eitaa logo
قصه ظهر جمعه
217 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبید انشاالله ، من خوب نیستم ، میدونید چرا ؟!!!! چون اصلا فکر نمی کردم تواین شهر و اینهمه ارتباط و این همه دوست و رفیق اینقدر تنها باشم !!! تو این فضای مجازی این همه دوست و رفیق دارم و یک غربت تنهایی داشته باشم ؟!!!! حکایت بر میگرده به نیمه ماه رمضون و دیشب هم درست مثل دوازده شب قبل باز هم تک و تنها موندم ، هوای سرد ، زانو درد و یک عالمه تدارکات. یادمه دعوتت کردم تا با دوستان شب را در کوه به صبح برسونیم . یادمه قول داده بودی شب پانزدهم باهم باشیم و سر کتل و خیلی منتظرت موندم و نیومدی !! دیشب هم خیلی وایستادم ، منتظرت بودم اومدم سر کوچه این پا و آن پا کردم تا سر خیابون رفتم و برگشتم حتی پرهٓوت رو هم ندیدم ، بالاخره تصمیم گرفتم و یکه و تنها دل به دریا زدم و عزم کردم خودم برم ، مگه چی میشه؟!!! خیلی وقتا ، خیلی از کارا رو تنهایی انجام می دیم ، اینم رُوش ، مگه قرار نبود بیایی ملاقه بزنیم؟!!! چادر رو سرم کردم و روم رو گرفتم و چند تا با ملاقه که نه با آبگردون کوچکی زدم به در حیاط همسایه ، بنده خدا از پشت آیفون تصویری گویا هیولایی دیده باشه داد زد کیه ؟!! میگم کیه ؟!! انگشتم رو گذاشتم کنار لبم و گفتم ملاقه زن. همون جا داد زد برو مسخره کی گفته ملاقه میخوایم ؟! سرم رو انداختم پایین و رفتم درب حیاط همسایه ای که آیفون تصویری نداشت. چندتا با ملاحظه زدم به درب از پشت گوشی آف آف خانم همسایه گفت ؛ بله ، بفرمایید؟! گفتم ملاقه زن شوهرش رو صدا کرد برو ببین کیه و چی میگه ؟!!! آقاهه از پشت گوشی گفت ؛ بفرمایید ؟! امری داشتید؟! گفتم ملاقه زن؟! پرسید کی سفارش داده؟!! اشتباه اومدید ؟! و زودی گوشی آف آف رو گذاشت. مونده بودم کجا برم تا ملاقه رو زدم به درشون پارچ آب از بالا پشت بوم یا پنجره فری بریزه روم و خیس بشم و جیغ بکشم و فرار کنم یا بی بی جان مون همسایه مهربون چارقد به سر سوزن گلی در حیاط رو نیم چاک کنه و یه مشت تخمه خربزه بریون زردچوبه ای بریزه تو ملاقم. آخ که چقدر دلم می خواست کپه کپه چند نفری بریم و ملاقه هامون را بکوبیم به درهای آهنی و از دلهای سنگی بشنویم که اشتباه گرفتی ؟! افسوس کِلبه آقا ، عمه سیا کِل منسن بی بی خوردی، طاره خانم باک کلو حسن کل مندلی مهدی خوردی و .... همه از این کوچه که نه, بلکه از این دنیا کوچ کرده اند و این رسم زیبا و آیین قشنگ را گویا با خود برده اند . شب بیست و هفت ماه رمضون بعد از غروب و اندکی بعد از افطار بچه ها با چادر بر رو و سر که شناخته نشوند و ملاقه ای در دست با همون ملاقه چنان بر لت تخته ای در های حیاط می کوبیدند تا صاحبخانه را با وجد و سرور به پشت در بکشانند و مشتی تنقلات عموما تخمه و نقل نخودی رنگی در بال چادر یا کاسه ملاقه بگذارند و همزمان فرزند خانواده برای شیرین کار از پست درب و ناگهان بر سر ملاقه زن ها آب بپاشد و جیغ و داد همه را در بیاورد تا نقاب از روی برگیرند و شناخته شوند. افسوس و صدافسوس دلم می خواست دیشب هم مشتی تخمه و چند نقل نخودی رنگی در گوشه چادرم می ریخت دلم برای ریختن پارچ آب از پشت درب غنج می رفت . ولی کاش بر می گشت روزی روزگار کودکی یاعلی ارادتمند موسی الرضا دانایی ۱۴۰۲/۱/۲۹ مصادف با بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان و یادکرد ملاقه زنی
1610060769-586.mp3
17.12M
(۶۶) قصه امروز: جکی و جیل راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ سلام روزتون خوش خدایا دستان خالی خود را به امید استجابت دعاهایمان به سوی تو دراز کرده ام... و برایت می خواهم که معبودا ، وجود دوستانم را از هر گزندی در پناه خودت محفوظ نگهدار میدانم که بهترین را برای بندگانت میخواهی... « آمین یا رب العالمین» https://eitaa.com/ghesazorjomie قصه ظهر جمعه را در کانال ایتا دنبال کنید
قصه ظهر جمعه
(۶۵) قصه امروز: گوهر امید راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ سلااام دوست عزیز ظهر آدینه تان نورانی و رنگين تر از رنگين ڪمان روزتان فرخنده و از مـــهربانی جاودان قلبتان سرشار از آرامشی زيبا شود خنده باشد هديہ ی امروز بر رخسارتان... " آدینه تون زیبا و با طراوت"
1607640789-217.mp3
16.65M
(۶٢) قصه امروز: استوار ایوبی راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ و آخرین جمعه ، و آخرین روزهای زمستون و آخرین روزهای ساله، امسال هم چشم به هم زدیم و گذشت خوب یا بد، زشت یا زیبا، هرچی بود گذشت. بیاییم غصه ی گذشته رو نخوریم بیاییم خوبیهارو خاطره کنیم. بیاییم بدیهارو فراموش کنیم، بیاییم تلاش کنیم در سال جدید مهربانتر باشیم، و خاطره های خوب برای اطرافیانمون بسازیم ، به اُمید  فرداهایی زیبا به امید فرداهایی بهتر به امید رهایی از جهل سیاهی و دیدن نور... ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ قصه ظهر جمعه را در پیام رسان ایتا دنبال کنید. لینک کانال تقدیم شما @ghesazorjomie
1605816914-661.mp3
19.93M
(۵۹) قصه امروز: بقال و رفیق نابکار راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ درود دوستان آدینه تان بخیر و شادی عباس معروفی میگه ؛ چقدر آهنگ‌های قشنگ در این دنیا وجود داشت که من نشنیده بودم. چقدر چهره‌های زیبا از برابرم گذشتند که من آن‌ها را ندیدم. چقدر رویاهای عجیب دیدم که وقتی از خواب بیدار شدم، هرگز دیگر به یادم نیامد. و بوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد که تا همیشه خودم را نبخشم... زندگی یعنی چه؟ همیشه نصفه نیمه، همیشه ناتمام، همیشه ناگهان، جایی قطع می‌شدم!.. شادباش و شاد زی زندگی همین لحظه هاست قدر و ارزشش رو بیشتر بدونیم ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ اگر مایلید قصه ظهر جمعه را برای دسترسئ راحت تر در پیام رسان ایتا دنبال کنید. لینک کانال تقدیم شما @ghesazorjomie
1605225054-12 (1).mp3
16.54M
(۵۸) قصه امروز: خمره بقال راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ درود و سلام دوستان عزیز و گرامی ام خیلی ها به من میگن که نگو زندگی سخته، بگو آسونه ، بگو برای رسیدن به موفقیت هیچ سختی ای تو مسیرت نیست و از این حرفا... اما من خودمو گول نمیزنم همیشه میگم زندگی سخته من باید قوی تر شم و مسیرِ موفقیت از رنج میگذره همین که به خاطر رسیدن به اهدافت صبح خیلی زود بیدار میشی و تا دیروقت بیداری همین که تو اون مسیر کلی مانع هست تا جلوی راهت و بگیره و تو اینطرف و اونطرفت رو نگاه میکنی و میبینی هییییچکسی رو جز خودت نداری؟ همین که بارها شکست میخوری زمین میخوری اماااا باید بلند شی و ادامه بدی و و و ...؟ همینا بهم میگن که زندگی سختی های خودشو داره امااااا اما مهم باورِ خودمه ... مهم اینه من به خودم ، به قدرتم و به بزرگی و مهربونیِ خداا ایمان و باور دارم پس هییییچ غمی هییییچ سختی و تلخی ای هیییییچ کس و هییییچ چیز نمیتونه من و از ادامه دادن منصرف کنه همین ...)) قصه ظهر جمعه را در پیام رسان ایتا دنبال کنید. لینک کانال تقدیم شما @ghesazorjomie
شنیدن قصه درد و استرس کودکان را کاهش می‌دهد محققان برزیلی به گروهی از کودکان بستری شده در بیمارستان به صورت مستمر قصه گفتن تا نتیجه این رفتار را بر میزان درد و استرس کودکا بررسی کنند بعد از هربار قصه گفتن با آزمایش نمونه بزاق کودکان ‌و بررسی هورمون‌هایی که بعد از احساس درد ترشح می‌شود به این نتیجه رسیدند که درد و استرس کودکان بعد از شنیدن قصه کمتر می شود! جالبه که آخر این آزمایش نظر کودکان نسبت به واژه‌های "بیمارستان" و "پزشک" و "پرستار"ها فرق کرده و از جملات مثبت دربارشون استفاده میکنن! مثلا به جای اینکه مثل اکثر کودکان بگن بیمارستان جاییکه وقتی مریض میشیم بهش مراجعه میکنیم، میگن بیمارستان جاییکه برای بهبودی بهش مراجعه میکنیم با توجه به نتایج درخشان این طرح، امکان در بعضی بیمارستانهای برزیل پرستار قصه گو استخدام کنند تا شب‌ها برای بچه ها قصه بگه! کاش از این آزمایش‌ها تو ایرانم انجام‌ بدن یا لااقل از نتایج اونا استفاده کنند...
1604606122-155.mp3
16.4M
(۵۷) قصه امروز: سفر راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ درود و سلام عید و آدینه تون مبارک در این روز خجسته و فرخنده آرزو می کنم ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ... ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ... ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻥ ... ﮐﺴﯽ چه ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ... ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ... ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ... ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ... ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ !!! ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸﺸﻬﺎ، بهترینها ﺭﺍ ﺑﺮﺍیمان مقدرکن... روزتان بخیر به میل و به کام 🙏🌺💚🌺🙏
1603410448-670.mp3
14.18M
(۵۵) قصه امروز: همسایه گدای من راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم: این تنها داراییِ ارزشمند من است، تنها چیز با ارزشی که می‌توانم آن را به آدم‌ها بدهم و تمام نشود. گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم: من به‌خاطر خودم مهربانم. این نیازی‌ست که در من می‌جوشد و من نیاز دارم مهربان باشم. گاهی بدون دلیل غمگینم و هیچ چیزی مرا خوشحال نمی‌کند و به محض اینکه با کسی رفتار خوشایندی دارم، به کسی لبخند می‌زنم یا حال کسی را خوب می‌کنم، خوب می‌شوم. گفت اینقدر مهربان نباش و گفتم: می‌میرم. من اگر مهربان نباشم، اگر به آدم‌ها لبخند نزنم، اگر سعی نکنم حال کسی را خوب کنم، می‌میرم. درود بر دوستان خوب و نازنینم امید وارم حال دلتان پیوسته خوب و ظهر آدینه تون بشادی و فرخ باشد.🙏❤️🙏
لینک کانال تقدیم شما @ghesazorjomie
دوستان درود و سلام کانال « قصه ظهر جمعه » را با هدف اشاعه سنت زیبای قصه گویی و یک فعالیت تربیتی و بسیار موثر برای کودکان و نوجوانان و یک یاد کردی از گذشته ها و حس زیبا و خوب دورهم نشینی های خانوادگی را راه اندازی نمودم ، برای دسترسی راحت تر به فضای مجازی و درخواست جمعی از علاقمندان این کانال ایجاد شد. و لازم بود که قبل از هر اقدامی از شما سروران کسب اجازه می کردم ، و به همین خاطر پوزش می خواهم🙏 در این کانال فقط حوالی ظهر به عنایت و لطف خدا و بشرط حیات مجدد تکرار می کنم فقط « قصه ظهر جمعه بارگذاری خواهد شد. اگر لایق دانستید ،این کانال را برای دوستان هم معرفی بفرمایید . سپاسگزارم 🙏😍🙏 نور چشم و عزیزید. ارادتمند _ دانایی لینک کانال قصه ظهر جمعه در پیام رسان ایتا @ghesazorjomie