السلام عليک يا قاسم ابن الحسن (ع)
ايينه روى مجتبايى قاسم
مستغرق ذات کبريايى قاسم
مثل على اکبرى براى ارباب
چشم تو کند گره گشايى قاسم
حالا که پسر دار شده شاه کريم
داغ است بساط هر گدايى قاسم
از گوشه لبهات عسل ميريزد
مدهوش ز باده بقايى قاسم
دل ميبرد از همه مناجات شبت
مانند حسن چه خوش صداى قاسم
قسمت نشده اگر امامت بکنى
معصومى و از گنه جدايى قاسم
تحت الهنکى که بسته اى شاهد بود
زيباى امام زاده هايى قاسم
سوگند به پينه هاى پيشانى تو
با سن کمت پير دعايى قاسم
در کرب و بلا همه حرم دار شدند
اخر تو خودت بگو کجايى قاسم
گويا که حرم نداشتن ارث شماست
بى مرقد و بى صحن و سرايى قاسم
پشت سر تو دعاى نجمه زيباست
از بسکه لطيف و دلربايى قاسم
تو وارث تکسوار جنگ جملى
الحق حسن کرب وبلايى قاسم
زير پر عباس کشيدى شمشير
شاگرد امير خيمه هايى قاسم
گردن زده اى ازرق و اولادش را
زيرا نوه ى شير خدايى قاسم
در عرش براى تو على کف زده است
تو وارث شاه لافتايى قاسم
اى واى گرفتند همه دورت را
چون گل به ميان خارهاى قاسم
پهلوى تو ضربه خورده مثل مادر
افتاده ميان دست و پايى قاسم
زير سم اسب نرم شد پيکر تو
بر داغ عظيم مبتلايى قاسم
بازيچه قاتل است اين کاکل ناز
گيسوى تو شد رنگ حنايى قاسم
از کهنگى نعل کفن پاره نشد
سر بسته شده چه روضه هايى قاسم
جان داشتى و تن تو را کوبيدند
فرق من و توست ماجرايى قاسم
نجمه همه گيسوان خود را مى کند
تو قاتل او به نيزه هايى قاسم
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
غزلی به بهانه میلاد زیبای آل هاشم مولانا حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام
عزیز کردهی شاهنشه مدینه سلام
بزرگ زاده ای و من غلام ابن غلام
میان سلسله اولاد حضرت زهرا
تویی که قاسمی و با ابالحسن همنام
مورخان ننوشتند روز میلادت
شب ششم به تو منصوب گشته در ایام
کسی که از تو طلب کرده رزق کرببلا
قسم به حضرت نجمه نمیشود ناکام
شفا گرفت به نام تو دردهای دلم
شدی همیشه برایم "مسکن الآلام"
تو نان سفرهی دو سفره دار را خوردی
شبیه بارش باران عنایت تو مدام
تو که مفسر اَهلیٰ مِنَ العسل هستی
کمی به ما بچشان یاکریم ازاین جام
بدون شک به تو آن لحظه وحی نازل شد
ز جبرئیل مقرب گرفته ای الهام
حسین تا بغلت کرد گفت آه حسن
ز سینهی تو کند بوی دلبر استشمام
تمام اهل حرم در پی تو گریانند
چه محشری تو به پا کرده ای میان خیام
به وقت رفتن اگر قامت تو کوته بود
به روی خاک شدی قد کشیده مثل امام
همه به حال پریشان نجمه خندیدند
نگاه او به سرت بود کربلا تا شام
#قاسم_نعمتی
t.me/karimegharib
اشعار قاسم بن حسن علیه السلام
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است
نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
یا قاسم بن الحسن علیه السلام
دست بر سینه همه مهمان قاسم می شویم
دیده گریان، سائلِ احسان قاسم می شویم
سفره دارِ امشبِ ما شد کریم ابن کریم
ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم می شویم
هر زمانی که دلِ ما می شود تنگِ حسن
بانگاهی زائرِ چشمان قاسم می شویم
سینه چاکانِ حسن خرجِ علیِ اکبرند
پس حسینی ها همه قربانِ قاسم می شویم
روزِ فتحِ مکه با سربندِ سبزِ یاحسن
ما همه رزمندة گردانِ قاسم می شویم
چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع
ماگدایِ گوشة ایوانِ قاسم می شویم
سِرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟
روز محشر دست بر دامانِ قاسم می شویم
جملة «الموت اهلی من عسل»توحید ِ ماست
واله ودلدادة ایمانِ قاسم می شویم
ماهِ خیمه بود، اما چهره اش تغییر کرد
مثلِ نجمه بی سروسامانِ قاسم میشویم
تاکه حرفِ دست وپاگم کرده آیددرمیان
یادِ ارباب وتنِ بی جانِ قاسم می شویم
چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش
همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش
دست وپا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود
عالمی را ریخت بر هم ناله هایِ آخرش
زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید
باز می شد ذره ذره استخوانِ پیکرش
نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد
پخش می شد هرنفس با هرتکان خاکسترش
مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم
هیچ کاری بر نمی آمد زدست یاورش
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
«شب جمعه یک بیت شعر کامنت کنید»
به ارباب مان هرچه نوکر ببخش
شب جمعه شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام
به نفس:
#حاج_منصور_ارضى
@hajmansourarzi
به قلم :
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/p/CcCpN6-IfNn/?utm_medium=share_sheet
#شعر
یا اله العاصین
چشمی که آلوده شده باران ندارد
بی توبه این آلودگی پایان ندارد
دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم
ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد
هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس
کاری خدا انگار جز احسان ندارد
حالا که در باز است پس درهم بیایید
اینجا کرم خانه است این و آن ندارد
تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد
احساس کردم غیر من مهمان ندارد
جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن
پرواز کردن تا خدا امکان ندارد
راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است
جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد
می آیم اینجا شاید آقا را ببینم
یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد
تا او شبی دست دعا بالا نگیرد
تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد
این سرزمین نذر امیرالمومنین است
بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد
ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم
کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد
سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی
مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد
هرکس که شک دارد شفا دست حسین است
سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد
راه نجف تا کربلا راه بهشت است
جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد
دلدادهٔ آوارگی در اربعینم
درد جدایی جز حرم درمان ندارد
☑️️ کانال رسمى
#اشعار_قاسم_نعمتی
@karimegharib
#شعر
رسیده اول ماه و شب زیارتی است
اسیری دل و گیسوی تو حکایتی است
هلال ماه که مکشوفه می شود هرماه
گریز روضهء ما کوفه می شود هر ماه
عقیله گفت:حسین جان ببین سیه پوشم
ز روی نیزه عزیزم بیا در آغوشم
تکان بده مژه بر روی نیزه نازی کن
تو با دل من گیسو سپید؛ بازی کن
کجا کشیده ببین روزگار زینب را
نسیم شانه زده موی نامرتب را
چقدر روی ملیح تو را عوض کردند
چه بر سر سرِ تو در تنور آوردند
تکان بده لب خود ، شهر را هدایت کن
دلم گرفته حسین ، آیه ای تلاوت کن
به چشم خارجی از ما نگاه را بردار
ببین چگونه معطل شدم سر بازار
☑️️ کانال رسمى
#اشعار_قاسم_نعمتی
@karimegharib
#شعر
گدا را تو با دیدهٔ تر ببخش
بکوبم سر خویش بر در ببخش
بیا قبل از آنیکه رسوا شوم
به پیش همه روز محشر ببخش
به أمن یجیب امام زمان
تو را جان آقای مضطر ببخش
شدم خاکِ نعلینِ شاه نجف
مرا این سحر جانِ حیدر ببخش
گناهان فرزندها را بیا
دمِ آخری جانِ << مادر " >> ببخش
قسم می دهم جانِ آن که خودش
گرفتار شد پشت یک در ببخش
بحق زمین خوردهٔ کوچه ها
زمین خورده ها را تو بهتر ببخش
ولی مقصد روضه کرب و بلاست
مرا با غم شاه بی سر ببخش
حسین ناجی ما گنهکار هاست
به ارباب مان هر چه نوکر ببخش
به گودال هم فکر ما بود و گفت :
محبان من را مطهر ، ببخش
همان لحظه زینب صدا زد حسین
اگر زنده ماندم برادر ببخش
نشد ای حسین جان بپوشانمت
تو عریان شدی بین لشگر ببخش
☑️️ کانال رسمى
#اشعار_قاسم_نعمتی
@karimegharib
#شهدای_حرم_رضوی
الهم الرزقنا
غریب و بی صدا مُردن چه زیباست
ز بند غم رها مُردن چه زیباست
زبان روزه در اوج طهارت
در این ماه خدا مُردن چه زیباست
دم آخر بگیری اذن دیدار
در آغوش رضا مُردن چه زیباست
عبایت را که می پیچند دورت
ز داغ بوریا مُردن چه زیباست
تنی غرق بخون باکام عطشان
به یاد کربلا مُردن چه زیباست
قاسم نعمتی
@karimegharib
به نیت فرج کامنت «صلوات»بگذارید.
روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد
ترجمه زیر نویس عربی
به نفس :
#نریمان_پناهی
@nariman__panahi
به قلم :
#قاسم_نعمتی
@ghasemnemati_ir
https://www.instagram.com/p/CcI-JN3IzdP/?igshid=MDJmNzVkMjY=
نوحه زمینه حضرت خدیجه سلام الله
ای؛ همسر مهربان من
بهترین همزبان من
بنگر اشک روان من
وای وای ای یار من خدیجه
وای وای غمخوار من خدیجه
ای؛ پیر عشاق روزگار
بوده ای بر دلم قرار
منتی برسرم گذار
وای وای ازچه زار و حزینی
وای وای تو ام المومنینی
اه اشگ همسرت ببین
غربت همسرت ببین
ناله دخترت ببین
وای وای تنهای این دیارم
وای وای جز تو یاری ندارم
تا ؛سر نهادی به خاک غم
تا که در اتش حرم
نشنوی اه دخترم
وای وای از اتیش مدینه
وای وای مسمارو داغ سینه
ای؛ بانوی صاحب احترام
حق رسانده چنین پیام
ای خدیجه تورا سلام
وای وای محزون گشته صدایت
وای وای کفن آمد برایت
آه؛کربلا بود و یک بدن
برزمین مانده بی کفن
بشنواین روضه های من
وای وای درزیر سم اسبان
وای وای شد آیه آیه قرآن
#قاسم_نعمتی
@karimegharib
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم
ای تکیه گاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یار محمد
شد پشت گرمی ام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر
تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی
تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی
بار رسالت را به دوشت می کشیدی
تو آبروی سرزمین های حجازی
هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی
تو حامی زحمت کش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی
حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهدخود را بخوانی
دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته
هی پلک های بسته را وا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا می کنی تو
دراین دیار بی کسی جان می سپاری
سر روی خاک سرد قبرستان گذاری
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
برآبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده
اماکجائی تا ببینی نور دیده
درکربلایک پیکری را سربریده
جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد
#قاسم_نعمتی
@karimegharib