روزي که امید آدما قطع بشه! دیگـه ازهیچی نمی ترسن! مثل من.
نیما ـ یعنی شما از هیچی نمی ترسي؟
شیوا ـ نه. خونه ي آخر هر چیزي مردنه دیگه! منکه همینجوریش دارم می میرم، دیگه چی می تونه منو بترسونه؟
« هیچکدوم چیزي نگفتیم »
شیوا ـ ماها مثلا بمب شدیم. هر لحظه ممکنه با یه انفجار همه چیز تموم بشه.
ـ یعنی چی؟!
شیوا ـ این بیماري مثل یه بمب ساعتی می مونه که انفجارش ذره ذره و کم کمه! تا چند وقت پیش که حتی یه نفرم قبول نمـیکرد که این مرض تو ایرانم اومده! اصلا صداشو در نمی اوردن! ولی حالا دیگه گند کار در اومد و مجبورن اعتراف کـنن کـه تـوایران م هس. اگه زودتر یه فکري نکنن و مسئله رو جدي نگیرن، خدا می دونه چه مصیبتی به پا می شه!
ـ جلو چی رو بگیرن؟! مگه تو خودت یکی از کسایی نیستی که باعث اشاعه ي این مرض شدي؟!
شیوا ـ زخم زبون نزن! اگه من اینکارو کردم، یکی دیگه باعثش شد! منم به خیال خودم داشتم از اونا انتقام می گرفتم! فکر نمـی
کردم که دارم چه بلایی سر مردم می آرم! اگه اون شب تو پارك به شماها برنمی خوردم،شاید حالا حالا هام به کارم ادامه مـیدادم. کینه و نفرت چشمامو کور کرده بود!
می دونین؟ همونطوري که کار بد بی مکافات نمی مونه، کار خوبم بی پاداش نمی مونه. پاداش کار اون شب شما، یکـی بـین کـه
الان سالمین! یکی دیگه ش اینکه باعث شدین که هم من و هم گیتا دست از این کار ورداریم. اگه دنیاي دیگـه اي بعـد از ایـندنیا باشه، حتما یه ثواب بزرگ پاتون نوشته شده. می دونین ماهر روز چهار پنج نفر رو مبتلا می کردیم!
ـ نیماـ واي ...!! چهار پنج نفر؟ حتما اونایی م که مبتلا می شدن همینجوري هر روز چن نفر رو مبتلا مـی کـردن و اوام هـر روزچند نفر رو.!! خدا بدادمون برسه!
شیوا ـ نه، اینطوري هام نیس. معمولا مردایی که به این مرض مبتلا می ش، مثل ما نمی تون این بیماري رو اشاعه بـدن. نهایتـااگه زن داشته باشن، زن شون ازشون می گیره!
ـ بچه هاشون چی؟! اون زن و بچه ي بدبخت چه گناهی کردن؟!
شیوا ـ اونام چوب هرزه گی پدرشون رو می خورن! مثل من!
ـ چی شد که تو مبتلا شدي؟
شیوا ـ داستانش درازه.
ـ بگو دلم می خواد بدونم.
شیوا ـ به چه دردت می خوره؟
نیما ـ می خواد کتابش کنه.
شیوا ـ راست می گن نیما خان؟!
ت شاید. مگه براي تو فرقی می کنه؟
شیوا ـ نه، اتفاقا بدم نیس. شاید یه عده دختر معصوم و بدبخت بخونن و عقل بیاد تو کله شون و گول آدماي کثافت رو نخورن!
ـ اصلا این ایدز چی هس؟ چه جوري یه دفعه پیداش شد؟
زندگی
به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بردارم
و فردا را
به او بسپارم...
@ghaseedak
🕊❤️🕊