•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
عرض سلام وادب واحترام خدمت شما خوبان روزگار☺️🌷
صبح دلانگیزتون بخیر و سرشار از مهربانی ، یاد خدا و آرامش فوقالعاده🌺😊
ان شالله حالتون خوب واحوالتون خوبتر باشه
اگر حال خوبی داری، شکرگزار باش و لذت ببر.
و اگر حالت بد است، صبر داشته باش...❄️
روزهای خوب خواهند آمد..
خوشحالیم درخدمت تون هستیم 👌
ان شالله خدا به وقت و زمان تک تک تون برکت بده تا ازمطالب زیبای کانال عمیقاً لذت ببرید
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
↩️ارتباط با ادمین👈rahsepar_313
🆔️ @ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
⭕️وداع با پیکر «رستم قاسمی» در نهاد ریاستجمهوری
🔻 مراسم تشییع و وداع با پیکر «رستم قاسمی»، وزیر سابق راه و شهرسازی با حضور رئیس جمهور، تعدادی از اعضای کابینه و جمعی از مدیران و کارکنان نهاد ریاست جمهوری، در مسجد سلمان این نهاد برگزار شد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
↩️ارتباط با ادمین👈rahsepar_313
🆔️ @ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
یک اعدام و چند نکته!
محسن شکاری، اغتشاشگری که به چنگ قانون گرفتار شده بود، صبح روز پنجشنبه اعدام شد.
درباره این اقدام قوه قضائیه - که واکنشهای متفاوتی به دنبال داشت - چند نکته عرض میکنم:
۱- اقدام قوه، کاملاً قانونی و در مقابل اقدام شخص معدوم، مصداق بارز محاربه بود. برخی که میکوشند اتهام او را به زخمی کردن و وارد کردن خراش و... تقلیل دهند، یا قصد فهمیدن ندارند و همسو با جبهه دشمن حرف میزنند یا از قانون بیاطلاعند.
۲- سلاح کشیدن در جامعه و ایجاد رعب و وحشت، بهتنهایی و بدون نیاز به هیچ جرم دیگری، مصداق محاربه است و قانون به آن تصریح دارد.
۳- اینکه برخی، اقدام محسن شکاری را «ترساندن مأموران» میدانند و نه ترساندن مردم! نشانه بیسوادی و جهل به مبانی قانون است، حتی اگر استاد دانشگاه و وکیل دادگستری باشند! و اگر بیسوادی در کار نباشد، اغراض و اهداف دیگری را باید در نظر گرفت.
اینها چیزهایی است که یک دانشجوی سالهای اول کارشناسی حقوق در درسهایش میخواند.
۴- در جرم محاربه، قتل و زخم و ... ملاک نیست. ملاک ارعاب یعنی ترساندن و ترسیدن مردم و ایجاد ناامنی در محیط است که در ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی به روشنی ذکر شده: «محاربه، عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنهاست، بهنحوی که موجب ناامنی در محیط گردد». ماده به توضیح بیشتری نیاز ندارد بخصوص این قسمت آخر یعنی «به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد». کدام عاقلی است که معتقد نباشد قمه عریان در دست یک جنایتکار، موجب ترسیدن مردم و ایجاد ناامنی میشود!؟ اگر کسی معتقد است که حمله فرد قمه بهدست، موجب رعب نمیشود و به «انگیزهسازی» برای جنایتکاران مشغولند، خوب است یک شب آنها و خانوادهشان را با چند قمه به دست وحشی مواجه کنند، اگر نترسیدند و قالب تهی نکردند، میشود انگیزه دیگری برای جانی در نظر گرفت! اما حقیقت این است که این اقدام جانی، در هر شرایطی موجب رعب و وحشت مردم میشود و در این نمیتوان شکی داشت.
۵- بعضیها به سرعتِ صدور و اجرای این حکم ایراد میگیرند و آن را دلیلی بر ناعادلانه بودن آن میدانند حال آنکه تأخیر و تعجیل در رسیدگی قانونی معنایی ندارد، مهم، رعایت آیین دادرسی و انطباق حکم با موازین قانونی است که در این فقره، از اقرار صریح متهم و بازسازی صحنه جرم تا شهادت شهود و تصاویر و ... جایی برای انکار باقی نگذاشته و از قضا باید از سرعت عمل و حقیقتجویی دستگاه قضائی تشکر کرد و انتظار داشت در همه پروندهها چنین باشد.
۶- فراموش نکنید، عمده کسانی که الان هیاهو راه انداختهاند، همانهایی هستند که در ماجرای قتل عمد توسط نوید افکاری و اقرار صریحش، هشتگ #نه_به_اعدام راه انداخته بودند! گویی با هر حقطلبی و عدالتخواهی مخالفند!
۷- و در آخر، افزون بر تصریح قانون، مطالبه عمومی مردم برای برخورد با برهمزنندگان نظم و امنیت، پشتوانه اقدام مؤثر و بهموقع قوه قضائیه است.
نگاهی دوباره به پرونده گرانفروشی شهرداری تهران در دوران اصلاحطلبان
عاملان ناکارآمدی و گرانی از دلیل اقتصادی التهابات اخیر میگویند!
پیروز حناچی، فعال اصلاحطلب و شهردار سابق تهران در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه آرمان ملی درباره اغتشاشات 70 روزه اظهار کرده است:
"من یکی از زمینههای اصلی اعتراضات اخیر در کشور را اقتصادی میدانم. دخل و خرج مردم با هم نمیخواند و تورم افسارگسیخته و کاهش ارزش پول ملی در بین اقشار مختلف مردم نارضایتی ایجاد کرده است. این وضعیت به خصوص درباره کسانی که درآمد ثابت دارند یا بازنشسته هستند وضعیت حادتری دارد. نکته مهم در این زمینه این است که مردم پالسی از اینکه قرار است مشکلات بنیادین به صورت ریشهای حل شود دریافت نمیکنند. مردم باهوش هستند و به خوبی وضعیت کشور را درک میکنند. وضعیت بازار نیز به همین صورت است و به خوبی پیامها را دریافت میکند. مردم به این نتیجه رسیدهاند در کوتاه مدت و میان مدت این احتمال که مشکلات حل شود وجود ندارد. با توجه به شرایط موجود، این احتمال وجود دارد که نارضایتیها انباشتهتر هم بشود. اگر این هوشمندی وجود داشته باشد که قبل از اینکه این اتفاقات رخ بدهد اقدامات مناسب با بازخوردهای جامعه صورت گیرد شرایط متفاوت خواهد بود."[1]
*اظهارات حناچی درباره ماهیت اقتصادی اغتشاشات 70 روزه در حالی است که نمایه اغتشاشگران بلوای اخیر صرفا "کشتن و بردن و سوختن" بود نه طرح گفتمان و مطالبه اقتصادی.
چه اینکه در لابهلای همان فحاشیها و فریادهای خشمآلودشان هم هیچ مطالبه اقتصادی به گوش کسی نرسید.
ضمن اینکه باید دانست بر اساس نظر کارشناسان و اسناد منتشره؛ عموم اغتشاشگران از طبقات متوسط و مرفه جامعه بودهاند نه از طبقه مستضعف!
دقت مهمتر در اقتفای اظهارات حناچی اینست که مردم بدانند کسی دارد این حرفها را میزند که کارنامه ضعیف او در کسوت شهرداری تهران در دوران سیطره اصلاحطلبان بر شورای شهر پنجم تهران؛ اظهر من الشمس است.
و جالبتر آنکه شهرداری تهران در دوران همین فرد بود که به جرم گرانفروشی به مردم تهران؛ مورد پیگرد قانونی قرار گرفت.[2]
این سابقه از آنرو گفته شد که مردم و مخاطبان محترم بدانند انتخابات و رأی خوب یا بد آنها چگونه میتواند اسباب بروز مشکلات اقتصادی و "گرانی" را فراهم کند و راه رفع این مشکلات هم طبعا رأی خوب در دورههای بعدی انتخابات است نه آنطور که عدهای تصور میکنند در خیابان!
در اینجا بیان یک نکته ضروریست و آن اینکه منهای اظهارات حناچی که صدر و ساقه و سابقه آن شرح داده شد اما برخی محافل تحلیلی معتقدند مزاج اغتشاشات از سال 96 به این سو؛ به بهانه مشکلات اقتصادی محرومان و مستضعفین است (که همانطور که اشاره شد راه حل آنها در خیابان نیست!) و این فرایند که دست دشمن در طراحی آن مشهود است؛ میرود تا به "فتنه اقتصادی" منجر شود.
باید دانست که اگرچه مطالبه اغتشاشگران اخیر مطالبه اقتصادی نبود لکن میتوان با بیان مثبتات اقتصادی کشور و تلاش دولت برای رفع مشکلات اقتصادی؛ بهانه را از بدخواهانی که جز کشتن و بردن و سوختن هنری ندارند و مایلند به هر بهانهای به خیابان بیایند؛ سلب کرد.
چرا میلرزی؟! (گفت و شنود)
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات بدجوری از قاطعیت دستگاه قضا در مجازات اشرار و پادوهای تروریست آمریکا و اسرائیل و انگلیس به وحشت افتادهاند.
گفتم: باید هم وحشتزده باشند. بیحساب و کتاب نبود که نتانیاهو آنها را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران میدانست!
گفت: معلوم نیست از کجا با خبر شدهاند که بعد از مجازات اشرار میدانی اسرائيل، نوبت به مجازات کسانی میرسد که سرمایه اسرائیل در داخل کشور بودند و منافع رژیم صهیونیستی را دنبال میکردهاند.
گفتم: طرف در یخچالو باز کرد، ژله تو یخچال بود و شروع کرد به لرزیدن! پرسید چرا میلرزی؟ فعلاً میخوام آب بخورم.
بعداً به سراغ تو میام!
شریعتمداری تاکید کرد:نکته درخور توجه این که شیخ یوسف در ادامه همین نامه خطاب به حاکم رأس الخیمه می نویسد «بلد لنجه بلدکم» یعنی شهر بندرلنگه هم شهر شماست و عجیب آن که اماراتی ها وقتی به این نامه استناد می کنند جمله اخیر را که به وضوح نشان می دهد جمله قبلی فقط یک تعارف بوده است، حذف می کنند!.
وی افزود : اگرچه وزارت خارجه کشورمان این بیانیه را بی پاسخ نگذاشته است ولی کاش وزیر خارجه کشورمان در واکنش به این بیانیه ضمن توبیخ شدید امضاء کنندگان بیانیه و اشاره به اسنادی که از آن یاد کردیم ، روی دو نکته دیگر نیز تاکید می کردند، اول آن که به دولت بحرین به عنوان یکی از امضاء کنندگان بیانیه گوشزد کند که بحرین بخش جدائی ناپذیری از خاک ایران است و رژیم آمریکائی پهلوی حق واگذاری آن را به آل خلیفه که در بیابان های نجد به راهزنی مشغول بوده اند، نداشته است و دوم آن که از رئیس جمهور چین بپرسد آیا امضای شما پای بیانیه یاد شده نشانه آن نیست که حاکمیت چین بر تایوان را هم قابل مناقشه می دانید ؟!
مدیر مسئول روزنامه کیهان اضافه کرد: شما با کشورهای هم پیمان آمریکا در تردید نسبت به حاکمیت مسلم و قطعی ایران بر جزایر سه گانه همصدا شده اید ! آیا این همصدائی به مفهوم و معنای آن نیست که به آمریکا نیز حق می دهید حاکمیت چین بر تایوان را مورد تردید قرار داده و قابل مذاکره بداند ؟! آقای جینگ پین ! مطالعات شما در جغرافیای سیاسی ضعیف است و یا مشاوران غیر قابل اعتمادی دارید ؟!
از موضوع مهسا امینی تا همین آخرین داستان -دروغ یک ساعت قبل را چک نکرده ام!-براندازان موفق به اثبات قطعی حتی یک مورد از ادعاهایشان نشدند.فاصله معنادار واقعیت عینی با تصویری که در ماهواره یا توئیتر ارائه می شد به تدریج تصویری متوهم و حتی تا حدی خل و چل از براندازان ارائه کرد.
نتیجه این شد که جامعه بویژه طبقات سنی که در ابتدای کار فکر می کردند رویایی در حال محقق شدن است، کنار کشید. ناتوانی براندازان در مدنی نگهداشتن اعتراض، و عجز از خلق یک چشم انداز ولو مبهم، و اصرار به دروغ و خشونت، اعتبار پروژه را به سرعت کاهش و هزینه آن را افزایش داد.
اکنون نه تنها توهم رفتنی بودن زایل شده بلکه معلوم شده ریشه اجتماعی نظام استوارتر از هر برآوردی است که طرف طراح داشته. حالا البته سرویس خارجی می گوید باید 'هزینه ترمیم زخم' را بالا برد. همه چیز به موقع شناسی و هوشمندی ما بستگی دارد.
اکنون یک قدم آن سوتر ایستاده ایم. بخش های مهمی از جامعه ایرانی تلخی چیزی را تجربه کردند که از دور طراحان می خواستند رویایی شیرین به نظر برسد. نظام جمهوری اسلامی هم تجربه ای اندوخته که من 'نو کردن حکمرانی' را بهترین توصیف آن می دانم. در این باره صحبت خواهیم کرد.
🎇قدیمی ها سواد اندکی داشتند اما درکشان عمیق بود🎇
می گفتند:
لباس مرد، تمیز بودن زن را نشان میدهد.
لباس زن، غیرت مرد را نشان می دهد.
لباس دختر، اخلاق مادر و لباس پسر تربیت مادر را نشان میدهد.
نکته: رحمت خداوند بر پدر و مادرمان که در تربیت ما نقش داشتەاند.
آنها اکثرا خواندن و نوشتن بلد نبودند، اما در دانش گفتار تسلّط داشتند.
آنها ادب را نمی خواندند، بلکه ادب را به ما یاد دادند.
آنها قوانین طبیعت و علوم زیستی را مطالعه نکردەاند، اما هنر زندگی را به ما آموختند.
آنها یک کتاب در بارۀ روابط مطالعه نکردەاند، اما رفتار و احترام را به ما آموختند.
آنها در دین تحصیل نکردند، اما معنای ایمان را به ما آموختند.
آنها کتاب برنامە ریزی را نخواندەاند، اما دوراندیشی را به ما آموختند.
آنها به ما یاد دادند كه به دیگران، چگونه احترام بگذاریم.
🎇خلاصه، آنها دنیایی از عاطفه و مهربای بودند و در محبت به همنوع خسیس نبودند، حداقل صدقه که لبخند به دیگران است از همدیگر دریغ نمی کردند.
متاسفانه الان اخم و ترشرویی جایگزین محبت به خویشاوند و همسایه ها یا همکار شده، بدتر از همه بازار ما از انصاف خارج شده و اکثرا به حق خود قانع نیستند» ۱۴٠۱/۹/۲٠👇
@mhg12871338
🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇
تصور رفتنی بودن نظام!
فکر میکنم در یک نقطه عطف قرار داریم. قصد جمعبندی یا پیشبینی وضعیت را ندارم چون همه آموختهایم در شرایطی چنین پیچیده باید عمیقاً محتاط بود. اما تقریباً پیداست که آشوبهای ۱۴۰۱ در فاز پایان قرار دارد.
خبرگزاری فارس ـ یادداشت ـ مهدی محمدی: فکر میکنم در یک نقطه عطف قرار داریم. قصد جمعبندی یا پیشبینی وضعیت را ندارم چون همه آموختهایم در شرایطی چنین پیچیده باید عمیقاً محتاط بود. اما تقریباً پیداست که آشوبهای ۱۴۰۱ در فاز پایان قرار دارد. پروژه قبلی شکست خورده و پروژه جدید به سادگی قابل تعریف نیست.
داستان اینگونه شروع شد: ممکن، سریع و آسان جلوه دادن براندازی برای اقلیتی از جامعه که قرار بود در حباب شبکه، خود را اکثریت فرض کند. هدف این بود که یک آشوب چند صد هزار نفری سراسری شکل بگیرد.
برای رسیدن به این هدف، ابزار خلاقانهای ایجاد شد: 'ایجاد تصور رفتنی بودن نظام.' یک بازی از دید من هوشمندانه و پر از ظرافت و پیچیدگی داخلی و خارجی راه افتاد برای باوراندن این امر به بخشی از جامعه ایران که کار تمام و جمهوری اسلامی در حال رفتن است.
فرض بنیادین پروژه این بود: اگر این باور برای اقلیتی از جامعه ایجاد شود که نظام در حال رفتن است، آشوب بزرگ شکل خواهد گرفت. مقام امنیتی گفته بود: 'سیستمها وقتی میروند که به نظر برسد دارند می روند!'
حالا یکبار دیگر آنچه را که دیدهاید مرور کنید. همه چیز معنای جدیدی پیدا میکند. در داخل ایران هدف همه پروژه های کوچک و بزرگ، از زیر سوال بردن سلامت و حتی حیات رهبری، تا خشونت بی سابقه علیه نیروهای امنیتی و انتظامی و خشونت کلامی و تبدیل فحش به شعار، همین بود: کار تمام است!
در خارج از ایران نیز یک پروژه بزرگ کلید خورد: از علم کردن اسماعیلیون و تلاش برای معرفی او به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی تا همایش برلین یا بردن نازنین بنیادی به شورای امنیت و دیدار علی نژاد با ماکرون. بایدن از تغییر و ماکرون از انقلاب حرف زد.هدف انتقال 'سیگنال پایان' بود.
همه اینها روی برخی روندهای نسلی، جنسیتی و اقتصادی در ایران نشست. بی تعارف کم کاری ها و ندانم کاری های ما بزرگترین کمکی بود که طراح خارجی دریافت کرد. زیرساختی عظیم در داخل ایران مهیا شد که برخلاف برخی تصورات خام به هیچ وجه منحصر به فضای مجازی نیست. داستان بسیار بزرگ تر است.
همه آنها که وارد خیابان شدند بخشی از زیرساخت آشوب نبودند اما همه آنها که دست به خشونت زدند آگاهانه یا ناآگاهانه، با آن مرتبط بودند. غفلت از شکل گیری این زیرساخت، بزرگ ترین سوالی است که مسئولان یک دهه گذشته باید به آن جواب بدهند. ترکیب این زیرساخت با نارضایتی، بحران را ساخت.
من درباره آن زیرساخت سخن نمی گویم. موضوعی است که فهم آن مهم ترین مسئولیت کنونی جامعه اطلاعاتی ایران است. درباره زمینه های اجتماعی هم که آن زیرساخت بر آن استوار شده جداگانه سخن خواهم گفت. در اینجا بر نتیجه تمرکز می کنم. تا جایی که به نتیجه مربوط است پروژه به سختی شکست خورده.
نخستین علت شکست پروژه حجم بی سابقه خشونتی است که تولید شد. طراح خارجی در این باره عمد داشت: جنایت کنید، فیلم بگیرید و رجز بخوانید.نظام یا می ترسد و مماشات می کند که یعنی کار تمام است یا متقابلا دست به خشونت می زند که نفتی خواهد شد بر آتش اعتراضات. یافتن راه میانه آسان نبود.
نظام به جای انتخاب خشونت یا مماشات، 'تولید آگاهی اجتماعی' را هدف گرفت. ذات آشوب باید آشکار و پرده از چهره کسانی که ادعا می کردند ایران را گلستان خواهند کرد، برداشته می شد. بعد، جمع کردن بساط قداره کشی و تروریسم دشوار نبود. اکنون جامعه ایران شاید معترض اما بسیار آگاه تر است.
خشونت بی سابقه به جای اینکه ترس تولید کند یا به انگاره رفتن قدرت بدهد، به 'جامعه زدایی از آشوب' انجامید. و مهم تر،تصویر ذهنی جامعه ایران از آینده بدون جمهوری اسلامی را واقعی کرد. صریح ترین منتقدان به ما که می رسیدند می گفتند از شما خوشمان نمی آید ولی بساط اینها را جمع کنید!
خشونت کلامی وضع براندازان را بدتر کرد. طرف طراح گمان می کرد می تواند فحش جنسی را در ایران به شعار فراگیر تبدیل و به این ترتیب ایده تمام شده بودن کار را تقویت نماید اما عملا آنچه رخ داد اثبات بی صلاحیتی اخلاقی براندازان در برای جامعه ای بود که هنوز می خواهد اخلاقی زندگی کند.
تیرخلاص را اما افراط در دروغ گویی زد. من چند بار در میانه این پروژه و هنگام ارزیابی روندهای تولید و انتشار بیگ دیتا هوشمندی طرف طراح در جلوگیری از سقوط نمودار هیجانات و خلق رویدادهایی برای کش دادن غائله را ستایش کردم. انصافا فناوری پیچیده ای داشت اما خب، بیش از حد دروغ گفت.
🔴آیا واقعا ایرانیها انرژی زیادی مصرف می کنند؟
▪️هر کویتی ۲/۸، هر عمانی ۲/۳، هر قطری ۴/۸، هر عربستانی ۲/۱، هر اماراتی ۳/۴ برابر هر ایرانی انرژی مصرف می کنند.
تازه این آمار از تقسیم حجم انرژی اولیه به جمعیت بدست آمده است. اگر مصرف نهایی در نظر گرفته شود وضعیت بشدت بنفع ایران تغییر خواهد کرد.
▪️مصرف سرانه انرژی اولیه اغلب کشورهای اروپایی از ایران بالاتر است.چون در ایران اتلاف انرژی درفرآیند تولید،تبدیل،انتقال وتوزیع بالا است اگرمصرف نهایی محاسبه شود وضعیت مصرف انرژی هر ایرانی بشدت کمتر از بسیاری از کشورهای مشابه/غیرمشابه و همسایه/غیرهمسایه و هم قاره/غیرهم قاره خواهدبود!
▪️امارات متحده عربی ۲/۵ برابر و ترکیه ۳۰/۵ برابر ایران انرژی تجدید پذیر مصرف می کنند. تر کیه ۸۷ برابر ایران زغالسنگ مصرف می کند. امارات با ۱۰ میلیون جمعیت به اندازه ایران ۸۴ میلیونی زغالسنگ مصرف می کند.
▪️هر نفر استرالیایی، نیوزلندی، کانادایی، آمریکایی، قزاقستانی، روسی و ترکمنستانی هم از هر نفر ایرانی انرژی بیشتری مصرف می کنند.
▪️ببینید واقعیت آنی نیست که تبلیغ می شود. باید با مباحث علمی و کارشناسی حرف زد و الا مشکلات عمیق تری در اقتصاد ایران پیش خواهد آمد.
▪️ایرانی ها درمقایسه با آمار های جهانی و در مقایسه با کشورهای هم کفو خود، نه سهی از مصرف زغالسنگ، نه سهمی از انرژی هسته ای و نه سهمی از انرژی تجدیدپذیر و نه سهمی از انرژی هیدروالکتریکی دارند.(ناچیز است) اینهایی که مصرف گاز ایرانی و چینی رو مطرح کردند درحقیقت دست به یک مغالطه زدند.
✍همت قلی زاده
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
آقای جینگ پین ! درباره حاکمیت چین بر تایوان چه نظری دارید ؟!
به گزارش خبرگزاری فارس در پی صدور بیانیه مشترک و تامل برانگیز رئیس جمهور چین و سران کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس خبرنگار ما با حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان تماس گرفته و نظر او را در این زمینه جویا شد .
شریعتمداری گفت: همانگونه که اشاره کردید این بیانیه در پایان سفر سه روزه «شین جینگ پین» رئیس جمهور چین به عربستان صادر شده و در بند دوازدهم آن آمده است « رهبران ( چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ) از تمامی تلاشهای مسالمتآمیز شامل ابتکارها، پیشنهادهای امارات برای رسیدن به راهکار صلح آمیز برای حل مسئله سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، از راه مذاکرات ۲جانبه بر مبنای قوانین بینالمللی حمایت میکنند » !.
وی در ادامه ابراز داشت: امضای این بیانیه از جانب رئیس جمهور چین در حالی است که تمامی اسناد بین المللی از مالکیت ایران بر سه جزیره « تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی » حکایت می کند .
مدیر مسئول کیهان در پاسخ خبرنگار فارس که خواستار اشاره به این اسناد شده بود، گفت: پیش از این در یکی از یادداشت های کیهان با عنوان «آواز کوچه باغی» به اسنادی اشاره کرده بودیم که از مالکیت قطعی و بلا منازع ایران بر جزایر سه گانه حکایت دارد .
۱ ــ در حقوق بین الملل و قوانین مربوط به مرزها و سرزمین ها، حاکمیت یک کشور بر یک منطقه از چند راه به اثبات می رسد. از جمله «مالکیت تاریخی»، حاکمیت موثر- یعنی افراشته بودن پرچم، نصب حکام، حضور نیروی نظامی و…- که تمامی این ملاک ها و معیارهای حقوقی از حاکمیت قطعی ایران بر جزایر سه گانه حکایت دارند.
۲ ــ علاوه بر نقشه های متعددی که از دوران یونان باستان - قبل از میلاد مسیح- برجای مانده و در آنها از تمامی جزایر خلیج فارس با عنوان بخشی از سرزمین ایران یاد شده است، در سده های اخیر نیز تمامی نقشه های رسمی که از سوی کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه، روسیه، پرتغال، اسپانیا و… تهیه شده و به عنوان اسناد رسمی نگهداری می شوند، جزایر خلیج فارس- از جمله سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی- را بخشی از خاک ایران دانسته اند. از جمله دولت انگلیس که بیش از دو سده در منطقه حضور داشته و در مواردی نیز با دولت های وقت ایران درگیر بوده است، در مجموع ۲۳ نقشه رسمی از منطقه تهیه کرده که در تمامی آنها- بدون استثناء- جزایر سه گانه متعلق به ایران است.
۳- در سال ۱۸۳۰ کاپیتان جی.بی.بروکس GBBRUCKS از سوی کمپانی هند شرقی- وابسته به دولت استعماری انگلیس- نقشه ای رنگی از خلیج فارس تهیه می کند. در این نقشه رنگی که نسخه هایی از آن در وزارت خارجه انگلیس و مخزن اسناد سازمان ملل متحد نگهداری می شود، ۳ جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به رنگ خاک ایران ترسیم شده است. کاپیتان بروکس نزدیک به ۱۲ سال برای تهیه این نقشه در منطقه خلیج فارس بود.
۴- در سال ۱۸۳۵ «ساموئل هنل» از سوی دولت انگلیس مأمور تعیین حدود کشورها در خلیج فارس می شود. هنل در نقشه خود یک خط فرضی در آبهای خلیج فارس ترسیم می کند که جزایر سه گانه در قسمت فوقانی- شمالی- این خط فرضی قرار داشته و متعلق به ایران دانسته شده است.
۵- در ژانویه سال بعد- ۱۸۳۶- سرگرد «موریسن» جانشین ساموئل هنل، مأموریت او را پی می گیرد و پس از مذاکره با شیوخ خلیج فارس نقشه ای که به تأیید آنها رسیده بود را تهیه می کند. در این نقشه، جزایر سه گانه در عمق بیشتری از قلمرو ایران قرار گرفته است.
۶- در سال ۱۸۸۱ نیروی دریایی انگلیس بار دیگر نقشه ای از منطقه خلیج فارس تهیه می کند که در آن جزایر سه گانه و خاک ایران، رنگ مشترکی دارند.
۷- در سال ۱۸۸۶ دایره اطلاعات دولت انگلیس نقشه ایران را با رنگ یکسان جزایر و خاک ایران تهیه کرده و در ۱۲ ژوئن همان سال این نقشه از سوی وزیر مختار انگلیس در تهران به ن اصرالدین شاه تحویل می شود.
۸- در سال ۱۹۰۸، دولت ایران امتیاز استخراج خاک سرخ -سنگ آهن- ابوموسی را به ونگهاوس آلمانی می دهد که دولت انگلیس به دلیل تیرگی روابط خود با آلمان، به ایران اعتراض می کند، دولت انگلیس در اعتراض خود خواهان کسب امتیاز استخراج خاک سرخ برای شرکت های انگلیسی است یعنی تاکید بر حاکمیت ایران…
مدیر مسئول کیهان در ادامه تصریح کرد: اصلی ترین- و تنهاترین- سندی که امارات برای اثبات ادعای خود ارائه می کند نامه ای است که شیخ یوسف فرماندار ایرانی بندرلنگه در سال ۱۸۸۲ به شیخ حمید القاسمی حاکم رأس الخیمه می نویسد و در آن به عنوان تعارف و ابراز ادب- که آن هنگام بسیار متداول بوده و در بسیاری از نامه های مشابه دیده می شود- نوشته بود؛ ابوموسی از آن شماست (در خدمت شما هستیم!).