6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خون شهید وحید زمانی،آه مظلوم همسر شهید دامنگیر آمریکا شد
اثر خون شهید اینست
923.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•~💔🍃~•
#استوریمون✨
یادتباشهرفیـق؛
حاجقاســم
برایِ
دیدهشدن
نجنگیــد..!!✋🏻
#یـآدتبـآشہ 🌱
#شهیدحاجقاسمسلیمانی🌹
اینجا؛
قلب ایران
گلزار شهدای کرمان
و گل آرایی مزار سردار سلیمانی و یاران شهیدش در روز ملی گل🌸
#حاج_قاسم_سلیمانی
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️به یاد حاج قاسم عزیز
عمر ما میگذره، تموم میشه، به سرعت هم تموم میشه;🌿رئیس جمهور عالم هم باشیم میمیریم؛اما انتخاب راه درست خیلی مهمه...👌
یک جهان منتقمت خواهد بود...💔
#سردار_سلیمانی
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #ڪلیپ
دردِدل مادر شهیـد غواص
*"بچهی من رو ماهیها خوردن ، اسم ماهی رو جلوی من نیارید.."*
#شهیدغواص_محسن_جاویدی🌷
#ﺷﻬﻴﺪاﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺳﻲ
ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺧﻴﺮﺁﺑﺎﺩ فسا
✍ روایت خاطره
گمان کردم برای بازدید از فروشگاه سپاه آمده ، چرخی زد ، برخی قیمتها را پرسید؛ رفت. چند روز بعد فهمیدم آمده بوده برنج بخرد ؛ پول کافی نداشته. فرمانده ارشد جنوبشرق کشور، فرمانده سپاه منطقه شش ، فرمانده قرارگاه قدس و فرمانده لشکر ثارالله بود آنموقع.
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
#خاطرات_شهید
بسم الله القاصم الجبارین
●قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم . یک جلسه با نیروهای روس داشتیم . اصغر توی جلسه نبود . در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند : خب ، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید ؟ مهدی ذاکر هم هست ؟ » تا این حد بین شان شناخته شده بود .
●اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند .
🌷شادی روح شهید اصغر پاشاپور صلوات.🌷
#شهید_اصغر_پاشاپور🌷
♦️ظریف: وقیح ترین اقدام ترامپ شهادت سردار سلیمانی بود
✍محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان :خیلی دلم برای جلساتی که با سردار سلیمانی داشتم تنگ شده است. با سردار سلیمانی خاطرات زیادی از عقل و شجاعتش دارم، او حاضر بود فکر کند، انسان عاقلی بود و گرفتار شعار نبود.
آقای ترامپ حرفهایی که به او میگفتند جمهوری اسلامی در حال نابودی است را دیگر باور نمیکند، وقیح ترین اقدام او شهادت سردار سلیمانی بود.
🔰 حاج قاسم را با این ۲۵ ویژگی بشناسید
🔸هرگاه انسان از مدار فردیت خویش خارج گردد و سعه وجودی او آنقدر گسترش یابد که بر نفوس انسانها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد او در واقع تبدیل به یک مکتب شده است. آنگاه که منظومهای منسجم و جامع و متشکل از اجزای یک شخصیت رشدیافته در ابعاد مختلف و زمینههای گوناگون شکل میگیرد او به عنوان یک مکتب و یک الگو و یک مدرسه درسآموز رخ مینماید. اکنون به تبیین برخی از ویژگیهای برجسته مؤسس و پایه گذار این مکتب میپردازیم که همانا بیانگر مؤلفههای این مکتب میباشد.
#ذوالفقار
#مجموعه_ذوالفقار_بزودی.....
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شعری که در جلسه شاعران با رهبری قرائت شد و توجه حاج قاسم را جلب کرد چه بود؟
سردار #حاج_قاسم_سلیمانی در یکی از آخرین سخنرانیهایش، به شعری اشاره میکند که یکی از حاضران در جلسه شعرخوانی با رهبر معظم انقلاب قرائت کرد، اما محتوای این شعر چه بود که تا حاج قاسم میگفت آن را میخوانم تا دلهایتان آتش بگیرد.
او این شعر را هم در سخنرانیاش خواند، اثری کوتاه که گویی زندگی و سرنوشت حاج قاسم را روایت میکرد.
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز ✈️
🔰قسمت اول:
🔶خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم. و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیربه تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم." به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم!
🔹ادامه...
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز✈️
🔰قسمت دوم:
🔶من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد. و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
#ادامه_دارد.......
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani