eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
16.5هزار ویدیو
63 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
تاقدس راهی نمانده ♥️✌️
🚨 افطاری مورد علاقه‌ی 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست می‌داشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادی‌آور سر سفره افطار در کنار خانواده، با که در برابر ما می‌جوشید، در خاطرم گذشت. خوردنی‌های سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه مختص خود را(غذای معروف مشهدی‌ها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست می‌داشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه می‌شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند. من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. ، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.  📙 کتاب خون دلی که لعل شد
🕊 وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا... ، دست خودمان نیست ... ولی چگونه دست خودمان است ... برای یکی و برای یکی ... می نویسند ... روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند که به آن نبندیم ... کاش به این ، زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم اگر بیخیال دنیا شویم ، کوچک ترین پاداش الهی ست ... سلام بر او ، روزی که زاده شد و روزی که می ميرد و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود... [مریم،۱۵] ... ... ... ...
﷽ اِلهى اِسْتَشْفَعْتُ بِکَ اِلَیْکَ ... خدایا ، خودت را به درگاهت شفیع آورم آدم ! بهترین اش را برای پا در میانی انتخاب می کند و انتخاب من تو هستی ... 🌷
حاج قاسم سليماني: شرط شهید شدن شهید بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام رفتار و اخلاق او استشمام شد،بدانید او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند...
ویژگی برجسته از شخصیت «حاج قاسم سلیمانی» سوم اینکه حاج قاسم سلیمانی روحیه فداکاری، ایثار و گذشت داشت و مجاهدی فداکار بود که قلبش مالامال از عشق و محبت به مؤمنان و مستضعفان بود. او همه زندگی خود را وقف عیال الله یعنی مردم کرده بود
روزه‌ام با ربنّای دیده‌‌ات وا میشود العجب از آن همہ ذکری کہ در چشمان توست
✍سردار قاسم سلیمانی : مهم ترین جاذبه‌ای که این جوان ها را به سمت خود می‌کشاند، جاذبه‌ی شهادت است. جاذبه‌ی شهادت یعنی حیات ابدی. یعنی همین که امام فرمودند: ما از درک مقام شهدا عاجزیم همین بس که آنها عند ربهم یرزقون اند، که پای همه می‌لنگد در تفسیر و تحلیل و فهم این آیه. اشتیاق به شهادت جاذبه‌ی کوچکی نیست. این تیزهوشی میخواهد، این یک عامل بزرگ و جذاب است مثل یک مدار مغناطیسی عظیم است. انسان های مستعد را به سمت خود می‌کشد این کاری به فرمان حکومتی ندارد. راه را هم ببندند، راه پیدا می‌کنند
🚨 عکس‌العمل جالب وقتی همسر شهید از مظلومیّت ایشان می‌گوید! 💠 در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم رهبر انقلاب به نوبت اسامی را می‌خواندند. رهبر انقلاب از روی کاغذ خواندند شهید مجید مختاربند! حال شما خوبه؟ همسر شهید می‌گوید: توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم. رهبر انقلاب می‌گویند: توفیق ما بود که خدمت شما رسیدیم. همسر شهید می‌گوید: شما بزرگوارید. ما به فکر شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفه‌شان نیستند و این شما را زجر می‌دهد. شما تحت فشار هستید. آقا با خنده جواب می‌دهند: حالا خواص را خدا ان‌شاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد. و حضار می‌خندند.😊 ۱۶ آذر ۱۳۹۵ در جمع خانواده شهدای مدافع حرم
مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس گرفت و گفت یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو كه باز کردم، از ديدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب كردم! جهاد پشت فرمون نشسته بود! راه افتاديم... در کوچه پس کوچه های ضاحیه رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد... بحث رسید به حاج قاسم! ایامی بود که عکسهای حاجی در جبهه های ضد داعش، در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد، و جهاد نگران جون حاج قاسم بود... بهش گفتم انگار حاج قاسم دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره! گفت داریم برای مراسم سالگرد حاج رضوان برنامه ریزی می کنیم. میشه حاج میثم مطیعی رو دعوت کنی به عنوان مداح مراسم بیاد بیروت؟ گفتم چشم، إن شاء الله به حاج میثم میگم. می گفت میخوام امسال مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد... چون پيش از رسيدن به سالگرد حاج عماد، جهاد هم به پدرش ملحق شده بود... شادی ارواح طيبه شهدای اسلام و خصوصاً جهاد عزيز صلوات
زندگی.نامه شهید جهاد مغنیه فرزند حاج عماد مغنیه، همان مردی که سال ها از دست جوخه های ترور صهیونیست ها پنهان شده بود اما سرانجام توسط همین ایادی کفر در دمشق و در سال 1386 به شهادت رسید، بسیار ناراحتمان کرد. نه از این بابت که ناراحت باشیم از اینکه سرانجام زندگی این مرد جوان با شهادت پایان یافته نه، به قول شهید آوینی مرگی چونین، برای اولیای خاص خداست و هر مدعی لاف زن، لیاقت پوشیدن ردای شهادت را ندارد. ناراحتی از این باب بود که غبطه خوردیم به حال پسر جوان که دانست چطور حاجتش را از درگاه حضرت حق بگیرد و راهی را برود که خود اراده کرده بود نه سرنوشتی که حتی بادها هم می توانند برای انسانی تصمیم گیری کنند. اما جهاد عماد مغنیه ، معروف به جواد در سال 1991 در لبنان و در خانواده ای مبارز متولد شد. پدرش، عماد مغنیه، نام برادر شهیدش در مبارزه با صهیونیست ها برا برای وی انتخاب کرد. وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان بود، حضور داشت و پس از شهادت پدرش، رابطه ی تنگاتنگی با سیدحسن نصرالله و سردار سلیمانی داشت، به طوری که برخی این دو بزرگوار را به عنوان پدران معنوی جهاد می دانند. پدر او عماد مغنیه معروف به حاج رضوان بود، کسی که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفت و آن ها نتوانستند او را پیدا کنند. شهید جهاد، چهارمین شهید از خانواده ی مغنیه می باشد. او تحصیلات عالیه را در رشته ی مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت ، شروع کرد. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد.  او در طول سال های جنگ سوریه ، همراه با مدافعان حرم ، راهی این کشور شد و از سوی حزب الله توانست زیر ساخت های «جولان » را به دست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایرکند. مسئول اول این پایگاه جهاد مغنیه بود. او مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان بود که در سال 2015 در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنطریه ی سوریه مورد حمله تروریستی اسرائیل قرار گرفت و به همراه سردار الله دادی شهید شد
🕊بسم رب الشهدا و صدیقین 🕊 ♥️ ♥️ ❣جشن تولد یکی از دوستانمان بود. با جهاد رفتیم برایش کادو بخریم، من یکی از بهترین پاساژها را پیشنهاد دادم، اما جهاد مخالفت کرد و از من خواست که به یکی از مغازه ها برای خرید کردن برویم. وقتی رسیدیم دیدم کمی چهره اش درهم رفت و سرش پایین بود. از او سوال کردم اتفاقی افتاده؟ گفت دلم میگیرد وقتی جوانان را اینگونه میبینم. دیدم نگاهش به آن سمت خیابان رفت چند دختر و پسر مشغول شوخی و حرکات نامناسبی بودند. داخل مغازه رفت ، سریع چیزی برای هدیه انتخاب کرد و برگشتیم داخل ماشین. شب که میخواستیم به مهمانی بروم ناگهان او را جلوی در خانه ام دیدم. پرسیدم اینجا چه کار میکنی؟ فکر میکردم رفتی؟! گفت من نمی آیم... از طرف من هدیه را به او بده و تبریک بگو. پرسیدم چرا؟ گفت:« شنیدم جایی که تولد را گرفتند مکان مناسبی برای شرکت ما نیست. ما آبروی حزب الله و جوانان این راهیم آنوقت خودمان نامش را خراب کنیم؟! ❣شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را میزنم ولی باور کنید ذره ای از دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود. به او میگفتم:« ! چه قدر ات_شبیه_شهداست. میخندید و با لهجه قشنگ عربیش می گفت:«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش اگر گوش منـو و ناله اگر ناله تــو...آنـچه آخر به جایی نرسد فریــاد است...دســـــــتِ منو دامانِ تـــــــــــــــو ..........تا ابد مدیونتم...دستمونو بگیر حاجــــــــــی🌹🌹🌹😢😢😢
گام برداشتݧ در جادهـ‌عشــق هزینہ مےخواهـد هزینہ‌هایےڪه انساݩ‌راعاشـــق و بعدشھیــدمےڪند🕊 💗 💞
💦دلتنگ که میشوی،شال و کلاه می کنی تادر زیر باران هم که شده به دیدار یار بروی،و می روی... با سردار درددل می کنی. و شاکر خدا می شوی که که زیارت او و یارانش را روزی ات کرد... باران را شاهد می گیری که، حضورت را ثبت کند...
‏-الو بهشت..؟ میتونم با حاج قاسم صحبت کنم..؟ دلتنگتیم حاجی❤️ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ابراز ارادت یکی از مدافعان سلامت نسبت به سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🔺الگوهای ایثار و فداکاری در فرهنگ ما کم نبوده و نیستند.
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
✌️بسم الله قاصم الجبارین✌️ 🍃مقام معظم رهبری 🍃 🔰به شهید حاج قاسم به چشم یک فرد نگاه نکنیم به چشم یک مکتب ،یک راه و یک مدرسه درس آموز نگاه کنیم. سلام سردار دلها ، سلام استاد جهاد و مقاومت✋ حدود پنج ماه از شهادتتان میگذرد و مناسبت های زیادی را سپری کردیم و امروز روز معلم است روزی که یک دنیا مدیون شما هستیم 🙃 ما از شما درس جهاد و شهادت را یادگرفتیم از مکتبی مینویسم که با شهادت سربازانش در جنگ هشت سال دفاع مقدس ، ترورهای سال شصت ، مدافعان حرم ، مدافعان امنیت و وطن و حال مدافعان سلامت پرچم پر افتخار و آوازه ی اسلام را به اهتراز در آورده است شما بزرگترین معلم برای ما نوجوان و جوان های انقلابی این سرزمین اسلامی هستید 😍 یکماه بعد از شهادت شما دنیا قرنطینه شد و من در حال و هواو مکتب شما خود را تا ابد قرنطینه کرده ام❤️ حاجی بعد از شهادتتان وقتی چهره ی پر از اقتدار زینب خانوم شما را دیدم که پشت تریبون نماز جمعه خطبه خوانی کرد به خود افتخار کردم که یک دختر ایرانی هستم و ارزش و مقام زن اینقدر والا و برتر است برعکس همه ی تصورات که‌میگویند در جمهوری اسلامی ازادی نیست بانوی ایرانی یعنی زینب شما نه آن هایی که چهارشنبه های سفید مسیح علینژاد را دنبال میکنند. من یک نوجوان دهه هشتادی این نامه را از دیار خرازی و‌کاظمی ها ، خیزاب‌و اکبری ها مینویسم که هوای شهرمان از عطر شهیدان پر است و دلمان به یک جمله ی حضرت آقا گرم است که۲۶بهمن سال۹۷ فرمودند :«درود خدا بر شما جوان های اصفهانی » 😍 از وقتی شما رفتین تمام گروه های جهادی شهرمان در رزمایش های کمک مومنانه و همدلی و جهادگران سلامت به نام شما مزین شد . این بزرگترین درس شما به ما جوانان بود که گفته بودید فرصتی که در بحرانها هست در فرصت ها نیست اما نترسید 😎 از شما یادگرفتیم زیر بار حرف زور نرویم و عاشورایی بمانیم و بمانیم و هر کس حرف مذاکره زد با مشت بر دهانش بکوبیم👊 حاج قاسم نامردی است از رفیق عزیزتان ننویسم سردار حاجی زاده ی عزیز که دیده در حسرت دیدارشان دارم💔بعد از شهادتتان معلم این سرزمینمان شد سردار حاجی زاده که به ما یاد دادند شجاعت ، صداقت ، شرف و مردانگی را ! آن هم بعد از سنگینی غمی که بر دوششان‌بود😭 چند شب پیش خواب ایشان را دیدم و ای کاش این خواب به واقعیت بپیوندد و من ایشان را زیارت کنم .. خلاصه مکتب شما زینب هایی دارد که پایش برسد قاسم ها میدهند😍 این روز را بر حضرت آقا که استاد و ناخدای این کشتی انقلاب و شما و سردار‌حاجی زاده تبریک عرض میکنم🌺 ✍زهرا جعفرکریمی من هم
🚨 امر به معروف جالب نسبت به حجاب خانم بی‌نظیر بوتو🚷 💠 خانم بی نظیر بوتو نخست وزیر فقید پاکستان که خدمت رهبر انقلاب آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی.  همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه می‌کرد،😭 می‌گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید. آقا بلافاصله فرمودند: "شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید. از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید."😇☝️ 🔰 راوی: حجة الاسلام موسوی کاشانی
●خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول ص دور هم جمع بودند.از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید ●به جهاد مغنیه..جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!...همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! ●وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود. ✍راوی:مادربزرگ شهید 🌷