eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
13هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
15.6هزار ویدیو
63 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
جان پدر کجاستی...؟ 🖤 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🔸همیشه تو رویاهام دوست داشتم مثل شما باشم. مثل شما یک مرد قوی که همه ی مردم به اون احترام میزارن. بابام میگه که خدا آدمای مهربون رو دوست داره و اونا رو به بهشت میبره. فکر کنم الان شما جاتون دقیقا وسط بهشته. آخه شما خیلی مهربون بودید که به خاطر کشورتون رفتید و جونتون رو فدا کردید. مامانم وقتی که یکی فوت کرده میگه خدا بیامرزه اون رو اما من میدونم که شما آمرزیده شدید. قلب پاکتون رو خدا حتما دیده و واسه همون آمرزیده شما رو. بهشت مبارکتون باشه سردار سلیمانی. 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🏴جای قاب تازه اش کنار ضریح خالی است ✍در این قاب دلنشین تاریخی، سردار دل‌ها شهید حاج قاسم سلیمانی، خادم دستگاه ولایت در کنار مضجع شریف امام رضا(ع) هر چه می گوید و می‌خواهد، معلوم است به مراد نزدیک بوده. این دهه از ماه صفر، اولین دهه ای است که سردار دلها، در روزهای آه و حزن آل‌الله دیگر در جمع خادمان حرم امام رئوف نیست. صد حیف، جای قاب تازه ای از او در جوار این حرم در دوربین عکاسان خالیست... 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
هنوز هم خیابان‌ها بوۍ اِخــلاص تو را مےدهد هنوز هم چشــمان نافِذت از آن بالا نظاره‌گر است... نظاره‌گر اوضاع جهــاد اصغر از دیـده رفـتے امـا... از دل‌ها هرگز سَـردار! 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
اِی کاش به جایِ هَمه می شد که دَر این شَهر این حالِ بِه هَم ریخته‌اَم را تو بِبینی... 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
✍یک ماه قبل از شهادت حاج‌قــاســم رفتم سپاه قدس که خدمت این بزرگوار برسم. وقتی که رفتم ایشان صورت گذاشته بود بر روی تمثال یک شهید و گریه می‌کرد‌. سلیمانی یک روز باید می‌رفت اما اگر مرگ ایشان چیزی به غیر از شهادت بود در حقش ظلم شده بود. راه حاج قاسم ادامه دارد رویش‌های خون حاج قاسم شمایی هستند که در دانشگاه و حوزه علمیه و ….. هستید. همرزم شهید سلیمانی در پایان خطاب به مردم خاطرنشان کرد: شما را به خون حاج قاسم قسم دعا کنید تا من به زودی زود با شهادت به حاج قاسم بپیوندم. 📚راوی: سردار عوض شهابی فر 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹روایت سید ابراهیم رئیسی از حضور سردار سلیمانی در مراسم غبارروبی حرم امام رضا(ع) 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حسن دانایی فر، سفیر سابق ایران در عراق: «حاج قاسم» یک هفته قبل از شهادتش، من و یک نفر دیگر را از ترور نجات داد 🔺«حاج قاسم» معمار مقاومت است و در روزهای آخر حیاتش، فقط سه ساعت استراحت می‌کرد. 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
❤️ امام خامنه‌ای : ◀️ همه ی دوستان بدانند ما هم در عرصه ی جنگ نظامی دشمن را عقب زدیم، هم در عرصه ی جنگ سیاسی دشمن را عقب زدیم، هم در عرصه ی جنگ امنیتی دشمن را عقب زدیم، به توفیق الهی در عرصه ی جنگ اقتصادی هم دشمن را به طور قطع و قاطع عقب خواهیم زد. بنده آینده را روشن می بینم، الحمداللّه اوضاع را و افق را روشن می بینم🌿 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
. •{هم‌قد‌گلوله‌تـوپ‌بود . . . +گـفتم: چه‌جوری‌اومدی‌اینجا؟ -گـفت:‌با‌التماس! +گـفتم: چه‌جوری‌گلوله‌رو‌بلند میڪنی‌میاری؟ -گفـت: با‌التماس! +بہ‌شوخی‌گفتم:‌میـدونی‌آدم‌چه جوری‌شهید‌می‌شه؟ -لبخندی‌زد‌و‌گفت:‌با‌التـماس! تڪه‌های‌بدنش‌رو‌ڪه‌جمع‌میکردم فهمیــدم‌چقدر‌التماس‌ڪرده . . . نفردوم در سـتون:)}• 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اگر شهدای مدافع حرم الان بودند چکار می‌کردند؟ تا کرونا تمام نشده بود، به خانه نمی‌رفتند 🎥 مستند «روایت فتح» درباره اولین شهید مدافع حرم از جامعه پزشکی ایران است 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🍃بین پنچ نفر از سربازها با همدیگه درگیری شدید لفظی و بحث و بی احترامی شد و هیچکدوم کوتاه نمیومدن.... جلو رفتم گفتم: برید سرکارتون؛ خجالت بکش؛ این چ طرز حرف زدنه...🙄 🍃یک باره شهید حاج حسین از درب حسینیه اومد بیرون تا این صحنه را دید گفت: آقایون من یه سوال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش... سربازها صداشون قطع شد تک تک سلام کردن و احترام نظامی... 🍃گفت: آیه شریفه"ولاتنابزو بالالقاب...." کدوم سوره اس و معنیش چیه!!!؟؟؟ همه ساکت بودند؛ یکیشون گفت..ببخشید جناب سرهنگ...و زد زیر گریه...یکی دیگه به لهجه مشهدی گفت آهان مو مودونم فهمیدوم؛😁 🍃معنی آیه را گفت...بقیه شروع کردند از همدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم...و منم حیرون که روش امر به معروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا....صدا زد دعام کنید و رفت....فرداش هم همشون را نفری دو روز مرخصی تشویقی داد.. 🌷سردار شهید مدافع حرم حاج 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🌱همسرش میگفت: یک ماه قبل از آخرین ماموریتش، قرار بود به منزل پدرم برویم. وسط راه ماشین خراب شد، ما را گذاشت در اتوبوس و خودش رفت دنبال کارهای ماشین. بعد از یک هفته آمد دنبالم و به تهران رفتیم. مدام توی فکر بود و حرفی نمی زد، چایی و میوه برایش آوردم، نخورد و در سکوت به سر می برد🤔 🌱تا اینکه گفت: خانم من میترسم یک حرفی بزنم و شما به من بدبین شوید ادامه داد: این مرتبه که می خواستم به خانه بیایم. مثل همیشه می خواستم چند نفری را سوار کنم تا تنها نباشم. یک آقایی ایستاده بود. برایش چراغ زدم تا بیاید سوار شود، اما وقتی من ماشین را نگه داشتم یک خانم آمد سوار شد و اتفاقا جلو هم سوار شد و من خجالت کشیدم بگویم که عقب بشین و یا اصلا سوار نشو، من هم مدام چراغ می زدم تا کسانی دیگر را هم سوار کنم🙄 🌱آن خانم گفت: چرا اینقدر چراغ میزنی تا کسی دیگر را سوار کنی، من خودم پول همه کسانی را که می خواهی سوار کنی را میدهم من بی توجه به حرف آن خانم چراغ میزدم و تند میرفتم. تا اینکه خانم سر صحبت را باز کرد و بعد از چند دقیقه ای از من یک درخواست نامشروع داشت تازه آنجا بود که متوجه شدم آن زن با یک فکر و هدف خبیثانه ای سوار ماشین من شده است. خواستم از ماشین پیاده اش کنم، ولی پیاده نشد. تا اینکه تهدید کردم اگر پیاده نشوی به اولین پلیس راه که رسیدیم تو را تحویل می دهم تا این حرف را زدم ترسید و از ماشین پیاده شد. حس سبک شدن داشتم✨ 🌱بعد از اینکه این قضیه را برای من تعریف کرد، مدام با خودش صحبت می کرد، می گفت: اگر به گناه می افتادم جواب دوستان شهیدم را چه می دادم، جواب تو را چه می دادم، فردای قیامت چه کار می کردم. و شاید مزد شهادت به خاطر فرار از گناه بود که خداوند به حسین من داد🌸  🌹 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🕊 اگر بنا بود؛ آمریکا را سجده کنیم،انقلاب نمی کردیم، ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می‌کنیم، سر حرفمان هم ایستاده ایم! اگر همه‌ی دنیا ما را محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست؛ سلاحِ ما ایمانِ ماست..! ❤️ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
📜 شهید محمود رادمهر: اگر می‌خواهید دنیا و آخرتِ‌تان تضمین شود، بصیرتِ‌تان را افزایش دهید. 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شهیدی که رزق شهادت خود را از کمک به محرومین گرفت 👈🏻گروه جهادی که در سنندج با بچه های دهه 50 تا دهه 80 تشکیل داد و به مردم مناطق محروم خدمت رسانی میکردند 🎥مستند « »در مورد مجاهدت ها و فعالیت های فرهنگی و عمرانی و جهادی شهید همدانی می باشد 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
✍برای ما بچه یتیم های حاج قاسم بایدن و ترامپ فرقی ندارد، حکایت ما و آمریکا دیگر حکایت پدرکشتگی است... 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرایی در سحر از مقام معظم رهبری حفظه الله 🔺به گلزار شهداء رفتن و دختر شهید و خواب شهید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🔻انتشار برای نخستین بار؛ روایت محافظت از شخصی که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کرد 🔹محمد طه امیری، فعال رسانه‌ای و عکاس جبهه مقاومت، با انتشار عکسی از محافظان حاج قاسم سلیمانی برای اولین بار در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: در بوکمال کار گره خورده بود، همه چیز به هم دیگر قفل شده بود. مشکلاتی در پشتیبانی، کمی کلافگی نیروهایی که نمی‌توانستند راه ورود به شهر را پیدا کنند و ترس اینکه نکند با کار حساب نشده‌ای همه چیز بهم بریزد. 🔹️ چند متر عقب‌تر از خط اما هلیکوپتری بر خلاف اصرار که «پرواز در این منطقه اصلا به صلاحش نیست» از زمین کنده می‌شود و به پرواز در می‌آید. 🔹️ کمی جلوتر از خط و نزدیکی شهر در میان دود و خاک به هوا بلند شده، آرام به زمین می‌نشیند. کمک خلبان بیرون می‌پرد، در هلیکوپتر را باز می‌کند و بعد از آن حاجی پیاده می‌شود و روی خاک ناامن بوکمال که هنوز نیروهای اصلی به آن نرسیده‌اند قدم می‌گذارد. 🔹️ چند لحظه بعد سه نفر دیگر هم از پرواز پیاده می‌شوند. لباس رزم به تن دارند با اسلحه‌ای در دست. تیم حفاظت حاجی هستند. 🔹️ حاجی بیسیم می‌زند که ما نزدیکی ورودی بوکمال هستیم، بگویید نیروها بیایند. 🔹️ این گوشه‌ای از روایت سخت محافظت از شخصی است که همیشه جلوتر از محافظانش حرکت می‌کند. 🔹️ برای توصیف عکس باید بگویم از سمت راست، شهید «هادی‌طارمی» ایستاده وسط شهید «رضاخرمی» و در گوشه سمت چپ هم شهید شهروز‌مظفری‌نیا». 🔹️ اما ای کاش اینجا این امکان را داشتم که عکس را از سی متر عقب‌تر برایتان توصیف کنم. 🔹️ حاجی و چند نفر دیگر در حال بازدید از میدان جنگی در عراق هستند. 🔹️ قانون سی متر را خود حاجی وضع کرده بود، اینکه هر جایی که من هستم شما باید حداقل سی متر عقب‌تر باشید. در تعریف عرفی محافظ آمده، که او باید نفس به نفس با شخصیت برود. اما هادی و شهروز و رضا موتوری هیچ چیزشان مثل محافظ‌های عرفی نبود. همیشه باید همه چیز را از سی متر عقب‌تر هدایت می‌کردند. 🔹️ یک بار حاجی گفته بود، من اصلا دیگر تیم حفاظت نمی‌خواهم! هادی و رضا و شهروز مثل دیوانه‌ها آتش کردند، رفتند دم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد، هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟ خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمی‌خواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید. 🔹️ آن شب بچه‌ها بار دیگر مجوز حضورشان را این بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطه‌شان با حاجی یک جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آن‌ها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیزها را برایشان تضمین کند. 🔹️ شهر بوکمال سال ۹۶ آزاد شد اما شهید رضا خرمی سال ۹۵ به شهادت رسید. 🔹️ آدمیزاد وقتی راه درست را پیدا می‌کند، رهایش نمی‌کند. آدمیزاد عاشق پایان درست است و انگار هر سه آن‌ها خوب فهمیده بودند که به یمن حاجی قرار است تمام این راه صحیح و سالم بروند. 🔹️ وقتی خبر رضا را که در حلب شهید شده بود به حاجی دادند، حاجی خدا را شکر کرده بود که «الحمدلله در میدان شهید شد، پیش من از دنیا می‌رفت نمی‌توانستم جواب خونش را بدهم». 🔹️ تمام تعاریف عرفی محافظ را بار دیگر مرور می‌کنم. یادم می‌آید یک بار یکی از مسئولین سابق بعد از اتمام کارش گفته بود همه پول محافظان را خودم میدهم فقط بگذارید بمانند، من بدون اینها نمیتوانم زندگی کنم! 🔹️ هادی و شهروز هیچ‌گاه قرار فاصله‌ی سی متر را نشکستند البته به جز یک بار فرودگاه بغداد و آن شب کذایی وقتی که دیگر حاجی اجازه داد بود در نزدیک‌ترین حالت پیش او بمانند. حالتی که حتی دیگر نتوان گوشت و پوست و استخوانشان را هم از یکدیگر جدا کرد. حاجی انگار تیم محافظت از عاقبت بچه‌ها بود. حفاظتی که تا شهادت شخصیت ادامه پیدا کرد. هادی، رضا و شهروز خوب می‌دانستند که در این قصه این حاجی است که محافظ است نه آن‌ها... 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
✍ میخواهم از آتش بگویم، از دود، از سیاهی، از سوختن، از گلستانی که آهوانش مدت‌هاست در خاکستر تزویر ، ذره ذره جان میدهند و دم بر نمی‌آورند. از همان آتشی که چشم باران را دور دیده، و صدای رشحه اش گوش عالم را کر می‌کند مگر او نمیداند؟ مگر نمیداند معنی باران را؟ مگر نمیشنود صدا دریا را؟ مگر نمیداند فقط جرعه ای آب کافیست تا هستی پر هیاهویش را به نیستی بکشاند، گویی که انگار هیچ نبوده؟ نه! آتش را چه به دانستن و شنیدن؟ ولی میرسد! میرسد روزی که خون تمام عاشقان همچون رودی خروشان، همه‌ی ابهت دروغینش را در وجود زلال خود ویران کند. و روح تمام آهویان و درختان را با سرخی پاک خود طراوت بخشد. و آن؛ خون پاک شیر مردان، قاسم سلیمانی‌ست که گلستان بقیع را از سیاهی آتش کفر، نجات خواهد داد. 📚نویسنده: تینا دامنکشان، زهرا ضیائی 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e