هدایت شده از معلم مدرسه
🖼 طلوعی_دیگر...☀️
🤲 الهی...
🌼صبحتون پُر از عطر خدا
🍃روزتـون معطر به بوی مهربانی
🤲الهی...
🌼دلتـون شـاد ولبتـون خندان
🍃قلبتون مملو از آرامش و سلامتی
🔆 سلام؛ صبحتون بخیر و همراه با خیر و برکت
🌐 قرارگاه_مجازی
📲 ✅پذیرش #تبلیغات #تبلیغ ؛
https://eitaa.com/teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar1
📝📝📝📝
کانال های 15 گانه مجموعه تدریس یار
👇👇👇👇👇👇
از ابتدایی تا متوسطه
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
کانالهایی برای بهتر دیده شدن و بهتر بزرگ شدن.
#تبلیغ #تبلیغات #تبادل
با ما دیده شوید.
جهت سفارش تبلیغ شبانه و یا روزانه
در ۱۵ کانال
@teacherschool
✅✅✅✅✅✅✅
❌❌❌با فیلتر #اینستا و #واتساپ به بزرگترین مجموعه دانشآموزی در #ایتا بپیوندید.
🌺دریافت #نمونهسوال، #جزوه و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇
کلاس اولی ها 👇👇👇
@tadriis_yar1
کلاس دومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar2
کلاس سومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar3
کلاس چهارمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar4
کلاس پنجمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar5
کلاس ششمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar6
کلاس هفتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar7
کلاس هشتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar8
کلاس نهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar9
کلاس دهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar10
کلاس یازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar11
کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar12
کانال کلی برای معلمان
@tadriis_yar
کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات
@ltmsme
کانال ایده و نقاشی و داستان
@naghashi_ghese
هدایت شده از تدریس یار پایه دوازدهم
🖼 #طلوعی_دیگر...🔆
🤲 خـدایـا
🍃از خیمهگاه رحمتت بیرونمان مکن
🍃از آستان مهرت نوامیدمان مساز
🍃آرزوهایمان را به حرمان مکشان
🍃از درگاه خویشت ما را مران
🍃ما همه به لطف و رحمت تو ایمان داریم
☀️ سلام؛ صبحتون بخیر و نیکی، همراه با نگاه مهربان پروردگار
🌐 قرارگاه_مجازی
📲✅پذیرش #تبلیغات #تبلیغ ؛
https://eitaa.com/teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
هدایت شده از تدریس یار پایه دوازدهم
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #طلوعی_دیگر...☀️
🤲 خدایا...
🍃مهربانی و صلح و صفا را مهمان همیشگی قلبهای ما قرار بده
🍃و نور وحدت و همدلی را بر لوح دلمان بتابان
🍃تا در پناه ايمان و محبت ،دنيايی زيبا و زندگی متعالی را بسازيم
🍃و در كنار هم با مهر و وفا زندگی را معنا بخشيم
🔆 سلام؛ صبحتون بخیر و لحظاتتون سرشار از امنیت و آرامش
🌐 قرارگاه_مجازی
📲✅جهت سفارش #تبلیغات #تبلیغ ؛
https://eitaa.com/teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar12
🌹#داستان_آموزنده
مردی در کوهستان سفر میکرد که سنگ گران قیمتی را در رودخانهای پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.
آن مرد کیف خود را باز کرد تا غذایش را با مسافر شریک شود.
مسافرِ گرسنه، سنگ قیمتی را در آن کیف دید و بسیار از آن خوشش آمد و پس از کمی درنگ از آن مرد خواست که آن را به او بدهد!
آن مرد بدون درنگ، سنگ را به او داد و از یکدیگر خداحافظی کردند.
مسافر از این که شانس به او رو کرده بود بسیار شادمان شد و از خوشحالى سر از پا نمىشناخت.
او مىدانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مىتواند راحت زندگى کند.
بعد از چند روز مسافر برای پیدا کردن آن مرد به راه افتاد؛ بالاخره او را یافت و سنگ را به پس داد و گفت:
خیلى فکر کردم! میدانم این سنگ چقدر با ارزش است،
ولی آن را به تو پس مىدهم با این امید که چیزى را به من دهی که از آن ارزشمندتر است!
آن مرد گفت چه چیزی؟!
مسافر گفت اگر مىتوانى، چیزی را به من بده که باعث شد چنان قدرتمند شوی که راحت از این سنگ دل بکنی و آن را به من ببخشی.
@ghesehayekoodakaneeh
📚 داستان کوتاه
ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود.
با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.
پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد، با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است، من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای، او لابد غذا یا دارویی را نام می برد، آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.
مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید، حالت چه طور است؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم، ناشنوا خدا را شکر کرد.
ناشنوا پرسید چه می خوری؟ بیمار پاسخ داد زهر! زهر کشنده! ناشنوا گفت نوش جانت باشد، راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد.
مولانا در این حکایت می گوید بسیاری از مردم در ارتباط با خداوند و یکدیگر، به شیوه ای رفتار می کنند که گرچه به خیال خودشان پسندیده است و باعث تحکم رابطه می شود اما تاثیر کاملاً برعکس دارد.
@ghesehayekoodakaneeh
38773790680290.mp3
زمان:
حجم:
4.86M
📓📔داستان شاهین کوچولو
قصه گو:همکار ارجمندم سرکار خانم ضیائی