هدایت شده از تدریس یار
با سلام و عرض ادب خدمت تمام اعضا مجموعه تدریس یار
ضمن قبولی طاعات و عبادات
امیدوارم سال جدید سالی پر از خوبی و نیکویی در انتظار شما باشد .ان شالله در سایه یزدان سالم و سلامت باشید
@teacherschool
3.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ سال
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar6
#آموزش #ابتدایی
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ سال نو❤️❤️❤️🌻
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar6
#آموزش #ابتدایی
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ سال نو❤️❤️❤️🌻
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar6
#آموزش #ابتدایی #پایه_ششم
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جملات استوری سال نو
✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
@teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar6
#آموزش #ابتدایی
زمان:
حجم:
2.02M
گوینده : فهیمه محمدی
داستان : نخ و سوزن بر گرفته از اشعار خانم پروین اعتصامی
هدف: ازبین بردن صفت خودشیفتگی
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
فرهاد عسگری منشنمک نشناس.mp3
زمان:
حجم:
3.76M
📔داستان: نمک نشناس
📚کتاب: ضرب المثل ها
🎙گوینده: فرهاد عسگری منش
#هرشب_یک_قصه
📚| @Ghesehshabaneh
فرهاد عسگری منشدروغ آسمانی.mp3
زمان:
حجم:
3.49M
📔داستان: دروغ آسمانی
📚کتاب: ضرب المثل ها
🎙گوینده: فرهاد عسگری منش
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
زمان:
حجم:
1.7M
گوینده :فهیمه محمدی
داستان:کرمی که خودش را باور نداشت
گروه سنی:الف و ب
هدف:باور کردن توانایی ها
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
روز پدر .mp3
زمان:
حجم:
7.05M
قصه گو : سرکار خانم ضیائی
🧑🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید
@Schoolteacher401
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#کودک #قصه #بازی
#قصه_شب
🦊 روباه و لک لک
روزی روزگاری روباه بدجنسی در جنگل زندگی می کرد که دوست داشت حیوانات دیگر را اذیت کند و به آنها بخندد. کسی از این کارهای او خوشش نمی آمد اما خودش از مسخره کردن دیگران لذت می برد و خیلی می خندید. در آن جنگل لک لکی زندگی می کرد که باادب و خوش اخلاق بود. روباه تصمیم گرفت لک لک را هم مسخره کند.
یک روز به لک لک گفت: « من شما را برای ناهار به خانه ام دعوت می کنم. فردا ظهر به خانه ام بیایید تا با هم ناهار بخوریم.»
لک لک که خیلی مهربان بود، دعوت او را قبول کرد و برای ناهار به خانه اش رفت. روباه بدجنس شیربرنج پخت و آن را داخل دو تا بشقاب صاف ریخت و سر سفره گذاشت. لک لک با منقار بلندش نمی توانست شیر برنج را از داخل بشقاب بخورد اما روباه با زبانش تا ته بشقاب را لیسید و شیربرنج را خورد و از طعم خوب آن تعریف کرد و به لک لک که نتوانسته بود از آن بخورد خندید و مسخره اش کرد. لک لک چیزی نگفت اما نقشه ای کشید و چند روز بعد روباه را به خانه اش دعوت کرد. آش خوشمزه ای پخت و آن را در دو کوزه با دهانه های تنگ و باریک ریخت و سر سفره آورد و به روباه تعارف کرد تا آش بخورد. لک لک منقار بلند و باریکش را داخل کوزه کرد و تندتند آش را خورد اما پوزه ی روباه داخل کوزه نمی رفت و روباه نتوانست آش بخورد. لک لک گفت:« من هم می توانم تو را به خاطر اینکه نمی توانی از درون کوزه آش بخوری مسخره کنم اما این کار را نمی کنم، چون مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست.»
روباه که خیلی خجالت کشیده بود، به لک لک قول داد که دیگر کسی را مسخره نکند. از آن روز به بعد دیگر کسی ندید که روباه دیگران را مسخره کند و به آنها بخندد.