eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🌈 پلاکـ را‌ از گردنت درآوردے... گفتم: از کجاتورابشناسند؟! گفتے: آنکہ بایدبشناسد، مےشناسد!💔🍂
دستگیری_نیازمندان✨ نیروی هوایی که بود، ماهی یک بار به دیدار ما می آمد. وقتی هم که به خانه ما می آمد، مستقیم به زیرزمین می رفت تا ببیند ما چی داریم و چی نداریم.😕 وقتی گونی برنج و یا حلب روغن را می دید، می گفت: «مادر! اینها چیه که اینجا انبار کردید⁉️... خیلی ها نان خالی هم ندارند بخورند، آن وقت شما ...»😔 خلاصه هرچی که بود جمع می کرد و می ریخت توی ماشین و با خودش می برد به نیازمندان میداد.👌 : مادر شهید شهیدعباس بابایی🌷
⭕️ مسؤلین با دقت بخوانند! : توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود... سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... اما روحم شفا پیدا کرد چه مریضی لذت بخشی ... شهید_دکتر_مصطفی_چمران🌷
[وَ اصطَنَعتُکَ لنَفسِی و تو را برای خودم پروردم... طه | ۴۱ +بعضی ها را خدا برای خودش جدا کرده!🙂♥️ (:🌿 •
🍃دغدغه حجاب داشت... می گفت یک چادر از (س) به خانم ها ارث رسیده است؛ چرا بعضی ها لیاقتِ داشتن این ارثیه دختر پیامبر (ص) را ندارند.😔
📸 حضور فرزند سپهبد شهید حاج در یکی از شعب اخذ رای
✨ روزی از سـپــاه روزی از بسیڄ روزی از خـون شهید روزی از چـادر ها روزی از ڪیڪ هسته ای و امروز از ڄوهـر انگشتها!☝️🏻❤️ .
هیل: اسرائیل در عملیات ترور سردار سلیمانی مشارکت داشت 🔺یک پایگاه نزدیک به کنگره آمریکا مشارکت رژیم صهیونیستی در عملیات تروریستی آمریکا برای ترور فرمانده شهید نیروی قدس سپاه را تأیید کرده است.
💫دسـ✋ـت‌هایی که در حــال خدمٺـند از لـب هــایـے هستند ڪـه مےخـوانـند.🍃😊
🍃✨ . . ابراهیمـ میگُفت: دوست دارم در نبرد بآ اسرائیل شـهـید بشمـ...✌️🏻 . . |🌙|
گاهی حسودیمان می‌شد از اینکه بعضی اینقدر خوش‌خواب بودند.😕 سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیده‌اند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک می‌کردی، پلک نمی‌زدند. ☹️ ⇐ما هم اذیتشان می‌کردیم😌. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی👟 یا پوتین‌هایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمی‌کردیم😜 ⇐صاف می‌رفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!»😁 دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیده‌ایم: «پوتین ما را ندیدی؟😛» با عصبانیت می‌گفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُف‌شان بلند می‌شد اما این همه ماجرا نبود. ⇐چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند می‌شد این دفعه می‌نشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب می‌شنید: «هیچی بخواب خواستم بگم پوتینم پیدا شد»😁