⬛️ شب نهم// ورقی از دفتر مصائب قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام ⬛️
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸مقتل حضرت عباس علیهالسلام از رفتن به میدان تا به شهادت رسیدن به نقل از کتاب شریف "بحارالانوار"
علامه مجلسی "رحمه الله" مینویسد:
📋 لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ أتىٰ أخاهُ و قالَ يا أخي هَل مِن رُخصَةٍ؟
▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیهالسلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهید؟
📋 فَبَكَىٰ الْحسينُ علیه السلامُ بُكاءً شَديداً
▪️امام حسين عليهالسلام گريه شديدى كرد.
📋 ثُمَّ قالَ يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي
▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم میپاشد.
📋 فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین.
▪️حضرت عباس علیهالسلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
📋 فَقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
▪️امام حسين عليهالسلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
📋 فَذَهَبَ الْعَباسُ و وَعَّظَهُم و حَذَرَهُم فَلَم يَنْفَعهُم
▪️اباالفضل العباس علیهالسلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.
📋 فَرَجَعَ إلىٰ أخيهِ فَأَخبَرَهُ
▪️عباس به سوى امام حسين علیهالسلام مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.
📋 فَسَمِعَ الْأطفَالَ يُنادونَ الْعَطَشَ الْعَطَشَ
▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
📋 فَرَكِبَ فَرَسَهُ و أَخَذَ رُمحَهُ و الْقِربَةَ و قَصَدَ نَحوَ الْفُراتِ
▪️حضرت عباس عليهالسلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
📋 فَأَحاطَ به أربَعَةُ آلافٍ مِمَّنْ كانوا مُوَكِّلينَ بِالْفُراتِ
▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
📋 و رَمَوهُ بِالنِبالِ فَكَشَفَهُم
▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت .
📋 و قُتِلَ مِنهُم عَلىٰ ما رُوِيَ ثَمانينَ رَجُلاً حَتّىٰ دَخَلَ الْماءَ.
▪️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
📋 فَلَمَّا أرادَ أنْ يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الْماءِ ذَكَرَ عَطَشَ الْحسينِ و أهلِ بَيتِهِ فَرَمَىٰ الْماءَ
▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين علیهالسلام و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
📋 و مَلَأَ الْقِربَةَ و حَمَلَها عَلىٰ كِتفِهِ الْأيمَنِ و تَوَجَّهَ نَحوَ الْخَيمَةِ
▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
📋 فَقَطَعوا عليه الطَّريقَ و أحاطوا بِه مِنْ كُلِّ جانِبٍ
▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
📋 فَحارَبَهُم حَتّىٰ ضَرَبَهُ نوفِلُ الْأزرَقِ عَلىٰ يَدِهِ الْيُمنَىٰ فَقَطَعَها
▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ عَلىٰ كِتفِهِ الْأيسَرِ فَضَرَبَهُ نوفِلٌ فَقَطَعَ يَدَهُ الْيُسرَىٰ مِنَ الزِّند ِ
▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
📋 فَحَمَلَ الْقِربَةَ بِأسْنانِهِ
▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.
📋 فَجاءَهُ سَهمٌ فأصابَ الْقِربَةَ و اُريقَ ماؤُها
▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
📋 ثُمَّ جاءَهُ سَهمٌ آخَرَ فأصابَ صَدرَهُ
▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
📋 فَانْقَلَبَ عَن فَرَسِهِ
▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد.
📋 و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني
▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
📋 فَلَمَّا أتاهُ رَآهُ صَريعاً فَبَكَىٰ
▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است، به گریه افتاد.
📋 و قالَ الْحسينُ الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه هم فرمود: الان پشتم شكست و بی چاره شدم.
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۴١
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#معارف_حسینی
⚫️ تاسوعا ، یَومٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَیْنِ...
حضرت امام صادق علیه السلام ضمن روایتی فرمودند :
تَاسُوعَا یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحسَیْنُ (علیه السلام) وَ أَصحَابُهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا
▪️تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و يارانش رضوان الله علیهم در كربلا محاصره شدند و آن روز لشكريان شام گِرد هم آمدند و عرصه را به آن حضرت سخت گرفتند. ابن مرجانه و عمر بن سعد لعنهم الله به انبوه لشكر خود خوشحال شدند.
وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصحَابَهُ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحسَیْنَ (علیه السلام) نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ ، بِأَبِي الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ
▪️ در آن روز امام و يارانش را ضعیف نمودند و يقين كردند كه هيچ يار و ياورى بر امام نخواهد آمد و مردم عراق ایشان را يارى نخواهند كرد. پدرم فداى آن ضعیفشدهٔ غریب!
📚 الکافي ج۴ص ١۴٧
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸دستی که به تن نداشتم تا تیر را بیرون بکشم … خم شدم و با زانوانم تیر را از چشمم بیرون کشیدم …
🥀 عالم ربانی مرحوم سـیدمحمـدابراهیم قزوینی، درصـحن مطهر حضـرت ابالفضل العباس علیهالسلام، امـام جماعت بودند و مرحوم آقا شـیخ محمدعلی خراسانی که واعظی بی نظیر بود که بعـداز نمـاز ایشان منـبر میرفت.
🥀 یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصـیبت حضـرت ابالفضل علیهالسلام را خوانده و از اصابت تیر به چشم مقدس آن حضرت یاد کرده بود.
🥀 مرحوم قزوینی،که سـخت متأثرشده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود: چنین مصیبتها سخت را، که سند خیلی قوي هم ندارد چرا میخوانید؟!
🥀 شب در عالم رؤیا به محضـر مقدس حضـرت ابالفضل علیهالسلام مشرف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود:
🥀 ایسیدابراهیم! آیا تو درکربلا بودي که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟!
🥀 پس از آنکه دو دسـتم از بدن جداگردید، سـپاه دشـمن مرا تیر باران کردند، در این زمان تیري به چشم من رسید؛ هرچه سـر را تکان دادم که تیر بیرون بیایـد، بیرون نیامد و کلاه خود (یا عمامه) از سـرم افتاد.
🥀 زانوها را بالاآوردم و خم شدم که به وسیله دو زانو، تیر را ازچشم بیرون بکشم، که در همین حین بود دشمن با عمود آهنین بر سرم زد...
📚 چهره درخشان قمر بنی هاشم علیهالسلام، ج١ ص٢٣۴
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ایشیخ کاظم، اگر خواستی روضه مرا بخوانی، بگو هر کس از یک بلندی زمین میخورد، دستش را سپر میکند، اما …
مرحوم سیدعبدالرزاق مقرم در کتاب شریف «مقتل الحسين علیهالسلام» نقل میکند:
عالم ربانی جناب شیخ کاظم سبتی،
براي من نقل کرد که یکی از علمای برجسته و مورد اطمینان نزد من آمد و گفت:
🥀 من فرستاده حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام از سوي او هستم، و افزود: من آن حضرت را درخواب دیدم، به من فرمود: چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟!
🥀 عرض کردم: من همواره میشنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را میخواند. ابالفضل العباس علیهالسلام فرمود: به شـیخ کاظم بگو از مم این مصـیبت را بخوان:
📋 «انّ الفارسَ اذا سَقَط مِن فَرَسه يَتلقَّي الأرضَ بِيَدَيه فَاِذا كانتِ السّهامُ في صَدرِه و يَداه مَقطوعتان، بِماذا يَتَلقّي الأرضَ؟»
▪️هرگاه یک سوارکار از پشت اسب بر زمین سـقوط کند دستهایش را به زمین میگذارد، ولی اگر تیرها به سینه ي او فرورفته باشند و دستهایش نیز بریده باشند، چگونه و باچه سختی، به زمین برخورد خواهدکرد ؟!
📚 مقتل الحسين عليه السّلام مقرم۴۴۹
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 چرا با آن قد و قامت رشید، یک «قبر کوچک» دارد!؟
🥀ذدر زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیهالسلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد.
🥀 این جریان را به علامه سید بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند.
🥀 آن روز فرا رسید و آن دو با هم وارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟ علامه فرمود:بپرس!
🥀 معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیهالسلام قامتی بلند داشتهاند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار میشدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته باشد، ولی من میبینم صورت قبر کوچک است! آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟!
🥀 علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد. گریهي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد: آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟!
🥀 علامه فرمود: شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیهالسـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت...
🥀 زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت.
🥀 آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت
ابوالفضل العباس علیهالسلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم علیهالسلام، خلخالی، ج١ ص٢٣٣
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه از داغ برادر آنقدر گریستند تا اینکه از هوش رفتند ...
در نقلی آمده است:
📋 فَلَمَّا رَأى الْحسينُ أخاهُ و قد انْصَرَعَ، صَرَخَ: وا أخاه! وا عبّاساه! وا مُهجَةَ قَلباه! يَعِزُّ و اللّه عَلَيَّ فِراقُكَ.و هُوَ يَبكيٰ حَتّىٰ أغْمىٰ عليه.
▪️وقتی که امام حسین علیهالسلام برادرش را دید که به خاک و خون افتاده است، با صدای بلند فریاد زد: ای وای برادرم! ای وای عباسم! ای وای پاره قلبم! به خدا بر من سخت است فراق تو.
و آن قدر گریست تا اینکه از هوش رفت.
📚 المنتخب،ج۲ ص۴۴١
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸"ضربِ عمود" با سر مبارک حضرت عباس علیهالسلام چه کرد ؟!
در نقلی آمده است:
🥀 در آن زمان که دستهای قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را میکرد تا آن را به خیمه ها برساند،
📋 فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ
▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیهالسلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد.
📋 فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸سیدالشهداء صلواتاللهعلیه در حالی از علقمه به خیمهها برمیگشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک میکرد ...
در نقلها آمده است:
📋 رَجَعَ الحُسينُ علیهالسلام إلى المُخَيَّم مُنكسراً حَزينًا باكيًا يُكفِّفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمهها برمیگشت؛ (برای اینکه اهل حرم سیلاب اشک چشمانش را نبینند) با آستین لباسش،اشک چشمانش را پاک میکرد.
📋 و قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه
▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمهها نزدیک شدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ص۳۳۹
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸
@ghasemnemati_ir
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم … ای عباسم! مرا تنها و غریب بین دشمنان گذاشتی و رفتی؟!
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیهالسلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیهالسلام می آمد، اینگونه فریاد برمیآورد:
📋 أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟
▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟
🥀 و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد:
📋 يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ،
▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم! ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان میکنند که من از جنگ می ترسم!
📋 يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ.
▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم.
ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟!
📚وسیلة الدارین، ص ٣١۵
@ghasemnemati_ir
دست بر سینه رو به کرببلا
السلام علیک یا سقا
#قاسم_نعمتی #علقمه#ابا_الفضل_العباس #کربلای_معلی #زیارت#تاسوعا #عاشورا #باب_القبله #محرم#توسل#یاکاشف_الکرب_عن_وجه_الحسین_اکشف_کربی_بحق_اخیک_الحسین_علیه_السلام #چقدر_نام_تو_زیباست_اباعبدالله #یاام_البنین_سلام_الله_علیها_مدد
https://www.instagram.com/reel/C9Zpv1vIY-9/?igsh=MTF6Nms2NnJ4OTBveQ==
یا ابوفاضل مدد
زبانحال حضرت سکینه با قمربنی هاشم علیهم السلام
رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند
با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند
فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند
دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند
نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید
رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید
رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند
گره روسری ِ دخترکان وا کردند
دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند
محمل عمه سادات تماشا کردند
نوه فاطمه دنبال جواب است عمو
جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابوفاضل مدد
سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته
لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته
دیدند روی تو حرم حساس هستند
با یک امان نامه غرورت را شکستند
فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی
با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی
اما تو فرزند امیرالمومنینی
در معرفت آیینهٔ ام البنینی
شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو
آب دهان بر نامه اش انداختی تو
گفتی که من تا آخرش پای حسینم
با نوکری او امیر عالمینم
ای کاش آقا دیده از دریا نبندد
با ریسمان صبر دستم را نبندد
ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد
ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد
سخت است یل باشی ولی با دست بسته
بینی که نا محرم حریمت را شکسته
من مرده باشم دست زینب را ببندند
وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند
با تیر چشمانم الهی پاره باشد
اما نبینم خواهرم آواره باشد
من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند
اما کسی یک موی زینب را نبیند
بر صورت من آی لشگر پا گذارید
پوشیه را از روی زینب بر ندارید
سروده سحر تاسوعا سال ۱۴۰۱
#قاسم_نعمتی
#شهید_جمهور
#حضرت_عباس
#تاسوعا
@ghasemnemati_ir
نوحه سبک قدیمی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
من وارث علی مرتضایم
صاحب لوای دشت کربلایم
ماه عالمینم_من عبدالحسینم
من ساقی تشنه لبانم
عموی صاحب الزمانم
والله ان قطعتمو یمینی
انی احامی ابداعن دینی
ای ابوالفضائل_حیدری شمایل
در عالمی نام تو رائج
ادرکنی یا باب الحوائج
شاهدجانبازی من علقمه
آمده بالای سرم فاطمه
بوسه زد به رویم_خرید آبرویم
دست مرا بهر شفاعت
زهرا بیاورد قیامت
مادر من حضرت ام البنین
ملیکه ادب به روی زمین
گفته این مطلبم_کنیز زینبم
توهم اگر چه نور عینی
خاک کف پای حسینی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#قاسم_نعمتی
#تاسوعا
@ghasemnemati_ir
واحد نوس حضرت اباالفضل علیه السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
ای زاده ام البنین میر سپاهم_ای تکیه گاهم
یابن امیرالمومنین ای قرص ماهم_هستی پناهم
بنشین به روی مرکبت جانم فدایت _درسینه جایت
خوانده دعا از آسمان زهرا برایت_کرده دعایت
ای ساقی لب تشنگان ای جان جانان_عموی طفلان
افتاده ای روی زمین تو دیده گریان_باکام عطشان
خون سرت چشمان زیبای تو بسته _پشتم شکسته
بالای جسمت مادرم زهرا نشسته_باحال خسته
برخیز و بین خاک عزا شد بر سر من_ای یاور من
گشته مهیای اسیری خواهرمن_بادختر من
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
السلام علیک یا صاحب الزمان
#مناجات
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
تنهای تنهایم بیا یار دلم باش
زندانی نفسم مددکار دلم باش
نوکر ز من آلوده دامن تر نداری
اما کریمانه خریدار دلم باش
با هرکه کردم درد دل بُرد آبرویم
تو لااقل مَحرم به اسرار دلم باش
خالی مکن پشت مرا می ترسم آقا
در فتنه ها یار و هوادار دلم باش
پای شما کارم به رسوایی کشیده
قدری به فکر حال بیمار دلم باش
گشته تماشایی زغم جان کندن من
در این دم آخر پرستار دلم باش
بارم زمین مانده خریداری ندارد
یک شب بیا رونق به بازار دلم باش
حالا که قسمت نیست بینم کربلا را
هم ناله ذکر علمدار دلم باش
عباس نا مردی عمودِ آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
#غزل
#امام_زمان_عج
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
السلام علیک یا اباعبدالله
#غزل
#مناجات
#حضرت_عباس_علیه_السلام
بیدل ترینم و ز همه دل بریدهام
تا طعم گریه کردن بر تو چشیده ام
بازار عشق رفتم و پای بساط عشق
هستی خویش داده و مهرت خریده ام
خونم حلال آنکه مرا نوکر آفرید
زین نوکری ز سوی خدا برگزیده ام
بر صفحهای ز سینه به تأیید فاطمه
ابراز شد به ساحت قدس ات عقیدهام
الحق که اصل طینت ما خاک کربلاست
شادم خدا ز طینت تو آفریده ام
ارباب جان بیا که کمی درددل کنم
تا گویمت چه زخم زبانها شنیده ام
هر جا که باب روضه عباس وا شود
چشم انتظار دو مادر قامت خمیده ام
من هم شبیه ام بنین غصه میخورم
آن قبر کوچکی که شنیدم ندیده ام
#مناجات
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
یاکاشف الکرب عن وجه الحسین (ع)
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
برخیزومرا تا درِ خیمه برسان
والله، که راه ِ خیمه راگم کردم
دانی زچه دست میزنم پشت دست
بالایِ سرِ تو دست وپا گم کردم
**
تا خم شدم این تیر زچشمت بِکِشم
خم ماند، کنارِ پیکرِ تو کمرم
یک لشگر ویک دشت عبا میخواهد
تا جسم تورا جانبِ خیمه ببرم
***
کار تو چه برعکس شده، چون هرکس
کوته زحرم رفت کشیده برگشت
تو یک سروگردن از همه سربودی
حالا چه کنم گم شده جسمت در دشت
***
نعره زنم از جگر ولی بی تاثیر
دور بدنت ز بس شلوغ است شلوغ
لب وا کن وبهر دلخوشی من گو
این صحنة رفتنت دروغ است دروغ
***
ای پشت وپناهِ دخترانِ زهرا
بارفتنِ تو بگو که زینب چه کند؟
هشتاد و چهار دختر و زن ، زینب
با سوخته ها بگو که امشب چه کند؟
****
من دلهره دارم ای یَلِ اُمِّ بنین
یک لشگری آمده غنیمت بِبَرد
بازار، ندیده اند دخترهایم!!!!
ناموسِ مرا شمر اسارت بِبَرد؟
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
چند بیت روضه قمربنی هاشم
بر سرش تا عمود کوبیدند
با صدای بلند خندیدند
پای او در رکاب گیر افتاد
وسط گرگها شیر افتاد
آن سپاهی که پست و نامردند
از نگاهش فرار می کردند
یک نفر داد زد همه بدوید
حرمله داد زد همه بزنید
پیکر او ز روی مرکب ریخت
او زمین خورد ... قلب زینب ریخت
#حاج_منصور_ارضی
#قاسم_نعمتی
#ابوفاضل
#تاسوعا
#علقمه
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/reel/C9a2LvUI2KR/?igsh=MWZ0eDRnN3Nnbzg0dA==
باذنک یا زهرا سلام الله علیها
اشعار شب عاشورا
@karimegharib
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
غزل مصیبت ظهر عاشورا
چگونه صبر کنم رفتن تورا بینم
نوای وا عطشا گفتن تورا بینم
در این طرف تو صدا می زنی “انا المظلوم”
جواب هلهله دشمن تورا بینم
بپوش زیر زره دست دوز مادر را
مباد لحظه ای عریان تن تورا بینم
چگونه معجر خودرا به سر نگه دارم
چگونه لحظه جان دادن تورا بینم
کویر واین همه لاله حسین خیز وببین
میان دشت فقط گلشن تورا بینم
شود به سم ستوران تن تو حلاجی
میان گرد و غبار ، خرمن تورا بینم
چگونه حفظ کنم چادرم که در مقتل
به دست چند نفر جوشن تورا بینم
خداکند که نیفتی به زیر پای کسی
به چشم خویش لگد خوردن تورا بینم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
شب عاشورا
فردا چى ميشه حسين
ناله غريبونت قلبم و از جا مى کنه
اين دل من شور مى زنه
جون من حسين داداش
سر تو بذار رو شونم اسمتو صدا کنم
خوب تو رو نگا کنم
فردا چى ميشه حسين
من ميترسم که ما دو تا رو زهم جدا کنن
رحمى کن بر دل من
عزيز دلم داداش
ميشنوم از تو بيابونا صداى مادرم
چه خاکى ميشه سرم
زينبم گريه نکن
گوش بده برات بگم فردا چه غوغايى ميشه
وقت تنهائى ميشه
گوش بده برات بگم
يادته بچه بودى خواب يه طوفان و ديدى
از يارت دل بريدى
گوش بده برات بگم
فردا اول يکى يکى مرغا رو پر مى برن
گلا تو سر مى برن
گوش بده برات بگم
با لب تشنه ميام برا وداع از حرم
واى به حالت خواهرم
گوش بده برات بگم
ما بايد با چشم تر از همديگه دل بکنيم
حرف غربت بزنيم
گوش بده برات بگم
خنجرو ميذاره روى جاى بوسه گاه تو
در پيش نگاه تو
گوش بده برات بگم
از سر تل مى بينى نشسته رو سينه من
ميگى دست و پا نزن
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب عاشورا
شبِ عاشورا رسیده – ببارد اشکم ز دیده
شود فردا قامتم خم – کنارِ رأسِ بریده
حسین جان – غریبِ کربلائی
از امشب – رسد بوی جدائی
نبینم – به رویِ نیزههائی
دعا کن قبل از تو من بمیرم
زدست و پایِ تو بوسه گیرم
فقط فکر اینکه تو نباشی – کرده پیرم
حسین جان – عزیز مادرم
مکن گریه خواهر من – بیا نشین در بر من
که گویم فردا میآید – بلاهائی به سرِ من
عزیزم – تو فردا بیپناهی
نماند – برایت تکیهگاهی
کنارِ – خودم در قتلگاهی
نما آماده آن پیرهن را
که میبینی جسمی بیکفن را
میانِ مقتل بینی تو عریان – این بدن را
حسین جان – عزیز مادرم
تو فردا یاور نداری – دو دستت بر سر گذاری
ببین نرمیِّ گلویم – نما کمتر بیقراری
عزیزم – خورِد نیزه گلویم
بگیرد – یکی آشفته مویم
نمائی – به زحمت جستجویم
بیائی بیمعجر بین گودال
زمانی که جسم رفته از حال
ببین لبهایم زیر چکمه – گشته پامال
حسین جان – عزیز مادرم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
نوحه شب عاشورا
امشب دل اهل حرم را غم گرفته
در کنج خيمه خواهرى ماتم گرفته
دم نينوايى _ امان از جدايى
برادر حسين جان
صوت غريبى را نبينم بر زبانت
کشتى مرا با اين ترک هاى لبانت
بوسم تمام بند بند استخوانت
مرو نازنينم _ غمت را نبينم
برادر حسين جان
من يک تنه گردم سپاهت اى اميرم
با ديده پر اشک دامانت بگيرم
دستت بنه بر سينه ام تا که نميرم
حسين جان حبيبى _ نبينم غريبى
برادر حسين جان
کم گريه کن اى غم کشيده خواهر من
بايد که صبرت تو باشى ياور من
گويم براى تو چه ايد بر سر من
تو با اه سوزان _ دلم را مسوزان
برادر حسين جان
واى از غروبى که سر نيزه نشينم
هم صورت و هم معجران را پاره بينم
ايکاش تير ايد من اين صحنه نبينم
همه در فرارند _ امانى ندارند
برادر حسين جان
#قاسم_نعمتی
@karimegharib