eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
675 عکس
168 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
على ‏عليه السلام كليدهاى بهشت و دوزخ را مى‏ گيرد. سپس رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اى على! پس از آن تو از دامن من، و خاندانت از دامان تو و شيعيانت از دامان خاندانت مى‏ گيرند. على ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: من دستانم را بر هم زدم و گفتم: اى رسول خدا ! به سوى بهشت مى ‏رويم! پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: آرى، سوگند به پروردگار كعبه! ( اصبغ گويد: من در آن حال از مولايم جز اين دو حديث را نشنيدم، حضرت صلوات اللَّه عليه اين سخنان زيبا و دلنشين را فرمود و آنگاه روحش به سوى معبودش پر كشيد) .(1) 1) الروضة : 22 و 23 ، بحار الأنوار : 44/40 ح 82 و 204/42 ح 8 . نظير اين روايت را شيخ طوسى رحمه الله در امالى خود : 123 ح4 مجلس 5 ، و شيخ مفيد رحمه الله نيز در امالى خويش : 351 ح3 نقل كرده ‏اند . منبع: قطره اي از درياي فضائل اهل بيت عليهم السلام ج 2 ص 402 @karimegharib
دوستان به انتهای این مطلب دقت کنند گریز روضه جانسوز "امیرالمومنین از شدت درد، پاهای خود را بلند می کردند و به زمین می کوبیدند " اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمومنان علیه السلام ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم می‌گیرد؛ پس بازگردید خدایتان رحمت کند. مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمومنان نشنیدی؟ گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند. امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو. من داخل شدم دیدم امیرمومنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهره‌اش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند می‌کرد و زمین می کوبید. @karimegharib
یارب یا الهی ای ابر خطا پوش . سرتا پا خطایم راهم داده ای تا . مهمانی بیایم بین بنده هایت . آلوده ترینم آمدم نزول . رحمت را ببینم یا رب یا الهی می لرزد صدایم . از ترس قیامت می خوانم دعارا . با اشک ندامت مُشتم وا نکردی . ستار العیوبی تو نگفته دردم . می دانی به خوبی یارب یا الهی شرمنده ز رویِ .صاحب الزمانم می دهم سلامش . با اشکِ روانم گشته از غریبی . آواره به صحرا نورش در قنوتم . می تابد سحرها العجل ای آقا روزه دار ِ زهرا با گریه دلِ شب . رنگ و بو گرفتم بادعای زهرا . آبرو گرفتم خواهم حاجتم را . از حیدر بگیرم روبروی ایوان . در نجف بمیرم حیدر یا علی جان تنها ثروت من . این در عالمین است ای مردم بدانید . اربابم حسین است خوبی های آقام . از یادم نرفته در هرغم حسین جان . دستم را گرفته اربابم حسین جان در شب‌های جمعه . آید ناله بر گوش مادر جسم بی سر . می گیرد در آغوش می گوید بنی . باقدی خمیده می بوسد به گریه . رگهای بریده ای غریب مادر خیلی اذیتم کرد . عریان کردن تو می چینم به روی دامانم تن تو ای خوش قدم بالا . خیلی کم شدی تو با رمل بیابان ها درهم شدی تو ای غریب مادر دارم خاطراتی . با موی سر تو دست ِ قاتل افتاد . قلب مادر تو بی وضو نکردم . شانه گیسوانت جای بوسه خورده . نیزه بر دهانت ای غریب مادر @karimegharib
لیله القدر مقدر بنما یا الله اربعین پای پیاده حرم ثارلله سحری راه بیفتیم ز ایوان نجف همگی رو بسوی صحن اباعبدلله ما گرفتار سر موی حسینیم همه عاشق یک شب بین الحرمینیم همه @karimegharib
لیلةالقدر مقدر بنما یا الله اربعین پای پیاده حرم ثارلله سحری راه بیفتیم ز ایوان نجف همگی رو بسوی صحن اباعبدلله 📿 🕌 ❤️ @karimegharib
مجموعه کامل زمزمه روضه زبان حال حضرت زینب ضربت خوردن بستر وداع و شهادت امیرالمومنین علیه السلام بابا چرا تو‌بی قراری امشب رسوندی جون من رو بر لب بازی نکن با دل زینب...بابا بابا نگاه تو به آسمونه ذکر تو در حیاط خونه انا الیه راجعونه...بابا بابا ز رفتنت با خبری تو صبر و قرارم می بری تو همش به فکر مادری تو ...بابا بابا همینکه تو با دل بی تاب خوردی زمین میون محراب شد جگرم ز غصه ها آب ...‌بابا بابا ضربه تو هم بی هوا خوردی چی شد اسم مادر رو بردی توهم تو کوچه جان سپردی...بابا بابا دیدم دارن تو رو میارن زانوهای تو بی قرارن از دو طرف هواتو دارن ...بابا بابا دلنگران شدی برامن محارمم هوامو دارن سایه مو هم ندیده دشمن ...بابا بابا دوباره خونه و یه بستر پیش چشام با دیدهٔ تر زنده شده غمای مادر...بابا بابا دست و پا میزنی عزیزم با دیدنت بهم میریزم چه خاکی بر سرم بریزم...بابا بابا زخم سرت به هم نیومد پهلوی مادر یادم اومد لعنت به هرکسی لگد زد... بابا بابا یتیما ظرف شیر میارن با گریه پشت در می زارن همه برا تو بی قرارن ...بابا بابا خزون شده بهار زینب ببین که بیقرار زینب بیا بشین کنار زینب...بابا بابا چشمای نیمه بازتو نبند برای دلخوشی من بخند این کوفیا قاتل زینبند ... بابا بابا با هر نفس خونی میشه لبات رمق نداره پس چرا صدات کشتی منو با این وصیتات ... بابا بابا یه بار دیگه منو بغل بگیر هی زیر لب چرا تو سر بزیر همش میگی زینب میشه اسیر... بابا بابا اینقده قلبمو اتیش نزن فقط یه جمله ای بگو به من بگو حسین منو می کشن؟...بابا بابا قصه ی پیرهن چیه بگو وظیفه های من چیه بگو دردسر یه زن چیه بگو...بابا بابا کربلا کربلا میگی چرا ذبیح بالقفا میگی چرا غسیل بالدماء میگی چرا...بابا بابا یعنی پیش چشای خواهر خنجرو میذارن رو حنجر پیش چشام جدا میشه سر...بابا ✍قاسم نعمتی برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان ارواحنا فداه بسیار دعا کنیم . @karimegharib
مثنوی شهادت امیر المومنین علیه السلام (دشتی) امشب زمین وآسمان را غم گرفته با نالة محزون زینب دم گرفته بابای ِ ما حاجت روا می گردی امشب از داغِ سی ساله رها می گردی امشب از خونِ سر بر رخ حنا می بندی امشب چشمانِ خود بستی ولی می خندی امشب امشب دگر وا می شود دستانِ بسته چشمِ انتظارت مادرم پهلوشکسته باید که امشب زخم، چون مادر بِبَندم باچادرِ زهرا سرِ حیدر بِبَندم باآهِ خود آتش کشیدی آسمان را دورِ دهانِ خود بچرخانی زبان را اِذنم دهی بایاد کوچه ای عزیزم خاکِ تمام ِ کوفه را بر سر بریم من خاطراتی تلخ از بیمار دارم لبهایِ خود را رویِ زخمت می گذارم با پاکشیدن بر زمین ،تو در بَرِ خود بازی نکن با گیسوانِ دخترِ خود بارِ دگر بر زخمِ ما مَرهَم نیامد چون پهلویِ مادر سرِ تو هم نیامد من نذر کردم مثلِ پیشانیت بابا درشهرِ کوفه بشکند دشمن سرم را با بودنِ تو حرمت من حفظ گردد ای کاش دیگر زینب اینجا برنگردد اصلا بَدَم می آید از این شهرِ ویران ای کاش بعد از تو بمیرم من پدرجان در نیزه سازی جمله قهّارند اینان وقتِ غنیمت گُرگِ بازارند اینان پرتابِ سنگِ کوفه مشهور است بابا حتی هدف بر نیزه ای دور است بابا ترسم غرورِ دخترِ تو لطمه بیند راسُ حسینم روی خاکستر نشیند چشمِ حرامی ها ببندد دست و پایم بوسیدنِ او دردِ سر گردد برایم می دانم آخر قبلة سیار گردم آواره بین کوچه و بازار گردم جز سفره تو دست بر نانی نبُردم یک تکه حتی نانِ خیراتی نخوردم می ترسم اینجا کوفیان فکر چه چیزند درپیش پایم نان و خرمایی بریزند ✍ قاسم نعمتی @karimegharib
زمینه شهادت امیرالمومنین سبک قدیمی یک زینب و یک کاروان ... خاکِ عزا بر سر کنید*شالِ سیه در بر کنید بادیدة گریانِ خود*یاریِ یک دختر کنید واحیدرا واحیدرا ای مهربان بابا مرو*غمدیده وتنها مرو بی دخترت زینب بیا*مهمانیِ زهرا مرو واحیدرا واحیدرا کو مادرم یاری کند*از تو پرستاری کند بر زخمِ تو مرهم نَهَد*خوردی زمین ،کاری کند واحیدرا واحیدرا شد قامتم پایِ تو خم*غم دیده ام بر رویِ غم چون پهلویِ مادر چرا؟ زخمت نمی آید بهم واحیدرا واحیدرا احیا کنارِ بسترت*با گریه گیرد دخترت با دستِ لرزانم پدر*قرآن گذارم بر سرت واحیدرا واحیدرا پاسخ امیرالمومنین به حضرت زینب (س) کم گریه کن ای دخترم*آتش مزن بر پیکرم تو گریه داری به پیش*نازِ تو را من می خرم وا زینبا وا زینبا زینب پریشان می شوی*مثلِ اسیران می شوی دنبال راسی روی نی*در کوفه مهمان می شوی می بینمت بی یاوری*در کوچه ها در به دری روزی می اید دخترم*بر ناقه ها بی معجری وازینبا وازینبا از من جدایت می کنند*بی آشنایت می کنند ناموسِ من در کوچه ها*انگشت نمایت می کنند وا زینبا وا زینبا بال وپر ِ تو بشکند*غم پیکر تو بشکند با ضربة سنگِ جفا*کوفه سرت را بشکند وازینبا وازینبا داغِ تو امضا می خورد*این قامتت تا می خورد مانند زهرا مادرت*بر چادرت پا می خورد وا زینبا وازینبا مهمان نوازی می کنند*افشایِ رازی می کنند در پیش تو با گیسوی *حسین بازی می کنند وازینبا وازینبا داغِ حسین پیرت کند*از زندگی سیرت کند از حنجری غرقِ به خون*بوسه زمین گیرت کند وازینبا وازینبا
کلیپ ویژه شب شهادت امیرالمومنین علیه السلام امشب زمین و آسمان را غم گرفته با نالهٔ محزون زینب دم گرفته بابای ما حاجت روا می گردی امشب از درد سی ساله رها می گردی امشب به نفس : @hajmansourarzi به قلم : @ghasemnemati_ir https://www.instagram.com/tv/CcpgJFToZS9/?igshid=MDJmNzVkMjY=
⚫️ زخم شدن چشمان در مصیبت سلام الله علیهما طی چند ساعت ... ▪️فناداه علیه السلام فقال یا حسین یا أبا عبد الله ادن منی فدنا منه و قد قرحت أجفان عینیه من البکاء... 🔸امیرالمومنین سلام الله علیهما او را صدا زده و فرمود: ای حسین، ای اباعبدالله نزدیک من بیا. حسین علیه السلام نزدیک او شد در حالی که پلک هایش از گریه زخم شده بود... 📚بحارالانوار/ج42/ص288 @ghasemnemati
شادی روح شیخ اکبر ایزدی که چنین شبی آسمانی شد فاتحه و صلوات قرائت بفرمایید
صلی الله علیک یا امیرالمومنین در شب عاشورای امیرالمومنین با ذکر واحیدرا بر سر و سینه می زنیم 🕰سه شنبه شب بیست و یکم ساعت ۲۰ 🕌 شهرری سه راه و امین خ ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک ۹۶ منزل نعمتی کهف الحسن علیه‌السلام @ghasemnemati