ولی همیشه ی تیکه از وجود من
پیش تو میمونه
حالا هر چقدرم که ازم دور باشی :)
📚 @ghazalestan 📖
به پیش آنکه ندارد سواد عشق، سلیم!
کتاب لیلی و مجنون؛ رسالهی عربیست..
#سلیم_تهرانی
📚 @ghazalestan 📖
دهان وا میکنی رسواییِ " انگور" می پیچد
چنان خوردی که از" ری" تا به "نیشابور" می پیچد
نگفتم کم بخور چون مولوی، قدر دو پیمانه؟
نگفتم صحبت بد مستی ات ناجور می پیچد؟
خودم دیدم "زُحل" در پیش ناهید و قمر میگفت
به تقلید از تنت دور تنش را نور می پیچد!
خدای "ذوالفنون" شاهد؛ "همایون" میزنم وقتی
به یادت در تن و روح سه تارم "شور "می پیچد
یقین دارم که "کورش" از تو در منشور خود گفته
که اینگونه ست هی آوازه ی "منشور "می پیچد
#احمدجم
📚 @ghazalestan 📖
تو از کدام تباری که هرچه ایل و تبار است
خراب چشم تو بودند، از آن تبار؛ یکی من
#حامد_یعقوبی
📚 @ghazalestan 📖
خورشید اگر که مظهر زیبایی است و مهر
یک انعکاس مختصر از روی ماه توست
#زهره_هوشیار
#صبح_بخیر🌱
📚 @ghazalestan 📖
لبهای سرخ و طرهی افشان كه جای خود!
دنيا "غزل" نداشت اگر دختری نبود...
#محمدمهدی_درویش_زاده
#روز_دختر🌺
مثل یک کوچه ی بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر حسرت عابر سخت است
چشم هایت، دل من، کار خدا یا قسمت ؟!
و در این حادثه تشخیص مقصر سخت است
#علی_صفری
📚 @ghazalestan 📖
گریه کن عیبی ندارد؛ دل سبکتر می شود
در گلو بغضت بماند، چشمِ دل تر می شود
زندگی بالا و پایین دارد اما چاره چیست
گر بخواهی، گر نخواهی، زندگی سر می شود
حسرت ِشیرین و تلخِ زندگانی را مخور
هر چه در پیشانیات باشد مقدر می شود
زندگی مانند یک آیینه ی شفاف نیست
بر خلاف ِآینه گاهی مکدر می شود
پر تلاطم مثل دریا، زندگی یعنی خطر
گاهی آرام و گهی موجِ ستمگر می شود
سطحِ دریا را رها کن، قعرِ دریا دیدنیست
سنگ هم در قعرِ دریا مثل گوهر می شود
زندگی دارد شباهت های بسیاری به جنگ
هر نبردی گاهگاهی نابرابر می شود
سعی کن عبرت بگیری از شکستن های خود
شیشه در آغوشِ آهن مبتلاتر می شود
پادشاهان زیادی کاخشان ویران شده
دیده ام حتی گدایی را که زرگر می شود
پشت هر ابرِ سیاهی بی گمان خورشید هست
آسمانت شک نکن روزی منور می شود
#مسعود_محمدپور
📚 @ghazalestan 📖
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
#فاضل_نظری
📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
شادیام با دیگران است و غمم سهم خودم باغ انگورم که در درد خماری ماندهام @gilaasss
از تلخترین جملات تاریخ ادب، شاید عبارتی از کتاب «انّی راحلة» یوسف السباعی باشه، جایی که دختری عاشق رو، به زور به عقد مرد دیگهای در میارن. وقتی حلقه رو به دستش میندازن، میگه هرگز گمان نمیکردم که آدمیزاد «يُمكنُ أن يُخنقَ من إصبعه»، ممکن است از انگشتانش هم به دار آویخته شود.
📚 @ghazalestan 📖
لكنت می اندازد نگاهت در زبانم
دردت به جا... دردت به جا... دردت به جانم...
#صدیف_کارگر
#صبح_بخیر🌱
📚 @ghazalestan 📖