📄| شعر روضه حضرت #على_اصغر (ع)
تَرَكِ روى لبت آيه قرآنِ رباب
مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب
چه كنم ؟ تا كه کمى تر بشود لبهايت
مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب
سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن
آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب
بر ضريح لب خشكيده ءتو جا انداخت
لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب
پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم
قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب
رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم
كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب
پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است
تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب
تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من
بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب
عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت
واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب
اين زمين خوردن من دست خودم نيست على
سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب
سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند
كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین
🚩روضه شبهای جمعه
🕰 ساعت 19.30
🕌شهرری سه راه ورامین خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم
کهف الحسن علیه السلام
۱۴صلوات
با مرحمت و عنایت مادرتو
هرهفته بساط گریهٔ ما پهن است
هنگامِ سلام، خانهٔ کوچکِ ما
انگار به باصفایی یک صحن است
@karimegharib
دل بریدم از همه
ارباب خوب و باوفا
تاکه مهمانم کنی
یک بار دگر کربلا
دلم گرفته/برای دیدن حرم
از این جدایی...
#حاج_منصور_ارضی
#ارک
#زیارت
#کربلا
#دلتنگی
#شب_جمعه
#قاسم_نعمتی
@hajmansourarzi
https://www.instagram.com/tv/CaWU9oNITta/?utm_medium=share_sheet
سبک مناجات و روضه
دل بریدم از همه / ارباب خوب و باوفا
تا که مهمانم کنی / یک بار دیگر کربلا
این جدایی از حرم/شد درد بی درمان حسین
خوش بحال هرکه شد/در کربلا مهمان حسین
دلم گرفته.
برای دیدن حرم
از این جدایی
ببین تو دید ترم
عزیز زهرا آقام آقام آقام آقام
از حرم تا قتلگاه/من با چه زحمت آمدم
باورت می شد حسین /حتی به قاتل رو زدم
از همون بالای تل/گفتم چه می خواهی سنان
بی حیا خندید و زد/با نیزه محکم بر دهان
سنان که خوردی
بریده شد صدای تو
ای زینت عرش
زیر لگد شد جای تو
برخیز عزیزم
اهل حرم جان بر لب ند
جای محارم
اینها کنار زینب ند
عزیز زهرا آقام آقام آقام آقام
گریه شد آرامشم /اشک دو چشمم را ببین
خواب دیدم آمدم/از باب ِقبله اربعین
لحظهٔ جان دادنم/دیده به راهم هرنفس
آبرو داری کن و /آن دم به فریادم برس
چنان شهیدان
همین شده دعای من
شوم الهی
به تکه بوریا کفن
کنار قبرم
حسین حسین بپا شود
تا لحد من
تربت کربلا شود
عزیز زهرا آقام آقام آقام آقام
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مناجات باامام رضا علیه السلام
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
امام رضا(ع)-مدح و مناجات
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو
همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟
کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو
تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟
در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو
بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو
طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته دست دلم را دعای دیدن تو
از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و
شدند عازم کربُبَلای دیدن تو
به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو
قسم به جان جوادت مرا خدایی کن
به دست خویش مرا باز کربلایی کن
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
بسم الله
مجموعه اشعار مناجات باامام رضا علیه السلام و روضه آقا موسی بن جعفر علیهما السلام
⬇️⬇️⬇️⬇️
غزل مناجات باامام رضاعلیه السلام
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو
دلخسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکسته گنهم می شود؟ شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرم تو صدای من
دست شماست روزی کرب و بلای من
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
غزل مصیبت
موسی بن جعفرعلیه السلام
در میان هلهله سوز و نوا گم می شود
زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود
بس که بازی می کند زنجیر ها با گردنم
در گلویم گریه های بی صدا گم می شود
در دل شب بارها آمد نمازم را شکست
در میان قهقهه صوت دعا گم می شود
چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم
وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود
تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش
راه مادر در میان کوچه ها گم می شود
بین تاریکی شب چون ضربه خوردم آگهم
آه در سینه به ضرب بی هوا گم می شود
لا به لای پنجه هایش مشتی از موی سرم
بین این تصویر ها دیگر حیا گم می شود
از یهودی ضربه خورده خوب می داند چرا ؟
گوشوارِ بچه ها در کربلا گم می شود
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام)
ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس
در همین حد که نمودی نظری ما را بس
حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی
از گرفتاری ما باخبری ما را بس
مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی
بار افتاده ی ما را بخری ما را بس
شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم
داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس
ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم
جای دادی به گدایی گذری ما را بس
فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر
با تولّای علی شد سپری ما را بس
شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما
همسر فاطمه کرده پدری ما را بس
بوسه دارد کف نعلین علی که نورش
می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس
جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس
همه را مثل جوادت تو بغل می گیری
چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس
عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد
خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مناجات باامام رضا علیه السلام
ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان
معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان
هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی
رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان
تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است
مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان
چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو
که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان
روضههای سحر کوی تو دارد چه صفایی
صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان
قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت
کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان
پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است
چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان
تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی
گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان
بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت
بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان
زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم
شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
@karimegharib
زمينه نوحه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام
سبک منو اشکى مثل بارون
پريشان و بى پناهم, شده زندان قلگاهم
خدايا خسته شدم من, اجابت کن سوزو اهم
چه گويم - از اين بى حرمتى ها
قسم بر-پريشانى زهرا
از اينجا- خلاصم کن خدايا
رسيده جانم از غصه بر لب
شده روزم تيره همچنان شب
دعايم گرديده هر خلصنى يا رب
واويلا غريبم من خدا
من و زخم تازيانه, شکنجه هاى شبانه
دگر جا واکرده زنجير, به روى پهلو وشانه
بخوانم -دعا با دسته بسته
زبسکه-نمازم را شکسته
مسير -نفس در سينه بسته
دگر تاخورده اين ساق پايم
نمى ايد بالا اين صدايم
زبسکه در زندان کرده با پا جا به جايم
واويلا غريبم من خدا
به روى يک تخته پاره, شدم چيده چون ستاره
به هم ريزد استخوانم, نه با ضربه با اشاره
اگر شد-پر از خون پيکر من
نگشته- جدا از تن سر من
نرفته-اسيرى دختر من
سلام من بر آن سر بريده
که با چشم خوداز نيزه ديده
چگونه دختر شد در خرابه قد خميده
واويلا غريبم من خدا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مصیبت موسی بن جعفرعلیه السلام
هر لحظه ای که آمد و از من خبر گرفت
حالات سجده های مرا در نظر گرفت
می دید عاشقانه مناجات می کنم
اغلب سراغی از من عاشق،سحر گرفت
نفرین به ضربه ای که نماز مرا شکست
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
جا خورده دنده ام به گمانم که پهلویم
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
دانستم از چه کودک جامانده حسین
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
هر چه شد عاقبت سرم از تن جدا نشد
تشییع پیکرم به زیر دست پا نشد
تیزی نیزه ای نرسیده به حنجرم
سیلی نخورده دختر من در برابرم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
یاباب الحوائج
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
ناله های ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار می بینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفن ها غربتم را لطمه زد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
اَشعٰار قٰاسـِــــمْ نِعمَتی:
کسی بدون دلیل از صدا نمی افتد
لب کلیم ز سوز دعا نمی افتد
کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود
به دست بسته شده، از عطا نمی افتد
اگرچه خاک نشسته به روی لب هایت
عقیق، پا بخورد از بها نمی افتد
مگر چه گفته به تو این زبان دراز یهود؟
همیشه از دهنش ناسزا نمی افتد
چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟
به هر نفس، لب تو از ندا نمی افتد
به سینه ای که لگد خورد پشت در سوگند
بدون درد سر این ساق، جا نمی افتد
کسی که در تن او پیرهن شده پاره
به یاد بی کفن کربلا نمی افتد
تو گیر یک نفر افتاده ای چنین شده ای
تن تو در گذر گرگ ها نمی افتد
پس از سه روز تو را عده ای کفن کردند
سر بریده ی تو زیر پا نمی افتد
سنان و شمر به هم با اشاره می گفتند:
مگر که نیزه نخورده ؟ چرا نمی افتد؟
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مصیبت
سیاه چالِ بلا سایه بر پرم انداخت
چه شعله ها به دلم دوری از حرم انداخت
برای خندة معصومه ام دلم تنگ است
غمی به سینه ى من هجر دخترم انداخت
اگرچه واسطة رزق عالمین منم
یهودی آمد و نان در برابرم انداخت
ازآن شبی که نوک چکمه زد به پهلویم
مرا به یاد نفس هایِ مادرم انداخت
تمام واقعه ى کوچه خوب فهمیدم
چنان به صورتِ من ضربه زد سرم انداخت
میان ابروی من چند تا شیار افتاد
زبسکه لطمه به این دیدة ترم انداخت
برای اینکه ز سجده مرا بلند کند
زپُشت پنجه به مویِ مطهرم انداخت
زمانِ تنگیِ جا دست وپازدن سخت است
تمامِ وزن خودش را به پیکرم انداخت
میانِ گودیِ مقتل حسین زانو زد
نگاه مضطربی جانبِ حرم انداخت
صدایِ دختری آمد بیا عمو عباس
غریبه پنجة غارت به معجرم انداخت
به سر زنان دمِ گودال فاطمه میگفت:
جدا نمود سروپیش دخترم انداخت
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزل مصیبت
كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم
ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم
دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم
ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم
آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم
با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم
وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد
صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم
بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد
مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم
بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار
خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم
تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم
ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم
دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم
دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم
تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود
ياد معجركشى شام بلا افتادم
جسر بغداد هم از غربت من مى گريد
در مسير گذر شاه و گدا افتادم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحة موسی بن جعفر علیه السلام
قبلة کاظمینی تو*روضه خوانِ حسینی تو
نورِ دوعینی تو
السلام ای اباالسلطان
جان دهی گوشة زندان
فاطمه در عزای ِتو-شده گریان
یبن الزهرا غریب آقا
*
خون شدآبِ وضوی تو*گشته زخمی گلوی تو
آشفته مویِ تو
جایِ پا بر عبایت بود
غرقِ خون ساقِ پایت بود
ذکرِ خلصنی یا الله –دعایت بود
یبن الزهرا غریب آقا
**
رویِ یک تخته جسمت را*می برند محضرِ زهرا
ای وای غریب آقا
باهمه غربتت آخر
شد کفن عاقبت پیکر
پیکرِ غرقِ در خونت –نشد بی سر
السلام ای شهِ عریان
یا حسین سیدالعطشان
مادرت یابنی گفته در میدان
واحسینا غریب آقا
#کانال_رسمی_اشعارقاسم_نعمتی
@karimegharib
روضه حضرت موسی بن جعفر )علیه السلام(
باب الحوائج هر کجا کار خودش را کرد
در پاسخ آه گدا کارخودش را کرد
با آنکه دستش بسته بود اما گره وا کرد
این حضرت مشکل گشا کار خودش را کرد
رقاصه ای را ناله هایش زیر و رو کرده
درسجده ها یا ربنا کار خودش را کرد
سادات روی مادر خود غیرتی هستند
اصلا کتک نه ، ناسزا کار خودش را کرد
وقت زمین خوردن به یاد مادرش افتاد
تاریک بود و بی حیا کار خودش را کرد
از چند جا رد کبودی بر گلویش بود
از پشت گردن حلقه ها کار خودش را کرد
سر دارد و او را کفن روی کفن کردند
آن نیمه شب هم بوریا کار خودش را کرد
هنگام دست و پا زدن زنجیر اذیت کرد
چون نیزه ها که کربلا کار خودش را کرد
خولی سنان اخنس همه تشویق میکردند
درآن میانه شمرتا کارخودش را کرد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
السلام علیک یا باب الحوائج
موسی بن جعفر علیه السلام
مُردم ز غربت تا شبِ تارم سحر شد
تنها غُل وزنجیر از حالم خبر شد
درد وبلایِ شیعه را بر جان خریدم
من ضربه ها خوردم که این رَه بی خطر شد
از این قیامی که دگر شکل رکوع است
طوبایِ این مذهب همیشه بارور شد
قعرِ سجون در پنجه هایِ سردِ زندان
آهم به هر دیوار خورد وبی اثر شد
سِندی چه آورده سرم شیعه نداند
از چه ز خون آبه همیشه دیده تر شد
از خون ِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل
بر ضربه هایش دستهای من سپر شد
از بسکه پیچیده به دورم تازیانه
از چادرِ مادر لباسم پاره تر شد
سر پنجه های آهنین چکمه هایش
بر پهلویم کاری شبیهِ میخ در شد
سربسته گویم بی ادب حرفِ بدی زد
با ناسزاهایش غرورم شعله ور شد
گر مویِ پیشانی بهم می ریخت اما
شکل محاسن از سرم آشفته تر شد
در دستِ این نامرد چون گودیِ گودال
حتی بلندیِ محاسن، درد سر شد
درپیشِ چشمِ مادرم سر را بریدند
ازاین مصیبت مادر ما نوحه گر شد
وقتی که با ضربه جدا می کرد سر را
فریادهایِ «یا بنی» بیشتر شد
«نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بعد الظّهر »یعنی
زیرِ سمِ مرکب بدن زیر وزِبَر شد
دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه
در کوچه وبازار زینب در به در شد
زینب کجا وسکّویِ برده فروشان
در مَعرَض ِ چشمان صدها رهگذر شد
رأسِ بریده چند جا خون گریه کرده
در مجلسِ نامحرمان حرفی دگر شد
لبهایِ خشکی که ضریحِ مصطفی بود
بازیِ دستِ خیزران در تشتِ زر شد
#کانال_رسمی_اشعارقاسم_نعمتی
@karimegharib
یاباب الحوائج یاموسی بن جعفر
بس کن یهود زاده ،حرم را بهم نریز
هربار، خلوتِ سحرم را بهم نریز
من پا به سِن شدم سرِ زنجیر را نکش
با هر تکان ِ ضربه پرم را بهم نریز
هراستخوانِ لِه شده بد جوش میخورد
ارثیه هایِ پشتِ درم را بهم نریز
من هم شبیهِ مادرِ خود گیر کرده ام
ترکیبِ جسمِ مختصرم را بهم نریز
نامرد نامِ فاطمه را بی وضو مبر
با حرف هایِ بد جگرم را بهم نریز
مویِ سپیدِ من شده بازیِ دستِ تو
با ضربه ، هالة قمرم را بهم نریز
بردار پایِ نحسِ خودت را ز صورتم
تصویرهایِ چشمِ ترم را بهم نریز
گودال هم، نهیب زد عمه،برو سنان
این کشتة بدون سرم را بهم نریز
با نیزه ات عزیز ِ مرا زیرو رو نکن
بس کن حرام زاده حرم را بهم نریز
بر اسبهایِ تازه نفس گفت دختری
بانعلِ تازه ات پدرم را بهم نریز
فریاد زد رباب برو حرمله برو
با نیزه تربت پسرم را بهم نریز
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
تقدیم به جناب ابوطالب علیه السلام
انوار توحید است در جان ابوطالب
شده پرده دار ِ کعبه دستان ِ ابوطالب
این مرد بابای امیرالمومنین باشد
طعنه زده بر خلق ایمان ابوطالب
✍قاسم نعمتی
@karimegharib
مثنوي وداع از مدينه
جدايي از مدينه باورم شد
حرم غمخانة صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادري و شير خواري
شود آمادة اُشْتُر سواري
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمي آرام ، اصغر خواب باشد
كناري باغبان سرگرم لاله
كند بابا كُشي نازِ سه ساله
كناري نجمه مست روي قاسم
زند شانه سر گيسوي قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا
ولي يك سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشاني زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان
نمام آرزوهايم تو هستي
منم مجنون و ليلايم تو هستي
همه شب روي سجاده نشينم
الهي اي حسين داغت نبينم
تمامي امانت هاي مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
(( جواب سيد الشهدا ))
دلم را آب كردي گريه كم كن
مرا بي تاب كردي گريه كم كن
شده وقت سفر اي نور ديده
نشين بالاي محمل اي رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علي اكبر به پاي ناقه رفته
به روي معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پاي تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامي آمد از مادر به عباس
زمان حرفهاي آخرين شد
وصيت خواني ام البنين شد
صدا زد مي روي اي نور عينم
ولي جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردي
مبادا بي حسينم باز گردي
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندي هاي ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد
#کانال_رسمی_اشعارقاسم_نعمتی
@karimegharib
سلامعلیکم و رحمةالله
گریز روضهای به نظرم میرسه در شب وداع کاروان از مدینه که زبان حال هستش شاید سند مقتلی نداشته باشه ولی هیچ استبعادی نداره که این اتفاق افتاده باشه هدیه میکنم به همه امام حسنی ها و همه نوکرای خوبی که زیر خاکند فیض ببرند .
هنگام وداع کاروان سحر ۲۸ رجب دیدند یه خانومی دست چند بچه رو گرفته و از کاروان جدا شد به سمت بقبع کنار قبر امام حسن علیه السلام ،عرضهداشت حسنجان ما همراه کاروان حسین طبق وصیت شما داریم میریم به مقصدی که حسین میرود ، حسن جان خودت منو کمک کن هرجا توی سفر گرفتار شدم کمکم کن این بانوی باعظمت نجمه خانم همسر امام مجتبی است، میدونید کجا این جلوه کرد وقتیکه حضرت قاسم وارد خیمه شد گفت عموم بهم اجازه نمیده برم میدان حضرت فرمود عجله نکن یک دستنوشته ای را بازوبندی را که به بازوی تو کوچکشده بود کنار گذاشته بودم اینجا به دردت میخوره بازکردند دستخط امام حسن بود «من الغریب الی الغریب »
و یا در لحظه های شهادت حضرت عبدالله علیهالسلام اونجام این خانم توسل به امام حسن کرد امام حسن کمکش کرد این گریز روضهای که دوستان میتونن در جلساتشان تو این چند شب بخوانند .
🚩حرم و نام ووجودش همه شد وقف حسین
هر حسینیه که بر پاست خیام حسن است
این مطلب و به دست دوستان روضه خوان برسانید و درشادی دل امام حسن علیه السلام سهیم باشید
نثار شادی روح تمام مادرها مخصوصا مادر دو شهید کربلا حضرت نجمه خانم سلام الله علیها صلوات
🖌 قاسم نعمتی
@karimegharib
نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا
کاروانی به راه افتاده- مادری ناله ها سرداده
شد حسین راهیِ کربلا
واویلا واویلا واویلا
نسیمی جانفزا....
آمده بدرقه یک مادر-می زند شانه مویِ اکبر
کن تماشا به چشمان تر
وداعِ اکبر ولیلا را
واویلا واویلا واویلا
می کند گریه ام البنبن-گوید عباس من دلغمین
همه حرفم به تو باشد این
جان تو جانِ پورِ زهرا
واویلا واویلا واویلا
بِکِش ناز همه دخترها-جان ِ تو جانِ این خواهرها
نشکند غرور معجرها
لحظة بی کسی در صحرا
واویلا واویلا واویلا
دورِ گهوارة اصغر باش-دائما دورِ این مادر باش
فکرِ این رباب مضطر باش
پرنگهداری تو مشکش را
واویلا واویلا واویلا
شب جمعه شد وغوغا شد- روضه خوانِ حرم زهرا شد
واویلا واویلا واویلا
مادرت روضه بر پا کرده-برایت ظرفِ آب آورده
کرده با گریه محشر بر پا
واویلا واویلا واویلا
بُنَی بُنَی جان من-دورِ تو حلقه میزد دشمن
وای از آن غارت پیراهن
بر سر جسم تو شد دعوا
واویلا واویلا واویلا
رویِ نیزه سرت را بردند-باکتک خواهرت را بردند
معجر دخترت را بردند
وای از آن غروب عاشورا
واویلا واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
@karimegharib