eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.2هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
17.8هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 گویند چرا دادی؟ والله که من ندادم آنها بردند...
برای خنده‌ هایت "وان یڪاد" خوانده‌ایم و در میان نگاهت "صد قل‌ هو الله" یافته‌ایم تا بدانی ما با تــــو به "احسن‌الخالقین" رسیده‌ایم ...
.. بیــچاره ها از ملـتے میڪُشند ڪه دعــاےِ بعد از نمازشان ، "شهـادت" است...! .
خدایا ابتدای صبح که رزق بندگانت راتقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شهیدان باعطـر شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 رئیس مجلس شدنت مبارکت باشه رفیق حاج قاسم ! فقط فراموش نکن چه کسانی میخواستن‌ حاج قاسم رو توی لیست تروریست ها قرار بدن . رفیق حاج قاسم ! فراموش نکن چه کسانی با حمایت هاشون نذاشتن قاتلین شهید حدادیان و شهدای پاسداران به سزای اعمالشون برسن.
🌹ناگهان باز دلم یاد تو افتاد، گرفت... ✍فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی: «همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم» شادی ارواح طیبه شهدا، خاصه سیدالشهدای مدافعان حرم، امام شهدا و همه درگذشتگان اخیر فاتحه‌ای قرائت فرمایید.
در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد تو زندگی ما به خدا ریخت به هم همه ی راحت و آرامش ما ریخت به هم از سر وروی جهان میشود اینگونه نوشت عَلَمی خورد زمین و همه جا ریخت بهم رفیقان می روند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من آید 🔰
الگو برداری از شهداء ☝️ 💠اهمیت به نماز اول وقت... در سوریه برای تماس، تلفن گذاشته بودند تا بچه ها بتوانند با خانواده هاشون ارتباط داشته باشند.😊 یه روزی حدود یک ساعتی در صف تلفن ایستاده بودیم تقریبا نوبت محمد بود که صدای اذان طنین انداز شد😍 همان لحظه  محمد از صف تلفن بیرون آمد و آماده نماز اول وقت شد وبعد از اتمام نماز محمد باز در صف تلفن ایستاد.💔 شهید مدافع حرم محمد مسرور🌹 🌹🌷🌹
🔰 وقتی خبردار شد حسین را گرفته اند،یک نفس خودش را رساند ژاندارمری. _داداش اینجا چه کار میکنی؟ _ژاندارمری یه تعداد نیرو می خواسته،واردآوردن اینجا که بریم سربازی.همه چیز زیر سر خان روستا بود.از مذهبی جماعت خوشش نمی آمد. دسیسه کرده بود چندتا از جوان هارا ببرند خدمت که یکی از آنها پسر بزرگ خانواده سلیمانی بود.حسین تازه ازدواج کرده بود. قاسم پچ پچی درِگوش برادر بزرگش کردو فرستادش خانه.خودش مانده بود توی صف تابه جای برادر تازه دامادش برود سربازی. دار و دسته خان که حسین را دیدند،دوباره فرستادند دنبال ژاندارمری که بیایند اورا بگیرند.آن موقع کرمان صد سرباز می خواست؛دوباره همه را به صف کر ند.حسین ایستاده بود جلوی برادرش قاسم.اسامی صدنفر راخواندند که ببرند کرمان، بقیه جوان ها هم معاف زیر پرچم شدند.قاسم خوش شانس بود که معاف شد؛اما دوباره رفت پیش حسین. _داداش فرار کن برو،من به جات هستم. قاسم،آخرهم به اسم حسین رفت خدمت سربازی. 🔸 راوی:سرهنگ خلیلی ،فرمانده اسبق ناحیه سپاه بم
🔰‏چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند
✍ چند روز قبل از شهادتش ، از سر دشت مے رفتیم باختران بین حرفهایش گفت :‹‹بچه ها ! من دویست روز روزه بدهڪارم❗️›› تعجب ڪردیم😳!!! گفت: ‹‹شش سالہ هیچ جا ده روز نموندم ڪہ قصد روزه ڪنم.›› وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند😔 و روی دست بردنشان آخر مراسم عزاداری ، آقای صادقی گفت: ‹‹شهید، به من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزها رو بگیره؟›› همه بلند شدند نفری یڪ روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز....🍃 📚 یادگاران ،ج ده ، ص ۹۴ 🌹شهیدمهدی_زین_الدین