🍃دغدغه حجاب داشت...
می گفت یک چادر از #حضرت_زهرا (س) به خانم ها ارث رسیده است؛
چرا بعضی ها لیاقتِ داشتن
این ارثیه دختر پیامبر (ص) را ندارند.😔
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#پویش_حجاب_فاطمے
#حجاب
💫دسـ✋ـتهایی که در حــال خدمٺـند#مقـدستــر از لـب هــایـے هستند ڪـه #دعــا مےخـوانـند.🍃😊
🍃✨
.
.
ابراهیمـ میگُفت:
دوست دارم در نبرد بآ
اسرائیل شـهـید بشمـ...✌️🏻
.
.
|🌙| #ابراهیم_هادیو_میگم
#طنز_جبهه
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند.😕
سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند. ☹️
⇐ما هم اذیتشان میکردیم😌.
دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی👟 یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم😜
⇐صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!»😁 دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟😛» با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد اما این همه ماجرا نبود.
⇐چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگم پوتینم پیدا شد»😁
ادای تکلیف در #انتخابات به روش یک شهید مدافع حرم🗳
بعد از قرائت زیارت عاشورای روزانه، قرآن و دعای روز، وضو گرفت و ما را هم صدا کرد و گفت: «بچهها یاعلی، برویم برای رأی دادن و همین اول وقت تکلیفمان را ادا کنیم.»✌️
شب پیش از آغاز رأی گیری مجلس خبرگان رهبری، حاج حمید گفت: بچهها آماده باشید، ان شاءالله فردا اول وقت برای رأی دادن خواهیم رفت🌹
مسجد کنار منزلمان صندوق اخذ رأی نداشت. برای همین به مسجدی که مقداری با ما فاصله داشت رفتیم.کار که تمام شد ما از مسجد بیرون آمدیم اما حاجی را ندیدیم❗️. مقداری صبر کردیم و به اطراف نگاه کردیم گفتیم شاید رأی دادنش طولانی شده است.بعد از چند دقیقه حاج حمید با همان قدمهای محکم،نگاه خندان، مهربان و شاد اول صبحش از داخل مسجد بیرون آمد و از ما پرسید که رأی دادید⁉️☺️
گفتیم بله منتظر شما بودیم .حاج حمید رو کرد به بچهها و گفت: «آفرین دخترای گلم، قبول باشه ❤️»حاج حمید همیشه هر کاری انجام میدادیم میگفت: «قبول باشه.» چون در نظر او تمامی کارهای مؤمن برای خدا بود. بعد کنار ما آمد و به سمت منزل حرکت کردیم.پرسیدم:چرا از داخل مسجد آمدید؟صندوق رأیگیری که درحیاط مسجد بود❗️
حاج حمید جواب داد: «من زود رأی دادم ولی بعد رفتم داخل مسجد و دو رکعت نماز تحیت خواندم. چون روز قیامت درون هر مسجدی نماز اقامه کرده باشی آن مسجد نزد خدا برایت شهادت خواهد داد🌸.» و بعد گفت بچهها ببینید چقدر سبک شدیم و خیالمان راحت شد؟
شهید حمید تقوی فر🌹
اوایل جنگ سوریه، که هنوز نامی از داعش👹 به میان نیامده بود و جنایات مخالفین بشار اسد آشکار نشده بود، یکی از مسئولین در ختم یکی از شهدای مدافع حرم، به تمسخر و خیلی آهسته، گفت: "طفلک برای دفاع از بشار اسدی کشته شد که توی ارتشش نماز خوندن هم ممنوعه. لااقل مخالفین بشار نماز میخونن!"🙁
به نظرم حاج حسین شنید، اما با اینکه مسئله را میدانست به روی خودش نیاورد.❗️
چند سال گذشت و حاج حسین بعد از چند سال خون دل خوردن و جنگ تمام عیار در سوریه به ایران برگشت. سخنرانی های مختلفی در مورد جنگ سوریه انجام داد🎤. اما یکی از قسمت های ثابت سخنرانی، که وقتی تعریف میکرد برق شعف و شادی در چشمانش دیده میشد و معلوم بود از اینکه زحمات و صبرش نتیجه داده، خوشحال است،
این جملات بود:👇
" در یک ارتشی رفتیم که برای نماز خواندن، تنبیه اخراج را قرار داده بودند چه اتفاقی افتاد که فرمانده این نیروها امروز پشت سر #حاج_قاسم_سلیمانی نماز جماعت میخواند⁉️ و در ماه رمضان روزه میگیرد؟چه اتفاقی افتاده که امروز وقتی به پادگانها میرویم، فرمانده لشگر گارد، مهر کربلا برای نماز ما میآورد؟ " 🌿
" رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همهی مجاهدان راه حق "🌹
YEKNET.IR - zamine - hafteghi - 98.11.29 - mirdamad.mp3
4.01M
🍃پیچیده تو کوچه هامون بوی سیب
🍃با شهیدای مدافع حرم
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
🍃 سیره شهدا
سرگرم کار بودم که بلند گفت: مادر!
متوجه نشدم،محمدرضاشروع کرد دورم چرخیدن و تکرار این جمله "مادر حلالم کن"
گفتم: برای چی؟
گفت: اول حلالم کن
گفتم: حلالت کردم پسرم
گفت: مادر چند بار صدایت کردم متوجه نشدید، مجبور شدم با صدای بلند صدایتان کنم
ببخشید اگر صدایم را روی شما بلند کردم!
#شهید_محمد_رضا_عقیقی