«ضاحِکَةُ مُسْتَبْشِرَةُ»؟
لبخندتان
بشارت مۍدهد
از آیندهاۍ روشن .....
نشر حداکثری با شما
📜 #مکتب_حاج_قاسم
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیتاللهالحرام و قرآن آسیب خواهد دید
🔺 بخشی از وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی
🔹 #مکتب_حاج_قاسم
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: خدایا ثروت چشمانم، گوهر اشک بر حسینفاطمه است
🔺 بخشی از وصیتنامه سپهبد قاسم سلیمانی
🔹 #مکتب_حاج_قاسم
🔹 گویند چرا #دل_به_شهیدان دادی؟
والله که من ندادم آنها بردند...
🔸 «حرم نبود یقین»
اگر نبود سپاهی سرم نبود یقین
نشانی از حرم سرورم نبود یقین
تمام خاک وطن زیر پای دشمن بود
به یک هجوم عدو کشورم نبود یقین
شراب بود و عدو بود و رقصِ با شمشیر
کسی کنار علی رهبرم نبود یقین
تمام کشور ما پُر ز ابن ملجم بود
نشان ز منبر پیغمبرم نبود یقین
بسی کبوتر خونین به چشم میدیدم
در این دیار دگر اکبرم نبود یقین
دوباره نالهی زینب بلند بود بلند
نشان ز مقنعه دخترم نبود یقین
نشان قبر شهیدان عشق گُم میشد
نبود جان به تن مادرم، نبود یقین
قسم به عشق به مولای ظهر عاشورا
اگر نبود سپاهی حرم نبود یقین
یزد ـ محمود ملک ثابت
نشر حداکثری با شما
📜 #مکتب_حاج_قاسم
#شهید_حسینعلی_عالی در کلام #شهیدحاجقاسمسلیمانی:
شهید عالی شاید کمتر از 19 سال سن داشت. شب عملیات روی سیمهای خاردار میخوابید و به بچّهها اصرار و التماس میکرد که از روی او رد شوند. اینها شهدای حقیقی اصول دین بودند. یعنی همهی اصول دین در وجود آنها تبلور پیدا کرده بود.
پروا نکرد لحظه ای از التهابها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تابها
فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعدهی آبِ سرابها
وقتی شنید نغمهی «احلی من العسل»
راضی نشد به مستی دیگر شرابها
راه «جهاد»، خط پدر، راه عشق بود
راه حسین (ع) و راه تمام ثوابها
جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایهی این انقلابها
«تبت یدا» نوشت به سرخی خون «جهاد»
دشمن بترس از تب این سان خطابها
#دلنوشته_جهاد
🚨 افطاری مورد علاقهی #رهبر_انقلاب
💠 رهبر انقلاب نقل میکنند #ماه_رمضان ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادیآور سر سفره افطار در کنار خانواده، با #سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. خوردنیهای سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه #ماقوت مختص خود را(غذای معروف مشهدیها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه میشود و به شیوه خاصی آن را میپزند. #همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. #روز_دوم، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به #زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.
📙 کتاب خون دلی که لعل شد
🕊 وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ
وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا...
#ولادت ، دست خودمان نیست ...
ولی چگونه #رفتن دست خودمان است ...
برای یکی #وفات و برای یکی #شهادت ...
می نویسند ...
روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند
که به آن #دل نبندیم ...
کاش به این #دل_نبستن ،
زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم
اگر بیخیال دنیا شویم ،
#شهادت کوچک ترین پاداش الهی ست ...
سلام بر او ،
روزی که زاده شد و روزی که می ميرد
و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود...
[مریم،۱۵]
#دل #تصمیم_بگیریم_دل_بر_کَنیم ...
#عاشق_شویم #عاشق_خدا #تأمل_کنیم ...
#اللهمارزقنا...
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...
﷽
اِلهى اِسْتَشْفَعْتُ بِکَ اِلَیْکَ ...
خدایا ، خودت را به درگاهت شفیع آورم
آدم !
بهترین اش را
برای پا در میانی
انتخاب می کند
و انتخاب من
تو هستی ...
#مناجات_الراغبین
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی 🌷