eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
617 عکس
133 ویدیو
16 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه شب‌های محرم یاحسین مظلوم ارباب عالم پیچیده بوی ماه محرم جان دو عالم فدای عزایت لبیک یا ارباب یا داعی الله قتیل العریان اباعبدالله از عرش اعلا می آید صدایت میا به کوفه سالار زینب جانم رسیده از غصه بر لب دلشوره دارم ای آقا برایت ترسم که زینب گردد گرفتار آید با راست در بین بازار بالای نیزه می بیند دعایت لبیک یا ارباب یا داعی الله یاحسین ِ مظلوم اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی اهلا و سهلا سبط المصطفی شد کربلایت عرش معلا حاجی زهرا مهمان ِ منایی زینب بگوید دارو ندارم دیگر از امشب دلشوره دارم آید از این صحرا بوی جدایی می ترسم اینجا برغم نشینم زنده بمانم داغت ببینم اینجا مهمان تیغ و نیزه هایی آیم با عزت پایین ز محمل غمی ندارم با ابوفاضل مَحرم ها دور ِ محملم هرجایی نوحه شب سوم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی زهرای شامم ویران نشینم ام البکایم شورآفرینم دیده به راهم دیدارم بیایی بوسم لبانت با اشک دیده من قد خمیده تو سربریده خوش آمدی ای مهربان بابایی بنشین ای بابا روی زانویم افتاده از کار هردو بازویم دیگر ندارد صورتم زیبایی نوحه شب سوم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی بنت الزهرایم کوهِ وقارم هدیه برایت دو لشگر دارم مزن دست رد بر این دو فدایی مانند نجمه کن رو سپیدم نما چون رباب ام الشهیدم بپا کرده تو عجب منایی دیدم در چشمت اشک خجالت نیامدم من به استقبالت نبینم آقا بی کس و تنهایی نوحه شب پنجم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ده ساله اما عبد خدایم یاری تو از خیمه می آیم دارم در رگم خون ِ مجتبایی دستم از دست عمه کشیدم پای برهنه از تل دویدم دیدم افتاده زیر دست و پایی روی گلویت دستم سپر شد جسمم به روی دو درد سر شد از تو جدایم کرده ضرب ِ پایی نوحه شب ششم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی گشتم جانانه از خیمه عازم عمو غم مخور نمرده قاسم داری از نسل مجتبی فدایی رجز می خوانم اِنّی أنا الحق گردن می زنم اولاد ازرق شاگرد ِ عباس می کند آقایی کوبیده جسمم با سم مرکب زیبای خیمه شد تا مرتب رسیده بر قاسم ارثِ زهرایی نوحه شب هفتم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ششماهه اما پیرِ مسیرم از غربت تو باید بمیرم معراجم شده معراجِ زیبایی اگر چه بابا نازک گلویم پیش خدا من با آبرویم باب الحوایج هستم هر کجایی از تشنه کامی من نیمه جانم روی دستانت داده تکانم تیر سه شعبه به جای لالایی در خیمه مادر دیده به راهم آغوشت آخر شد قتلگاهم اشک‌خجالت میریزی تنهایی نوحه شب هشتم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی شبه پیمبر همنام حیدر اپل قتیلم علی اکبر دارد صورتم نور مصطفایی ابن الحسین ابن الحسنم مانند طوفان من صف شکنم اسماعیل تو می شود فدایی تا می نشینم روی عقابم همه می گویند ابوترابم ترسیده لشگر از این رونمایی خوردم زمین تا از روی مرکب تسبیح جسمم شد نامرتب تا دیدی گفتی چه اربااربایی مانند مادر کوچه وا کردند در پهلوی من نیزه تا کردند بالا نیاید از گلو صدایی نوحه شب تاسوعا نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی سردار لشگر زیباترینم از شیرِ پاک ِ ام البنینم دادی تو به من منصب سقایی عمود خیمه علم به دوشم به عالم تو را نمی فروشم رد کرده ام چه امان نامه هایی افتاده دستم در بین راهت غربت گرفته راه نگاهت پیدایم کنی زدم دست و پایی برگرد به خیمه دلشوره دارم برای زینب من بی قرارم ندارد سپاه ِ دشمن حیایی مبر تنم را تاخیمه آقا شرمنده هستم از روی زنها بر پابشود درحرم غوغایی نوحه شب عاشورا نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی دارو ندارم بنشین کنارم امشب حسین جان دلشوره دارم دارد نگاه تو بوی جدایی می کند آخر داغ تو پیرم الهی پیش از تو من بمیرم دیگر ندارد گریه ام صدایی فردا چه سازم بی تو حسین جان یک زنِ تنها با این یتیمان در چشم اینها ندیدم حیایی @ghasemnemati
نوحه شب‌های محرم گفتم حسینُ، ناله کشیدم با اذن زهرا، مشکی پوشیدم گریه شد کارم، سینه زنِ یارم با زینب می خوانم، با زهرا می بارم لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله .. با چشم گریان، بر روی دارم با کام عطشان، جان می سپارم چشمم به راهت، کو آقا سپاهت یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله .. کوفه هم آقا مثلِ مدینه بغض علی را دارد به سینه آمده لشکر بهرِ علی اصغر میریزد در صحرا جسم علی اکبر .. لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله شب دوم آید از اینجا . بوی جدایی حاجی زهرا . شد کربلایی می رسد از راه . باسینه ای پر آه دلنگران زینب . همراه ثارالله حسین ثارالله یا اباعبدالله آید به گوشم . بادیده تر از این حوالی . صدای مادر جان عباسم . می دانی احساسم من روی گیسوی . تو خیلی حساسم حسین ثارالله یا اباعبدالله با چه شکوهی . حجابم کامل پایین آمدم . ز عرش محمل واویلا آن دم . که با قامتی خم محمل نشین گردم . همراه نامحرم حسین ثارالله یا اباعبدالله نوحه شب سوم کنج خرابه . شد عرش اعلا خوش آمدی ای عزیز زهرا ای قرار من . چشمم شده روشن سر تو بگذارم . آهسته بر دامن مهربان بابا یا اباعبدالله کردم نوازش . با گریه مویت چیزی نمانده از ماه ِ رویت شکل هلالی . دارم یک سوالی بدون گوشواره . گوشم شده خالی مهربان بابا یا اباعبدالله گم شدم آن شب . تا در بیابان گفتم یا زهرا . با چشم گریان دیدم یک بانو . دستش روی پهلو مرا بغل می کرد . با ورم بازو مهربان بابا یااباعبداله نوحه شب چهارم دو‌بچه شیر از ‌. اولاد جعفر قربانی های . دختر حیدر این دو رزمنده . دل ز عالم کنده تانشود مادر . یک لحظه شرمنده یا ذبیح الله یا اباعبدالله بر دوش اینها . کرده حمایل شمشیری مادر . با ابوفاضل آبرودارند . چون حیدر تبارند جای زینب اینها . راهی پیکارند یاذبیح الله یااباعبدالله ز میدان آمد. تا حسین دلخون زینب نیامد . از خیمه بیرون یعنی برادر . گریه نکن دیگر این دو جوان من . قربانی اکبر یاذبیح الله یااباعبدالله نوحه شب پنجم بوی مدینه . دارد شمیمم عبدالله هم من . ابن الکریمم من جگردارم . ارث جمل دارم ده ساله ام اما . شیر هر پیکارم جانم حسن جان . جانم حسن جانم بودم اسیر دستان عمه تا مرکب آمد . جانب خیمه دستم کشیدم . سوی تو دویدم گیسویت را دست . یک بی حیا دیدم یاذبیح الله یااباعبدالله دستم سپر شد. بر حنجر تو افتادم بی دست . بر پیکر تو گشتم در غوغا . دست و‌پاگیر اینجا از تو جدا کردند . بانیزه جسمم را یاذبیح الله یااباعبدالله نوحه شب ششم ماه حرم شد . از خیمه عازم سقا صدا زد. جانم به قاسم بت شکن آمد. کفن به تن آمد باسربند سبزِ . جانم حسن آمد جانم حسن جان . جانم حسن جانم نقش بازویش. ذکر جاء الحق با یک ضربه زد . گردن ز ازرق بر پا شد طوفان . شد فاتح میدان نعره کشید عباس . ایوالله عموجان جانم حسن جان جانم حسن شادی سر آمد . بی بال پر گشت کوته رفت اما . کشیده برگشت می زد دست و پا . روی خاک صحرا سینه شکسته شد . چون مادرش زهرا یا ذبیح الله یا اباعبدالله شب هفتم ششماه یارِ نارک گلویم خون گلویت . شد آبرویم ای علی جانم . می لرزد دستانم آهسته برایت . لالایی بخوانم لای لای علی جان . لالایی علی جان یکی دوتا نیست . این لحظه دردم با چه رویی من . خیمه برگردم درخیمه مادر . منتظرت اصغر روی سینه من . پاره شده حنجر لای لای علی جان لالایی علی جان آماده کردم . یک قبر کوچک می آید از راه . مادر کودک تو سربلندی . حق داری می خندی مهلت نشد بابا . چشمت را ببندی لای لای علی جان لالایی علی جان شب هشتم با چه وقاری . مانند حیدر روی به میدان .علی اکبر ای همه هستم . محاسن بر دستم حرز یا زهرا بر . بازوی تو بستم یاعلی اکبر جانم علی اکبر تا ناله کردی . خود را ساندم بهتر بگویم . خودرا کشاندم بگو کجایی . تو‌پخشِ صحرایی پیش نگاه من . تو اربااربایی یاعلی اکبر جانم علی اکبر نیزه کشیدم . از پهلوی تو افتاده بودم . بی جان روی تو ای نامرتب. جانم شده برلب از تو جدایم کرد . گریه کنان زینب شب تاسوعا برخیز علمدار . پشتم شکسته تیر سه شعبه . چشم تو بسته ای علمدارم . بی کس و بی یارم بارفتنت عباس . خورده گره کارم یاابوفاضل جانم ابوفاضل افتاده دستت در بین راهم خیره به جسمت . مانده نگاهم خوش قد و بالا . پاشیده ای حالا گوید کنار تو . یاولدی زهرا یا ابوفاضل جانم ابوفاضل بعد تو زینب . در اوج غربت آماده گردد. بهر اسارت خیمه بلوا شد . روی دشمن وا شد برخیز و کاری کن . خواهرم تنها شد @ghasemnemati
🔴 نماز روز آخر ماه و نماز آخرین روز سال قمری ▪️روز آخر ذی الحجه آخرین روز سال هجری قمری است رضوان الله علیه در اقبال موافق يك روايت ذكر كرده كه: «مستحب است انسان در این روز دو ركعت نماز بخواند در هر ركعت سوره حمد يك مرتبه و سوره توحید ده مرتبه وآيةالكرسي ده مرتبه،‏ و بعد از نماز این دعا را بخواند: اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ في هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَني عَنْهُ، وَلَمْ تَرْضَهُ،وَنَسيتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَني اِلَي التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائي عَلَيْكَ، اَللّهُمَّ فَاِنّي اَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِر لي، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُني اِلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنّي، وَلا تَقْطَعْ رَجآئي مِنْكَ ياكَريمُ. خدايا آنچه انجام دادم در اين‏سال از اعمالي كه مرا از آن نهي فرمودي و راضي بدان نبودي و من آنرا فراموش كردم ولي تو فراموشش نكردي و مرا به بازگشت بسويت خواندي پس از دليري كردنم بر توخدايا من از آن اعمال آمرزش مي‏طلبم پس بيامرز آنها را و هر عملي كه انجام دادم از اعمالي كه مرا به تو نزديك گرداند پس آنرا از من قبول كن و قطع مكن اميدم را از خودت اي بزرگوار هرگاه انسان این دعا را بخواند شیطان می گوید: وای بر من، هر زحمتی که در طول این سال برای ویرانی (اعمال) او به عمل آوردم، همه را با این چند جمله اصلاح نمود و سامان داد و نیز سال گذشته گواهی می دهد که شخص یاد شده ، آن را با انجام اعمال نیک به جا آورده است. دعای یاد شده بعد از نماز این روز در برخی کتاب ها به این صورت آمده است: اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فِي هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ صالِحٍ وَ وَعَدْتَنِي انْ تُعْطِيَنِي عَلَيْهِ الثَّوابَ، فَتَقَبَّلْهُ مِنِّي بِفَضْلِكَ وَ سَعَةِ رَحْمَتِكَ، وَ لا تَقْطَعْ رَجائِي، وَ لا تُخَيِّبْ دُعائِي، اللّهُمَّ وَ ما عَمِلتُ فِي هذِهِ السَّنَةِ مِمّا نَهَيْتَنِي عَنْهُ، وَ تَجَرَّأْتُ عَلَيْهِ، فَانِّي اسْتَغْفِرُكَ لِذلِكَ كُلِّهِ فَاغْفِرْ لِي يا غَفُورُ. 📚 اقبال الاعمال ج۱ ص۵۳۰ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
غزل ورودیه کربلا با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا فکر آشفتگی قافله دارد اینجا کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا این بیابان چقدر خار مغیلان دارد خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا این سرازیری تل دل نگرانم كرده همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا حیف ِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟ سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید گیسوان من وتو قائله دارد اینجا از نظر بازی این قوم دلم می لرزد غارت چادر و معجر صله دارد اینجا غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع) سخت است دختر باشی وماتم ببینی منزل به منزل در اسیری غم ببینی از خواب برخیزی بجای ناز بابا گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی آن چادری که سالها محکم گرفتی در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت: فریاد زد بدتر از این را هم ببینی خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت : دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست باید که مویش را چنین در هم ببینی امشب سرت را می کشانم تا خرابه از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی ای سربریده من بغل می خواهم امشب اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی یا چشم من تار است یا تغییر کردی چشمان خود واکن که من را هم ببینی موی بلندی داشتم با معجرم سوخت یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی عمه نبود امروز می رفتم کنیزی جای تو خالی بود که ترسم ببینی
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین خدا کند که به قلبی شرار غم نخورد تمام عمر کسی با بلا رقم نخورد تمام دلبریِ دختران ، به مویِ سر است به دردِ بافتنِ این گیسوانِ کم ،نخورد برایِ عرضِ ادب دستِ عمه می بوسم تلاش کرد که ضربه به پیکرم نخورد خداکند سحری در دل بیابانها وصال دختری ومادری بهم نخورد نشد که دستِ خودم را بیاورم بالا مگر سپر شود وضربه بر سرم نخورد قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم که دستِ مردِ غریبه به معجرم نخورد خداکند که مسیرِ لگد پرانی مست برایِ بی ادبی جانبِ حرم نخورد بزرگیِ کفِ یک دست وصورتی کوچک برای سیلی محکم تری بهم نخورد مرا گرفت زمویِ سرم بلندم کرد چگونه دخترِ تو ضربه، هر قدم نخورد
https://fatehe-online.ir/34881 Default share text محبت کنید در این لیالی با عظمت با قرائت فاتحه‌ای مادر حقیر راهم در فیوضات عزاداری هایتان شریک کنید.
⚫️ چگونه در ثواب عزاداری امام زمان ( سلام الله علیه ) در محرم سهیم باشیم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و اله : ‌ مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً. هرکس به عزاداری تسلیت بگوید، به اندازه اجر آن عزادار بدون این که از اجر او کاسته شود به تسلیت گوینده اجر داده می شود. 📜الكافی، ج ۳ ص ۲۰۵ ▪️در عزاداری ها به صاحب این عزا امام زمان عجل الله تعالی فرجه اینگونه تسلیت بگوییم آجَرَکَ الله یا بَقیَّهَ الله فی مُصیبَة جَدِّکَ الحُسین علیه السلام" کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
السلام علیک یا زینب کبری عقیلة بنی هاشم در مقام بندگی فوق تصوّر باورش غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش طبق دستور خدا آداب دارد محضرش می نشیند مادر عباس پای منبرش نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان کرد از جام شهادت واله و مدهوششان مرتضی در قالب زن بود روز آخرش تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن گفته ای توبارها درد اسارات را به من در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر این غریب کربلا و هدیه های خواهرش گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید من زَنَم اما شما باید علمداری کنید جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او چون همای پر شکسته خون چکد از بال و تا که دید آن انکسار چهره و احوال او از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او این اصول عاشقی آموخته از مادرش
🏴 مصیبت‌زدگی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای جدّشان حضرت امام حسین علیه السلام ▪️السَّلَامُ عَلَیْکَ سَلَامَ الْعَارِفِ بِحُرْمَتِکَ الْمُخْلِصِ فِی وَلَایَتِکَ الْمُتَقَرِّبِ إِلَی اللَّهِ بِمَحَبَّتِکَ الْبَرِیءِ مِنْ أَعْدَائِکَ سَلَامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصَابِکَ مَقْرُوحٌ وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِکَ مَسْفُوحٌ سَلَامَ الْمَفْجُوعِ الْمَحْزُونِ الْوَالِهِ الْمِسْکِینِ... سلام بر تو سلامِ آن کسی که به حُرمتِ تو آشنا و در ولایت تو مُخلص و بی‌ریا است، و به سببِ محبّت و ولای تو به خدا تقرّب جسته، و از دشمنانت بیزار است، سلام کسی‌که قلبش از مصیبت تو جریحه‌دار، و اشکش به هنگام یاد تو جاری است، سلام کسی‌که دردناک و غمگین و شیفته و مسکین است. ▪️فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِی الدُّهُورُ وَ عَاقَنِی عَنْ نصْرکَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حَارَبَکَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَیْکَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَی مَا دَهَاکَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّی أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاکْتِیَابِ. اگرچه زمانه مرابه تاخیر‌ انداخت، و مُقدَّرات الهی مرا از یاریِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانی‌که با تو دشمنی کردند خصومت نمایم، پس صبح و شام بر تو ندبه و زاری می‌کنم، و به جای اشک برای تو خون گریه می‌کنم، از روی حسرت و تاسّف و افسوس بر مصیبت‌هائی که بر تو وارد شد، تا جائی که از فرط‌ اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم. 📚 بخشهایی از زیارت ناحیه مقدسه @ostadelahi
عبدالله بن الحسن علیه السلام افتاده باز کار به دستِ کریم ها مارانوشته اند گدا از قدیم ها شانه زده به زلف کمندی نسیم ها باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها دستِ دعا به خاکِ قدم های او بزن عبدِ خداست کودکِ ده سالهٔ حسن ده ساله بود قامتش اما وقار داشت بالایِ چشم خویش دوتا ذوالفقار داشت مثلِ ابالحسن سخنش اقتدار داشت بر یاریِ عمو جگری بی قرار داشت شهر مدینه با پدرش عهد بسته بود از کودگی کنارِ بزرگان نشسته بود با چشمِ خویش رفتنِ عشاق دیده بود شش ماهه هم به فیضِ شهادت رسیده بود او را عمو به بندِ محبت کشیده بود دستش به دستِ عمة قامت رشیده بود بوسید دست عمه به او التماس کرد جان کند تا زخیمه خودش را خلاص کرد پایِ برهنه جانب گودال می دوید در بین ازدحام عجب موقعی رسید فریادهای مادرت ِ سادات را شنید فوری حسین پیکر او در بغل کشید می خواست تا که ضربه نبیند ولی نشد نیزه به پهلویش ننشیند ولی نشد لعنت به حرمله گلویِ تشنه باز شد این خون به رویِ چشم حسین چاره ساز شد اصلا تمام کشتن این طفل راز شد اما مقابل پدرش سرفراز شد می خواست دست وپا بزند نیزه ها نذاشت بابایِ خود صدا بزند نیزه ها نذاشت در قتلگاه هر دو بدن زیرو رو شده نیزه به رویِ نیزه به پیکر فرو شده با پنجه های گرگ تنش جستجو شده عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده مقتل نوشته با عجله مو کشیده اند مثل کبوتری سر او را بریده اند در قتلگاه روی تن او قدم زدند با نعل تازه هر دوبدن را بهم زدند یک عده جا نبود اگر ضربه کم زدند بر نیزه جسم بی سر او چون عَلَم زدند زینب گرفته دست به سر می کند نگا ه درهم شده حسین و حسن بین قتلگاه
بسم الله الرحمن الرحیم با توجه به اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم و آتش زدن این صحیفه آسمانی از تمام مادحین و میان داران گرامی تقاضا دارم در این دهه یک شب هم که شده در جلسات با غیرت دینی و الهی خویش صراحتا به این مسئله پرداخته و مواضع شفاف و اعتراض خویش را به گوش تمامی مردم برسانند . به همین بهانه چند بیتی با ارتباط قرآن و آل الله تقدیم می کنم انشاءالله با نشر این شعر قدری ارادت خود را با این امانت الهی اداکنیم . باید زند فریاد هر صاحب کلامی بر پاشود هر گوشه از عالم قیامی گشته جریحه دار قلب اهل ایمان بر ساحت قرآن شده بی احترامی تاریخ ثابت کرده گر کوتاه آییم هرگز ندارد بی حیایی ها تمامی یک روز قرآن روی نیزه رفت بالا یک روز شد نیزه نشین راس امامی آغاز این بی حرمتی ها قتلگاه و پایان آن هم می شود دشنام شامی آیا مهیای ظهور یار هستیم؟! مانند تیغ ذوالفقارِ در نیامی گمراه خواهد شد کسی که رو بتابد از انقلاب و رهبرش از روی خامی آنروز که خونخواه مظلومان بیاید می گیرد از اهل ستم چه انتقامی دست ادب بر سینه بگذاریم و داریم بر محضر آقای مظلومان سلامی ای انتقام غربت شیعه کجایی ای کاش جانِ مادرت زهرا بیایی 🖌قاسم نعمتی @ghasemnemati
سلام دوستان با توجه به وزن شعر در واحد می شود استفاده کرد .
▪️صاحب مکیال المکارم می‌نویسد: یکی از دوستان صالح من در عالم خواب، مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: ... بعض أصدقائي الصالحين، أنّه رأى مولانا الحجّة عليه السّلام في المنام، فقال ما معناه: إنّي لأدعو لمؤمن يذكر مصيبة جدّي الشهيد، ثمّ يدعو لي بتعجيل الفرج و التأييد من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚مكيال المكارم، ج۲، ص: ۵۷ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
«السلام علیک یاحسن بن علی المجتبی» «صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین » «السلام علیک یا قاسم بن الحسن » ضمن عرض تسلیت به مناسبت عزای سیدالشهداء و آرزوی قبولی عزاداریها تاریخ تولد هر کس تلنگری است که درچنین روزی یک سال دیگر از عمرت طی شد و پا در سالی جدید در زندگی ات گذاشتی. بازهم اول مرداد برگی دیگر از تاریخ زندگیم رقم خورد . می‌نویسم تا به یادگار بماند شب شروع چهل سالگی عمرم با شب عشق بازی هایم یعنی شب ششم محرم شب ارباب و مولایم قاسم بن الحسن علیه السلام همزمان شده است . از تمام دوستان و عزیزانی که با محبت های خویش حقیر را مثل هرسال شرمنده کرده اند از صمیم قلب سپاسگزارم . امیدوارم در این ایام باعظمت این کمترین را از دعای خویش محروم نسازند و برای عاقبت به خیری دعا بفرمایند . آمدم تا که سینه زن باشم از غلامان پنج تن باشم در میان تمام اهل بیت خاک پای امام حسن باشم @ghasemnemati
تقدیم به محضر حضرت رباب سلام الله علیها رباب بودی با گریه رَبِّ آب شدی در این یکی دوسه ماهه چقدْر آب شدی بجای جعده شدی هدیه بر بنی الزهرا دعای فاطمه بودی که مستجات شدی بنا نبود که جلوه کنی در این عالم کنار نور عقیله تو در حجاب شدی زبسکه خاک سرت ریختی زداغ حسین ترک ترک شده همرنگِ با تراب شدی عروس فاطمه بودی که رفتی از یثرب همین مدینه !!!کنیز حرم خطاب شدی زگریه زیر دو چشمت شیار افتاده بیاد لب لبِ ششماهه ات کباب شدی چنان حسین عوض گشته شکل صورت تو زبسکه سوخته در زیر آفتاب شدی دمی که حنجرِ پاشیده را بغل کردی توهم زخون گلوی علی خضاب شدی به دست ِ خالی و لالایی تو خندیدند به روی ناقه تو یک لحظه غرق ِ خواب شدی زنی مقابل تو شیر داد؛ طفلش را چقدر یادعلی اصغرت عذاب شدی میان طشت، خجالت کشید از تو حسین دمی که وارد آن مجلس شراب شدی همینکه آن دهن چوب خورده بوسیدی به پیش مادر ِ سادات، بی حساب شدی اشاره کرد یکی بر سکینه دختر تو برای حفظ امانت در اضطراب شدی عروسِ حضرت زهرا زمانه با تو چه کرد به شهر شام زنِ خارجی خطاب شدی @ghasemnemati
📄| شعر روضه حضرت (ع) تَرَكِ روى لبت آيه قرآنِ رباب مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب چه كنم ؟ تا كه کمى تر بشود لبهايت مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب بر ضريح لب خشكيده ءتو جا انداخت لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب اين زمين خوردن من دست خودم نيست على سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب @karimegharib
السلام علی الرضیع الحسین زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟ به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده @karimegharib
السلام علیک یا علی اکبر علیه السلام سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده خبرِ کشتنِ تودتا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحن مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده فرصتی داشت دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عموم عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده @ghasemnemati
یاعلی اکبر علیه‌السلام زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین @ghasemnemati
یاعلی اکبر علیه‌السلام در این شعر لطفاً به مضمون بهانه بوسیدن حضرت دقت بفرمایید خیز و شمشیر مرتضی بردار بزن ای شیر بر دل کفار زره مصطفی بپوش علی در رکاب عقاب پا بگذار نعره ای زن منم علی اکبر نوهٔ حق، حیدر کرار هم چو شیری بزن به قلب سپاه تا بریزی به هم یمین و یسار ضجهٔ کوفه را در آوردی ای ابر مرد عرصهٔ پیکار هر طرف تاب می دهی تیغت پشته سازی ز کشتهٔ بسیار تشنگی را بهانه فرمودی رو نمودی به جانب دلدار لب نهادی بر آن لبان خشک گفتی آهسته این سخن با یار کی محاسن سپید در بندم دست خود از محاسنت بردار تا که دل کنده از تو بابا شد بال های شهادتت وا شد ناگه از دشت یک صدا آمد نالهٔ ای پدر بیا آمد پدر آمد ولی چه آمدنی چه کسی گفته روی پا آمد پیرمردی کنار نعش جوان با سر زانو از قفا آمد روضه ات گشته شرح موت حسین وسط هلهله نوا آمد آن چنان نعره زد علی ولدی ناله اش بین که تا کجا آمد دست خود را گرفته روی سر زینب از سوی خیمه ها آمد شد حسین زنده با دم زینب پای معجر میانه تا آمد با تن ریخته به هم چه کند نوبت یاری عبا آمد @ghasemnemati
◼️ خاک بر سر دنیا بعد از تو ای پسرم... نقل کرده‌اند: امام حسین علیه السلام وقتی سر علی اکبر را بر روی زانو گذاشت، علی اکبر از هوش رفته بود. اما امام علیه السلام خواست که یک بار دیگر سخنی از لب های علی بشنود. فَجَعَلَ یَمَسَحُ الدَّمَ عَن ثَنایاهِ الشَّریفَةِ ▪️پس با گوشه عمامه (و یا به نقلی با آستین خود)، خون را از دندان های علی پاک می‌کرد اما باز دید سخن نمی گوید. فَجَعَلَ یَلثُمهُ ▪️شروع کرد دندان های علی را بوسیدن و دائما آن ها مس کرد و میفرمود : عَلَیٰ الدُّنیا بَعدَکَ الْعَفَا. ▪️خاک برسر دنیا بعد از تو علی جانم. دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد. فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی ▪️و اگر حرف بزنم، "علی" می گویم و اگر ساکت بنشینم در دل "علی" می گویم. فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَیٰ خَدِّهِ فَقالَ:اَما اَنتَ قد اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنیا و غَمِّها و سِرتَ اِلیٰ رَوحٍ و رَاحَةٍ و بَقِی اَبوکَ فَریداً وَحیداً و اَسْرَعُ لُحوقِی بِکَ ▪️پس صورت بر صورت علی گذاشت و فرمود: اما تو از غم دنیا رحمت شدی و به روح و رضوان آخرت سفر کردی. اما پدرت تنها و بی کس مانده است. و چه زود به تو ملحق می‌شود... 📚 ریاض القدس ج٢ نسخه خطی کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◼️ خیز از جا، آبرویم را بخر... عمّه را از بین نامحرم ببر... حمید بن مسلم گوید: فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ: ▪️ وقتی‌که علی اکبر علیه‌السلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را می‌دیدم که با سرعت از خیمه‌ها به سمت معرکه می‌آمد و ناله و فریاد سر میداد که: يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً ▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم... ای کاش که خاک را، بالشت سرم میکردم... ای کاش مرگ، زندگی‌ام را می‌گرفت و تو را اینجور کشته نمی‌دیدم... جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليه‌السَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ، ▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت. سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، دست زینب کبری را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمه‌ها بازگرداند. و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم ▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد: بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید... 📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩ 📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠ 📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧ 📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧ 📚مقتل ابومخنف ص٨٣ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa