مصطفی تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای دعوا میاد ! ... با دست بند، رضارو آوردن تو اتاق ... رضارو انداختنش رو زمین
.... : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "
رضا شروع کرد به فحش دادن ...چه فحشای رکیکی... اما چمران مشغول نوشتن بود.........
دید که شهید چمران توجه نمیکنه .... یه دفه داد زد : " کچل با توام ...!!!! "
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد : " بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "
قضیه این بود.... آقا رضا داشت میرفت بیرون .... بره سیگار بگیره و برگرده ... با دژبان دعواش شده بود ....
مصطفی : " آقا رضا چی میکشی ؟!! .... برید براش بخرید و بیارید ...! "
آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
مصطفی : اشتباه فکر می کنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی بهت خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
آقا رضا جا خورد ؛ تلنگر خورد به شحصیت معنویش ؛ رفت تو سنگر نشست ...آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد ...عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد ؛ آقا رضا اولین نماز عمرش بود ؛ رفت وضو گرفت ... سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود ....
کسیچهمیداند
شایدقلبقرآن،
سورهی'یاسین'
همان'یاحـسین'
استکه«بیسر»شدهاست..!
-علامهطباطبایی ✨
بیمآرفَقَطدَرطَلَبِلُطفِطَبیباَست؛
مآمُنتَظِرِنُسخِهـےِدَرمآنِحُسینیم❤️🩹:)
_ میگویماا تاحالا یه درونگرا رو دیدین درحالی که شارژ اجتماعی بودنش داره تموم میشه؟🥸
آن کس که تُ را شناخت جان را چه کند ؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند :)
دیوانه کنی هردو جهانش بدهی ؛
دیوانه تُ هردو جهان را چه کند ؟❤️🩹