eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
674 عکس
166 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
یاامام حسن علیه السلام هرکس که بر کریم پناهنده میشود دلمرده هم اگر برسد زنده میشود آنقدر میدهند که شرمنده می شود آیا به روز حشر سرافکنده می شود واللهِ اعتقاد من این است تا ابد زین خانه نا امید گدایی نمی رود وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت این چهره ی سیاه کمی شستشو گرفت کم کم تمام زندگی ام بوی او گرفت اینگونه بود بی سر وپا آبرو گرفت از آن به بعد خانه ی دلدار شد دلم تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم امشب حسن حسن نکنم شب نمیشود بی یا حسن تجلی یارب نمی شود زلفی که باد خورده مرتب نمی شود هر کس به هم نریخت مقرب نمی شود آتش زده هوای وصالت به جان من یا ایها الکریم و یا ایها الحسن مارا خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد ریزه خورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد عمری به دستگیری ات اقرار کرده ایم ما اعتماد بر کرم یار کرده ایم عمری سبو زجام کرم می زنم حسن نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن با نام تو به سینه حرم می زنم حسن باید مدینه محشر کبری به پا کنیم بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم از راه دور دست تمنا گرفته ایم عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می برند زلفت رها کنی همه بی خانه میشویم ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم ماخاک بوس گوشه ی میخانه میشویم گِرد تو پرکشیده و پروانه میشویم در آسمان چشم سیاهت هوایی ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام چشمان من به سوی درِ بسته ی بقیع بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت سیلی که خورد، ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟ لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست بادستِ بسته شخصیت یار او شکست از آن به بعد خنده به لبها حرام شد تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد در شهر، آلِ فاطمه بی احترام شد توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود @karimegharib
قاسم نعمتی: سرود امام حسن (ع) پيچيده امشب شميم زلف دلبر نشسته خنده رو لب پيمبر امده دنيا بزگ ال حيدر ميشه امشب فاطمه مادر دوباره امشب شب جنون من شد تموم حرف دل من اين سخن شد صاحب قلبم اقا امام حسن شد ديونشم تا روز محشر همه دلها اسير زلف ياره حسنى بودنم صفايى داره برا لبهاى مهربون حيدر بوسه از لبها بهترين افطاره حسن بن على آقام اى آقا تو مهربونتر ز دستاى نسيمى تو جد اقاى ما عبدالعظيمى منم گدا تو، کريم بن کريمى ارباب ما از اون قديمى ناز نگاهت براى ما عزيزه حرف من امشب با عاشقا يه چيزه خدا خداييش و پاى تو ميريزه ارباب ما از اون قديمى پسره فاتح حنين و عشقه امير کل عالمين و عشقه دلبر عالمين اگر ارباب دلبر اربابم حسين و عشقه حسن بن على آقام اى آقا چشاى مستت پياله عسل شد ابروهاى تو کشيده چون غزل شد کريمى تو ديگه ضرب المثل شد حب الحسن خيرالعمل شد خلاصه ميشه جوونياى حيدر با حمله هاى حسن به قلب لشگر اونيکه خورده نمک شير خیبر ديدن که فاتح جمل شد با يه حملت قلب يه لشگر وا شد غضب فاطمىتو معنا شد يلاى کربلا همه شاگردت يه دونش اکبر پسر ليلا شد قاسمت جلوه کرد مثل يک ماه ابرو دارى کرد، برا ثارالله گردن ازرق و تا زد عاشورا همه گفتن امام حسن ايوالله حسن بن على آقام اى آقام @karimegharib
سرود میلاد امام حسن علیه السلام سبک بازدوباره ای حسن جان پسره ارشد شاه لافتایی نوهء بزرگه ختم الانبیایی کرم تو میکنه کاره خدایی بسکه باوفایی آی گداها بیاید ،چون که امشب دیگه.فاطمه میشه مادر واسه چشم روشنی .تاج گل میزاره .روسره زهرا حیدر عشقت آقا هستی من شده زیبا با تو باغ و چمن شده ذکر زهرا جانم حسن شده مولا مولا آقای من حسن مستم امشب روی دست عاشقا جام شرابه نور صورته آقام داره می تابه شب بابا شدنه ابوترابه غم دیگه سرابه اومدی تا بشی باهمه دلبری .یوسف آل هاشم میرسه ارث این . دلبری های تو روزی آخر به قاسم کرببلا شد جلوه گاه تو غوغا کرده شیر سپاه تو میره قاسم جای تو راه تو یا مولانا آقای من حسن پای درست پرورش دادی دو سه تا شیر لشگر همشون یلایی از تبار حیدر یکیشون تو کربلا شد علی اکبر مثل یله خیبر خاطرات تو و رزم بی نظیرت مثل ضرب المثل شد گوشه ء کوچیک از نازشصتای تو فتح جنگ جمل شد خوشحال کردی فتاح خیبرو بردی تا که تو اسم مادر و ریختی بهم طمار لشگر و یا مولانا آقای من حسن @karimegharib
غزلی تقدیم به مولی الکریم امام حسن مجتبی علیه السلام مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن و سرا و حرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه خدای جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده به گوش پاره شده ، صورتی کبود ، حسن @karimegharib
تا زمانی که خدایی خدا پابرجاست پرچم حُسنِ حَسَن در همه عالم بالاست... صلوات الله علیهما @karimegharib
شب 17 ماه مبارک رمضان امشب شب سقایی یعسوب دین است پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر او صورت انسانی الله باشد او کاشف الکرب رسول الله باشد او جلوه ربانی شب های قدر است او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است او را تمام عرشیان تکریم کردند خیل ملائک بر علی تعظیم کردند امشب جنون آبها هم بی مثال است می نوشی از دست علی تنها حلال است پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر روی سخن با آن امیر عالمین است تنها خجالت بهر سقای حسین است در علقمه عباس عمود آهنین خورد در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد همنوا با ملائک خدا ماهم دست بر سینه عرض میکنیم السلام علیک یا مولانا الاعظم امیرالمومنین علی بن ابیطالب امشب با خواندن زیارت امین الله ماهم ازاین فیض عظیم غافل نشویم @karimegharib
⚜رهبر عزیزم تولدت مبارک⚜ بنا بر اطلاعات دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، سید علی حسینی خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در 29 فروردین‌ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشودند. به همین مناسبت چندبیتی تقدیم به حضرتشان مینمایم: یابن زهرا سلام آقاجان جانشین امام آقاجان نور تو امتداد نور خدا دین حق را قوام آقاجان نخ تسبیح انقلاب تویی ای ستون نظام آقاجان گرچه آزرده خاطرید ازاین عده ای بی مرام آقاجان زخم قلب تو بااطاعت ما یافته التیام آقاجان ازیمن تا گلوی اسرائیل تیغ تو در نیام آقاجان کرده ای بادرایتی مطلق رهبری برقیام آقاجان یک سلیمانی شما شده بوده فاتح جنگ شام آقاجان کاش عمر سیاه آل سعود زود گردد تمام آقاجان کاش همراهتان شود قسمت طوف بیت الاحرام آقاجان تاظهور امام وصاحب مان سایه ات مستدام آقاجان @karimegharib
زمینه شهادت حضرت علی (علیه السلام) ای پدر من.افتادی ز پا غرق خون برابر من ای پدر من. دست و پا نزن به پیش چشمای تر من ای پدر من. کاشکی جای تو شکسته می شد این سر من وای وای از این غریبی دوباره بستر. داری می شی کم کم باباجون شبیه مادر دوباره بستر. خونریزی زخم سر تو تامیشه بیشتر دوباره بستر. شد زنده برام خاطره های اون میخ در وای وای از این غریبی چشمات و واکن. شبهای پریشونی زینب و نگاه کن چشمات و واکن. کمتر با لب تشنه حسینم و صدا کن چشمات و واکن. ک زیر لبت زمزمه نام کربلا کن وای وای از این غریبی حیدر کرار. میترسم از کوفه و این اذین و آزار حیدر کرار. روزی میشم اینجا بی حسین به غم گرفتار حیدر کرار. سر میشکنم یاد تو در کوچه و بازار وای وای از این غریبی @karimegharib
قدقتل المرتضی میان قبله محراب ناله ها کردم به هرقنوت برای همه دعا کردم برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گودی محراب تا زمین خوردم عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی ببین به صورت خونین تورا صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم دلم زبس نگران نگاه زینب بود دوشانه حسینین خودم رها کردم محارمند کنون دور دخترم اما اشاره جانب گودال کربلا کردم تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود به پیش دیده زینب گلو بریده شود @karimegharib
واحد شهادت حضرت علی(علیه السلام) . مسجد کوفه.ماتم سراشد.مظلوم عالم. حاجت روا شد در همه عالم.محشر به پا شد.فرق حیدر با.ضربه دوتا شد واویلا حیدر وا شده از هم.طاق ابرویت.خون نشسته بر.هر تار مویت رسیدی دیگر.برآرزویت.شفا گرفته.زخم پهلویت واویلا حیدر در بین بستر.افتاده حیدر.دخترش گوید.با دیده تر میروی بابا.غمگین و مضطر.رسان سلام.زینب به مادر واویلا حیدر حال و روز تو.دارد تماشا.فاتح خیبر.افتاده از پا عاقبت راحت.گشتی ای بابا.از ماجرای.کوچه و زهرا واویلا حیدر @karimegharib
علیه السلام 🔹 پس از ضربت خوردن .... لوط بن يحيى، نقل کرده: چون امام عليه السلام ضربت را حس كرد، نناليد، صبر كرد و به‏ حساب خدا و اجر او گذاشت و به رو افتاد، و در حالى كه كسى نزد او نبود، می‏گفت: ▪️«بِسم اللّه وباللّهِ وَعلى ملّةِ رسولِ اللّه!». ▪️سپس فرياد كشيد: «ابن ملجم، مرا كُشت. به خداى كعبه، اين ملعونِ يهودى‏ زاده مرا كُشت. اى مردم! ابن ملجم از دستتان نگريزد ...». 🔺چون مردم صداى ضجّه را شنيدند، هر كه در مسجد بود، به سمت او دويد. همه میچرخيدند و از شدّت و وحشت فاجعه، نمی‏دانستند كجا می‏روند. 🔸دور على عليه السلام را گرفتند، در حالى كه سرش را با پارچه می‏بست و خون بر صورت و محاسنش جارى بود و محاسنش به خونش رنگين شده بود و می‏فرمود: ✳️«اين، همان است كه خدا و پيامبرش وعده داده بودند، و خدا و رسولْ راست گفتند ...». 🔹مردم وارد مسجد جامع كوفه شدند. امام حسن عليه السلام را ديدند كه سر پدرش بر دامن اوست، خون‏ها را شسته و جاى ضربت را بسته؛ ولى همچنان از آن خون بيرون می‏زند و رنگ چهره‏اش هرچه بيشتر سفيد متمايل به زرد می‏شود، با گوشه چشم به آسمان می‏نگرد و زبانش به تسبيح خدا و توحيد او گوياست و میگويد: ▪️«از تو می‏خواهم، اى خداى بلند مرتبه برتر!».امام حسن عليه السلام سر او را بر دامن گرفت. ديد كه از هوش رفته است. در آن لحظه به شدّت گريست و شروع كرد به بوسيدن چهره و بين دو چشم و جايگاه سجده پدرش. قطراتى از اشك ديدگانش بر صورت اميرمؤمنان چكيد. ديدگان را گشود و او را گريان ديد. 🔸فرمود: «پسرم! اين گريه چيست؟ پسرم! از اين روز به بعد، بر پدرت نگران نباش. اينك اين جدّت محمّد مصطفى است و اينها خديجه و فاطمه و حوريان بهشتی ‏اند كه همه حلقه زده و منتظر قدوم پدرت هستند. 🔹 راحت و آسوده باش و چشمت روشن باد! دست از گريه بدار كه صداى ناله فرشتگان به آسمان بلند است. فرزندم! بر پدرت بیتابى می‏كنى، در حالى كه فردا پس از من مسموم و مظلوم، كشته خواهى شد و برادرت همين‏گونه با شمشير كشته خواهد شد و به جدّ و پدر و مادرتان مى‏ پيونديد؟». ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸بحار الأنوار عن لوط بن يحيى عن أشياخه: فَلَمّا أحَسَّ الإِمامُ بِالضرَّبِ لَم يَتَأَوَّه وصَبَرَ وَاحتَسَبَ، ووَقَعَ عَلى وَجهِهِ ولَيسَ عِندَهُ أحَدٌ قائِلًا: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، ثُمَّ صاحَ وقالَ: قَتَلَنِي ابنُ مُلجَمٍ قَتَلَنِي اللَّعينُ ابنُ اليَهودِيَّةِ ورَبِّ الكَعبَةِ، أيُّهَا النّاسُ لا يَفوتَنَّكُمُ ابنُ مُلجَمٍ .... فَلَمّا سَمِعَ النّاسُ الضَّجَّةَ ثارَ إلَيهِ كُلُّ مَن كانَ فِي المَسجِدِ، وصاروا يَدورونَ ولا يَدرونَ أينَ يَذهَبونَ مِن شِدَّةِ الصَّدمَةِ وَالدِّهشَةِ، ثُمَّ أحاطوا بِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وهُوَ يَشُدَّ رَأسَهُ بِمِئزَرِهِ، وَالدَّمُ يَجري عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ، وقَد خُضِبَت بِدِمائِهِ وهُوَ يَقولُ: هذا ما وَعَدَ اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ .... فَدَخَلَ النّاسُ الجامِعَ فَوَجَدُوا الحَسَنَ ورَأسَ أبيهِ في حِجرِهِ، وقَد غَسَلَ الدَّمَ عَنهُ وشَدَّ الضَّربَةَ وهِيَ بَعدَها تَشخَبُ دَماً، ووَجهُهُ قَد زادَ بَياضاً بِصُفرَةٍ، وهُوَ يَرمُقُ السَّماءَ بِطَرفِهِ ولِسانِهِ يُسَبِّحُ اللّهَ ويُوَحِّدُهُ، وهُوَ يَقولُ: أسأَلُكَ يا رَبِّ الرَّفيعَ الأَعلى فَأَخَذَ الحَسَنُ عليه السلام رَأسَهُ في حِجرِهِ فَوَجَدَهُ مَغشِيّاً عَلَيهِ، فَعِندَها بَكى بُكاءً شَديداً وجَعَلَ يُقَبِّلُ وَجهَ أبيهِ وما بَين عَينَيهِ ومَوضِعَ سُجودِهِ، فَسَقَطَ مِن دُموعِهِ قَطَراتٌ عَلى وَجهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَفَتَحَ عَينَيهِ فَرَآهُ باكِياً، فَقالَ لَهُ: يا بُنَيَّ ياحَسَنُ ما هذَا البُكاءُ؟ يا بُنَيَّ لارَوعُ عَلى أبيكَ بَعدَ اليَومِ، هذا جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى وخَديجَةُ وفاطِمَةُ وَالحورُ العينُ مُحدِقونَ مُنتَظِرونَ قُدومَ أبيكَ، فَطِب نَفساً وقَرَّ عَيناً، وَاكفُف عَنِ البُكاءِ فَإِنَّ المَلائِكَةَ قَدِ ارتَفَعَت أصواتَهُم إلَى السَّماءِ، يا بُنَيَّ أ تَجزَعُ عَلى أبيكَ وغَداً تُقتَلُ بَعدي مَسموماً مَظلوماً؟ ويُقتَلُ أخوكَ بِالسَّيفِ هكَذا، وتَلحَقانِ بِجَدِّكُما و أبيكُما وامِّكُما. -------------------------------------------------- 📘، علامه محمد باقر مجلسی؛ج 42 ص 281. @karimegharib
زمينه ايام شهادت اميرالمومنين (ع) گوشه محراب کوفه قتلگاه مولا شده با صورتى از خون خضاب مسافر زهرا شده زهرا جونم قربونته امشب على مهمونته واى واى سرش شکسته واى واى به خون نشسته واى واى على غريبه باز داره دشمن به اشک و ناله حيدر ميخنده جاى تو با گريه زينب زخم سرش رو ميبنده لاغر شده چون تو تنش خونى شده محاسنش واى واى گلوم ميگيره واى واى داره ميميره واى واى على غريبه دست يتيماى کوفه هر کدوم يه کاسه شيره ميکنن دعا ايشاالله باباشون شفا بگيره لبات چرا گشته کبود اى کاش زينب زنده نبود واى واى رنگ غروبى واى واى تو پا مى کوبى واى واى على غريبه گوش بده زينب به حرفام گريه نکن جون بابا بازم دوباره بر ميگردى مثل اسرا به اينجا اما ميبينى هر کجا راس حسين به نيزه ه واى واى بى کس و بى يارى واى واى محرم ندارى @karimegharib