eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
669 عکس
163 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دوستان با توجه به وزن شعر در واحد می شود استفاده کرد .
▪️صاحب مکیال المکارم می‌نویسد: یکی از دوستان صالح من در عالم خواب، مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: ... بعض أصدقائي الصالحين، أنّه رأى مولانا الحجّة عليه السّلام في المنام، فقال ما معناه: إنّي لأدعو لمؤمن يذكر مصيبة جدّي الشهيد، ثمّ يدعو لي بتعجيل الفرج و التأييد من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚مكيال المكارم، ج۲، ص: ۵۷ کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
«السلام علیک یاحسن بن علی المجتبی» «صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین » «السلام علیک یا قاسم بن الحسن » ضمن عرض تسلیت به مناسبت عزای سیدالشهداء و آرزوی قبولی عزاداریها تاریخ تولد هر کس تلنگری است که درچنین روزی یک سال دیگر از عمرت طی شد و پا در سالی جدید در زندگی ات گذاشتی. بازهم اول مرداد برگی دیگر از تاریخ زندگیم رقم خورد . می‌نویسم تا به یادگار بماند شب شروع چهل سالگی عمرم با شب عشق بازی هایم یعنی شب ششم محرم شب ارباب و مولایم قاسم بن الحسن علیه السلام همزمان شده است . از تمام دوستان و عزیزانی که با محبت های خویش حقیر را مثل هرسال شرمنده کرده اند از صمیم قلب سپاسگزارم . امیدوارم در این ایام باعظمت این کمترین را از دعای خویش محروم نسازند و برای عاقبت به خیری دعا بفرمایند . آمدم تا که سینه زن باشم از غلامان پنج تن باشم در میان تمام اهل بیت خاک پای امام حسن باشم @ghasemnemati
تقدیم به محضر حضرت رباب سلام الله علیها رباب بودی با گریه رَبِّ آب شدی در این یکی دوسه ماهه چقدْر آب شدی بجای جعده شدی هدیه بر بنی الزهرا دعای فاطمه بودی که مستجات شدی بنا نبود که جلوه کنی در این عالم کنار نور عقیله تو در حجاب شدی زبسکه خاک سرت ریختی زداغ حسین ترک ترک شده همرنگِ با تراب شدی عروس فاطمه بودی که رفتی از یثرب همین مدینه !!!کنیز حرم خطاب شدی زگریه زیر دو چشمت شیار افتاده بیاد لب لبِ ششماهه ات کباب شدی چنان حسین عوض گشته شکل صورت تو زبسکه سوخته در زیر آفتاب شدی دمی که حنجرِ پاشیده را بغل کردی توهم زخون گلوی علی خضاب شدی به دست ِ خالی و لالایی تو خندیدند به روی ناقه تو یک لحظه غرق ِ خواب شدی زنی مقابل تو شیر داد؛ طفلش را چقدر یادعلی اصغرت عذاب شدی میان طشت، خجالت کشید از تو حسین دمی که وارد آن مجلس شراب شدی همینکه آن دهن چوب خورده بوسیدی به پیش مادر ِ سادات، بی حساب شدی اشاره کرد یکی بر سکینه دختر تو برای حفظ امانت در اضطراب شدی عروسِ حضرت زهرا زمانه با تو چه کرد به شهر شام زنِ خارجی خطاب شدی @ghasemnemati
📄| شعر روضه حضرت (ع) تَرَكِ روى لبت آيه قرآنِ رباب مثلِ قرصِ قمرى زينتِ دامانِ رباب چه كنم ؟ تا كه کمى تر بشود لبهايت مى چكد روى لبت اشكِ دو چشمان رباب سينه ام شير ندارد پسرم چنگ نزن آه ، بازى مكن اينقدر تو با جانِ رباب بر ضريح لب خشكيده ءتو جا انداخت لبِ عطشانِ حسين و لبِ عطشانِ رباب پا برهنه پسرم خيمه به خيمه گشتم قطره اى آب نبود ، اى گل ريحان رباب رفتي و پشت تو "يا رادَّ يوسف" خواندم كاش سيراب بيايى تو به كنعان رباب پدر تو به سپاهى سَرِ تو رو زده است تا خجالت نكشد از دل سوزان رباب تير خوردى وسط خيمه زمين خوردم من بعد از اين گريه شود روزى چشمان رباب عاقبت بر جگرم حرمله زهرش را ريخت واى بر حالِ دلِ بى سر و سامان رباب اين زمين خوردن من دست خودم نيست على سَرِ تو خورده زمين زانوى لرزان رباب سَرِ هر كوچه به لالايى من خنديدند كودكى نيست دگر بر روى دستانِ رباب @karimegharib
السلام علی الرضیع الحسین زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟ به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده @karimegharib
السلام علیک یا علی اکبر علیه السلام سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده خبرِ کشتنِ تودتا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحن مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده فرصتی داشت دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عموم عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده @ghasemnemati
یاعلی اکبر علیه‌السلام زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین @ghasemnemati
یاعلی اکبر علیه‌السلام در این شعر لطفاً به مضمون بهانه بوسیدن حضرت دقت بفرمایید خیز و شمشیر مرتضی بردار بزن ای شیر بر دل کفار زره مصطفی بپوش علی در رکاب عقاب پا بگذار نعره ای زن منم علی اکبر نوهٔ حق، حیدر کرار هم چو شیری بزن به قلب سپاه تا بریزی به هم یمین و یسار ضجهٔ کوفه را در آوردی ای ابر مرد عرصهٔ پیکار هر طرف تاب می دهی تیغت پشته سازی ز کشتهٔ بسیار تشنگی را بهانه فرمودی رو نمودی به جانب دلدار لب نهادی بر آن لبان خشک گفتی آهسته این سخن با یار کی محاسن سپید در بندم دست خود از محاسنت بردار تا که دل کنده از تو بابا شد بال های شهادتت وا شد ناگه از دشت یک صدا آمد نالهٔ ای پدر بیا آمد پدر آمد ولی چه آمدنی چه کسی گفته روی پا آمد پیرمردی کنار نعش جوان با سر زانو از قفا آمد روضه ات گشته شرح موت حسین وسط هلهله نوا آمد آن چنان نعره زد علی ولدی ناله اش بین که تا کجا آمد دست خود را گرفته روی سر زینب از سوی خیمه ها آمد شد حسین زنده با دم زینب پای معجر میانه تا آمد با تن ریخته به هم چه کند نوبت یاری عبا آمد @ghasemnemati
◼️ خاک بر سر دنیا بعد از تو ای پسرم... نقل کرده‌اند: امام حسین علیه السلام وقتی سر علی اکبر را بر روی زانو گذاشت، علی اکبر از هوش رفته بود. اما امام علیه السلام خواست که یک بار دیگر سخنی از لب های علی بشنود. فَجَعَلَ یَمَسَحُ الدَّمَ عَن ثَنایاهِ الشَّریفَةِ ▪️پس با گوشه عمامه (و یا به نقلی با آستین خود)، خون را از دندان های علی پاک می‌کرد اما باز دید سخن نمی گوید. فَجَعَلَ یَلثُمهُ ▪️شروع کرد دندان های علی را بوسیدن و دائما آن ها مس کرد و میفرمود : عَلَیٰ الدُّنیا بَعدَکَ الْعَفَا. ▪️خاک برسر دنیا بعد از تو علی جانم. دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد. فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی ▪️و اگر حرف بزنم، "علی" می گویم و اگر ساکت بنشینم در دل "علی" می گویم. فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَیٰ خَدِّهِ فَقالَ:اَما اَنتَ قد اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنیا و غَمِّها و سِرتَ اِلیٰ رَوحٍ و رَاحَةٍ و بَقِی اَبوکَ فَریداً وَحیداً و اَسْرَعُ لُحوقِی بِکَ ▪️پس صورت بر صورت علی گذاشت و فرمود: اما تو از غم دنیا رحمت شدی و به روح و رضوان آخرت سفر کردی. اما پدرت تنها و بی کس مانده است. و چه زود به تو ملحق می‌شود... 📚 ریاض القدس ج٢ نسخه خطی کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◼️ خیز از جا، آبرویم را بخر... عمّه را از بین نامحرم ببر... حمید بن مسلم گوید: فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ: ▪️ وقتی‌که علی اکبر علیه‌السلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را می‌دیدم که با سرعت از خیمه‌ها به سمت معرکه می‌آمد و ناله و فریاد سر میداد که: يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً ▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم... ای کاش که خاک را، بالشت سرم میکردم... ای کاش مرگ، زندگی‌ام را می‌گرفت و تو را اینجور کشته نمی‌دیدم... جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليه‌السَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ، ▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت. سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، دست زینب کبری را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمه‌ها بازگرداند. و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم ▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد: بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید... 📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩ 📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠ 📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧ 📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧ 📚مقتل ابومخنف ص٨٣ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
◼️ از داغ علی اکبر علیه السلام، چشمان سیدالشهدا علیه السلام در حدقه می چرخید... جابر بن عبدالله انصاری گوید: لَمَّا قُتِلَ عَلِيُّ بنُ الْحسينِ عليهما السّلامُ دَخَلَ الْحسينُ إلىٰ الْفُسطاطِ باكِياً حَزيناً مَأیُوساً عَن نَفسِهِ. ▪️وقتی که علی اکبر علیه السلام به شهادت رسیده بود، سیدالشهدا علیه السلام در حالی که گریه میکرد و از خودش ناامید شده بود به خیمه ها آمد. فَقالَتْ سكينةُ: مالِي أراكَ تَنعَيٰ بِنَفسِكَ، و تُديرَ طَرفَكَ؟ أينَ أخِي عَليّ؟ ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: پدرجان! دارم میبینم که جان میکَنی و چشمانت در حدقه دارد می چرخد! برادرم علی کجاست؟! امام علیه السلام فرمود: نانجیبان، او را کشتند... فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذٰلِكَ صَاحَتْ: وا أخاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ! ▪️وقتی که حضرت سکینه علیهاالسلام این را شنید، فریادی برآوردکه ای وای برادرم! ای وای از پاره قلبم! امام علیه السلام او را وصیت به صبر نمود و حضرت سیکنه عرضه داشت: يا أبَتاهُ كَيفَ تَصبِرُ مَنْ قُتِلَ أخوها و شُرِّدَ أبُوها؟! ▪️ای پدرجان! چگونه صبر کند کسی که برادرش کشته و پدرش تنها شده است؟! در این هنگام امام علیه السلام فرمودند: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون. 📚 الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۳۲۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa