سرود حضرت علی اکبرعلیه السلام
سبک بازدوباره
یابن لیلا
جوونا همه شهید یک نگاتن
پدرامون همه نوکره باباتن
عاشقه بوسه ای از پایین پاتن
همگی فداتن
روی دست حسین؛میدرخشه رخت؛دلبری بی نظیری
چون عموحسنت؛هرکی سائلته،دستشو زود میگیری
یابن الزهرا شبه پیمبری
توهم اسم فتاح خیبری
سرتا به پا مانند مادری
یابن الزهرا جانم علی علی.
دلربایی
همهء هستیه شاه کربلایی
بعدعباس تو ستون خیمه هایی
چونکه شاگرد امام مجتبایی
معدن سخایی
باتکون لبات؛تاکه واشه چشات؛ عمه زینب میخنده
زنجیره نقره با؛حرز یا فاطمه دور بازوت میبنده
پورلیلا لیلاترین شدی
مربی روح الامین شدی
پیغمبر این سرزمین شدی
یابن الزهرا جانم علی علی
غم سراومد
میبوسه علی لبای تورو ممتد
نمکی داره آخه نوهء ارشد
توشدی خلاصهء آل محمد
آئینه احمد
ازهمون بچگی؛هیبته ابروهات؛جلوهء ذوالفقاره
هیچکسی جرات؛روبرو گشتنه؛باعلی رو نداره
از دشمنها نداری واهمه
سربندتو ذکر یا فاطمه
هواتو داشت چون شیرعلقمه
یابن الزهرا جانم علی علی
#قاسم_نعمتی
#على_اكبر
@karimegharib
شعر مدح حضرت #على_اكبر
قدري مِيِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نيت تر كردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او
ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد
أُدخل الي الحرم كه شده وقت گفتگو
بالا بزن به عزم تقرب تو آستين
با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو
صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار
تا از غبار مقدم او يابى آبرو
بر مِنبرى ز تور نشين ، وصفِ عشق كن
بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو
امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است
مستانه رو به روى حرم سجده جايز است
با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد
تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد
بر روى آب عكسِ ضريحى كشيده ام
درياى گريه هام عجب بى كرانه شد
گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات
ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد
از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد
با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد
بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت
اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد
آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟
دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد
تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد
قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد
نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو
عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو
مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات
بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات
چشم تمام اهل حرم خيره مى شود
بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات
كردى حقوق حضرت استاد را ادا
نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات
گم كرده راه بودم و تا خانه كريم
من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات
صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر
دل داده پاى زمزمه ربنائى ات
الگوى هر چه عابد لله مى شود
با اين وجود غرق به نور و خدائى ات
بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست
اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست
گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
قامت نگو قيامت زهراست قامتت
از بس كه قد كشيده اى و محشرى على
گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب
غرق عبادتى و خدا منظرى على
وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات
شه زاده حرم على اكبرى على
در كربلا تجلّى فتاح خيبرى
همنام شهريارِ عرب حيدرى على
برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا
ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا
از باده تو مستى دلها فراهم است
كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است
لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على
اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است
تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى
وصف تو امتداد رسولِ معظم است
تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو
ريحانه بهشت بگويم به تو كم است
من نذر كرده ام كه بميرم براى تو
خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است
هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود
تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است
بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على
دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است
ديدند همچنان بدن پاره پاره ات
فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است
امروز قدرتى به صدا جمع مى كند
فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
ترکیب بند ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحن دیده تر گاهی
قطر? آب در مرور زمان
می کند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آن قدر بی بها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
می کند جلو? پدر گاهی
تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر
تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نو? ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مرتضی را دید
تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد
آتش روی بام خان? تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا می کرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد
گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهیِ بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری
شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نو? حق حیدر کرار
هم چو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضج? کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرص? پیکار
هر طرف تاب می دهی تیغت
پشته سازی ز کشت? بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دل کنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد
ناگه از دشت یک صدا آمد
نال? ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته به هم چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
دوبیتی های حماسی برای شوروذکر جلسه
در کربلا شمیم گل یاس آمده
لرزه به جان دشمن خناس آمده
از میمنه به میسره طوفان به پا شده شاگرد رزم حضرت عباس آمده
--------
هردم که لب به لعل لبت واکنم علی
اسرارعشق خویش هویداکنم علی
از بس شبیه مادرمان راه میروی
قدری قدم بزن که تماشا کنم علی
-------
در سرزمین عشق تو سامان عالمی
جان حسین فاطمه جانان عالمی
ارباب زاده ای و همه نوکر توییم
تو سرور تمام جوانان عالمی
------
امشب سخن ز جام می ناب میکنم
کی اعتنا به صورت مهتاب میکنم
نذر قدوم یوسف لیلائی حسین
خود را ذبیح خانه ارباب میکنم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
یابن الحسن والحسین
حسنی هاهمه یک خصلت واحددارند
قبل ازارباب غلام علی اکبرهستند
#قاسم_نعمتی
#دوشنبه
#حسنیها
@karimegharib
بسم رب الشهدا والصدیقین
حتماً این کلیپ را تا انتها گوش کنید .
چند بیتی عرض ادب به ساحت مقدس شهدا
سلامِ خیل ملائک به محضرِ شهدا
به پیر عشق ،خمینی به رهبر شهدا
قرارِ قلبِ شکسته بهشتِزهرا شد
بهشتِ ماست قبور مطهّر شهدا
نهاده دست به سینه هم قیام کنیم
برای عرض ادب در برابر شهدا
حیاتِ دین خدا ضامنش همین خونهاست
درود حق به سپاه دلاور شهدا
عجب شکوه عظیمی است در صفِ محشر
عبور قافله سالارِ بی سرِ شهدا
چه عاشقانه نشستند پای دلبر خویش
چه دلبری است و اللهِ دلبرِشهدا
بدون شک همه مهمان فاطمه گشتند
که هست مادر ارباب مادر شهدا
کسی اگر سندش را طلب نمود ،بگو:
شمیم سیب، میآید ز پیکر شهدا
به راه دین همه هستی خود فدا کرند
عطا کنیدبه ما هم ز باور شهدا
خدا کند که نفس های آخر ماهم
شود شبیه نفس های آخر شهدا
بخوان وصیت این پیرهای سیروسلوک
نشین عزیز دلم پای منبر شهدا
وصال خواهی اگر راهکار آن اشک است
که گریه های سحر هست کوثرِ شهدا
عبور کن شبی از سیمِ خاردار ِ نفس
که راه یابی از این در به معبر شهدا
#حاج_منصور_ارضی
#شهدا
#شهدای_مدافع_حرم
#دفاع_مقدس
#شلمچه
#دوکوهه
#فکه
#شهدای_گمنام
#قاسم_نعمتی
@hajmansourarzi
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/tv/Ca-KusgoFrl/?utm_medium=share_sheet
لطفاً کامنت یا مهدی بگذارید
أین بدریون
أین خیبریون
أین فاطمیون
ماه اسفند میدهدبوی
شیر مردان بیشه خیبر
گشت با رمز یا رسول الله
بین نیزارها تنی بی سر
به نفس :
#حاج_مهدی_رسولی
@mahdirasouli_ir
به قلم:
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/p/CbCqIZKIxoa/?utm_medium=share_sheet
سرود میلاد امام زمان عجل الله
به سبک بازدوباره
یابن الزهرا
توکه آخرین ذخیرهء خدایی
ازتبار شهریار کربلایی
آخرین خورشید شهر سامرایی
بسکه دلربایی
لحظهءبوسه از؛خال روی لبت،بوی زهرا میشه حس
هرچی داشته خدا؛چون گذاشته یه جا؛روی دامان نرجس
یابن الحسن روحی لک فدا
ظهور تو شدآبروی ما
جان زهرا آقا بیا بیا
یامولانایاصاحب الزمان
شاه عالم
ای قرار سینهء چشم انتظارا
میاره چشم روشنی ازآسمونا
براآخرین عروس؛حضرت زهرا
قیامته برپا
هرکی دیده میگه حالت ابروهات خیلی برده به عباس
ازلای گیسوهات بوی یاس بهشت هرنفس میشه احساس
بایک غمزه دلها رو می بری
شیزینی چون انگورعسگری
زیباترین فرزند حیدری
یامولانا یاصاحب الزمان
سفره داری
معلومه از کرمت علی تباری
هوای هرکی زمین خورده رو داری
کاشکی زود تموم بشه چشم انتظاری
هوامون و داری
روی دست نسیم میرسه جمعه ها عطر صبح ظهورت
صف کشیدن همه مکه تاکربلا نذر راه عبورت
چشم مادر مونده به راه تو
از لطف یک نیمه نگاه تو
کاش باشیم ما جزو سپاه تو
یامولانا یا صاحب الزمان
#قاسم_نعمتی
#یاصاحب_الزمان
@karimegharib
درشب و روز نیمه شعبان با این ابیات در حال و هوای روضه دل مان را همنشین دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنیم
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
روضه از زبان بقیت الله الاعظم
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریدة ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد وز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمه ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزة خود را شکست ورفت
یک استخوان ز سینة آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که زرویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریة من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمة مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند
آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند
#قاسم_نعمتى
@karimegharib
یاصاحب الزمان عج
ترکیب بند ولادت
دمی که سیر وجودم الی السما می شد
تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد
گمان کنم خبر از یار می رسد امشب
که باب فیض الهی به سینه وا می شد
به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر
نگاه مرحمت دلبری دوا می شد
چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم
که بند بند وجودم زهم جدا می شد
کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش
دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد
به هر نسیم که در زلف یار می پیچد
به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد
در این زمانه که مردم همه غریبه شدند
در این سکوت کسی با من آشنا می شد
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب ، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری در کنار گهواره
ترنم لب او نغمه های لالا شد
شهادتین به لبهای او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره ی حق در میان گهواره است
عصا بدست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست می آید
طنین یارب او مثل پور لیلا شد
ستاره ی سحر خانواده سر زده است
خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است
دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟
خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟
نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر
تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟
بدست باد سحر بوی پیرهن آید
نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟
فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید
به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟
ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم
اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟
کسی که طعم وصالت چشیده می داند
نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟
بگفت سید بحرالعلوم کی دانید
بغل گرفتن قد نگار یعنی چه
دگر برای وصالت بهانه میگیرم
اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم
ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم
خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من زناله های شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
گدایی در این خانه آرزوی من است
زنام توست اگر زره ای بها دارم
الا امیر سحر ای مسافر زهرا
امید وصل ترا بین هر دعا دارم
بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن
که بر جبین عرق شرم از شما دارم
به کام خویش چشیدم غم جدایی را
امید رحمتی از یار آشنا دارم
بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر
که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم
به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست
اگر زبان مناجات با خدا دارم
قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین
هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم
چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی
چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی
رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو
کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو
قسم به خون روی دستمال اشک تو
برای روضه دلم را جسور کردی تو
شبانه روز شده اشک تو شبیه به خون
ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو
همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا
ز کو چه های مدینه عبور کردی تو
در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین
دل شکسته مادر صبور کردی تو
لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد
زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو
پی سری که بهم ریخته است ترکیب اش
لسان عمه ی خود را شکور کردی تو
میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی
چه گریه ها که کنار تنور کردی تو
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
ترا به حق اسیری عمه ات برگرد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
ترکیب بند میلاد امام زمان عجل الله
تا که گردیدم آشنای سحر
شددلم وادی صفای سحر
بین سجاده تربتم گل شد
بانم اشک وگریه های سحر
دست خالی نمی رود هرگز
آن کسیکه شده گدای سحر
تو امام شکسته دلهایی
صاحب سفره عطای سحر
بوی وصل تو میکنم احساس
از نفسهای جان فزای سحر
چشم امید ما گنه کاران
بوده بر سوز یک دعای سحر
ریشه مشکلات ما این است
دلمان نیست مبتلای سحر
گره از کار واکند بی شک
ناله های گره گشای سحر
شب شب همزبانی یار است
درد ما غفلت از تو دلدار است
بی جهت نیست درنوایی تو
ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو
این نشد رسم انتظار فقط
نعره ها میزنم کجایی تو
تو زاجداد خود غریب تری
بیکس و یار و آشنایی تو
بارها سرزدی به غفلت ما
شاهد کوه ادعایی تو
دست مارا گرفتی و رفتی
چون کریم و گره گشایی تو
همچونان مادرت تمام شب
تاسحر دست بردعایی تو
بر گنه کارها دعا کردی
بسکه آقا و با وفایی تو
شک ندارم که هر شب نیمه
زائر دشت کربلایی تو
تحت قبه چه ناله ها بکنی
خودبرای فرج دعا بکنی
جلوات پیمبری داری
ازهمه خلق برتری داری
بین اولاد حضرت زهرا
دلربایی دیگری داری
نقش بازوی توست جاءالحق
تابگویی چه محوری داری
ذوالفقار از تو جان بگیر باز
چون تجلی حیدری داری
کرم تو گدا نواز بود
دست اکرام مادری داری
ازتمام پیمبران خدا
یک نشان بهر رهبری داری
از همه برگزیدگان خلق
در رکابت تو لشگری داری
تو کجا و عزیز مصر کجا
چون خداوند مشتری داری
تویی حسن ختام اهل بیت
دست بوست تمام اهل بیت
سامرا از تو آبرو دارد
حرف ناگفته در گلو دارد
درودیوار خلوت سرداب
با نم اشک تو وضو دارد
کاسه چشم مانده بر راهت
باده ای ناب در سبو دارد
تو گل نرگسی و عرش دلم
با نفسهات رنگ وبو دارد
چه کنم ؟ این دل گرفتارم
دیدن رویت آرزو دارد
بین محراب نیمه های شب
دل من با تو گفتگو دارد
نیمه شد ماه ، ماه من برگرد
رحم بنما به آه من برگرد
پسر ناز حضرت نرجس
قبله راز حضرت نرجس
روزی خویش بردم عمری از
سفره باز حضرت نرجس
ذکر تسبیحتان به گهواره
بال پرواز حضرت نرجس
بارها دیده ام به زندگی ام
دست اعجاز حضرت نرجس
خواستگاری فاطمه سندی است
بهر اعجاز حضرت نرجس
آمد از عرش تک کنیز خدا
تاکشد ناز حضرت نرجس
روح توحید جلوه ای بنمود
گاه ابراز حضرت نرجس
مادرت همردیف لیلا شد
آخرین نوعروس زهرا شد
نیمه شب بود یا که وقت سحر
مادر آمد به دیدگان تر
چند روزیست گشته مانوس
لب گرم تو سینه مادر
امد و دید بین گهواره
جای تو خالی است ای دلبر
روبه سوی امام کرده و گفت :
پسرم نیست چاره ای آخر
پاسخ امد که غم مخور نرجس
گشته مهمان حضرت داور
بال جبریل بالش سر اوست
در طوافش ملائکه یک سر
جای او امن و کام او پر شیر
االسلام علی «علی اصغر»
مادری بین خیمه می چرخید
دست برروی سر دل مضطر
هاجر کربلا چه چاره کند
سینه بی شیر...انتظار پسر
ناگهان در حرم به خود لرزید
میکند از چه هلهله لشگر
چونکه هر بار هلهله کردند
به هدف خورده تیر های سه پر
دختری زد صدا رباب بیا
پشت خیمه به پاشده محشر
وقتی آمد که قبر حاضر بود
غرق خون طفل روی دست پدر
#قاسم_نعمتی
@karimegharib