حکایت زیبای بهلول و سوداگر_1.mp3
3.1M
حکایت بهلول و سوداگر
قصه گو: همکار گرامی منطقه شهرضا
سرکار خانم دشتی
ایشون از اعضا جدید تیم قصه گویی ما هستند و از این پس از صدای گرمشون استفاده خواهیم کرد.
@ghesehayekoodakaneeh
👳♂آورده اند که، عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت
به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت : نه
مرد گفت : فلان عابد بود
نانوا گفت : من از مریدان اویم
دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم ، عابد قبول نکرد
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم ، عابد قبول کرد
وقتی همه شام خوردند
نانوا گفت : سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد پاسخ داد : دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی...
@ghesehayekoodakaneeh
جهانگرد.mp3
5.71M
قصه گو : فرهاد عسگری منش
سرگروه پرورشی منطقه شهرضا
@ghesehayekoodakaneeh
هدایت شده از مدرسه من
کانال های 15 گانه مجموعه تدریس یار
👇👇👇👇👇👇
از ابتدایی تا متوسطه
کانالهایی برای بهتر دیده شدن و بهتر بزرگ شدن.
👌👌👌👌👌👌👌👌👌
جهت سفارش تبلیغ شبانه و یا روزانه
در ۱۵ کانال مجموعه تدریس یار با ما در ارتباط باشید
@teacherschool
✅✅✅✅✅✅✅
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #ایران
هدایت شده از مدرسه من
به بزرگترین مجموعه دانشآموزی در #ایتا بپیوندید.
🌺دریافت #نمونهسوال، #جزوه و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇
کلاس اولی ها 👇👇👇
@tadriis_yar1
کلاس دومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar2
کلاس سومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar3
کلاس چهارمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar4
کلاس پنجمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar5
کلاس ششمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar6
کلاس هفتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar7
کلاس هشتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar8
کلاس نهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar9
کلاس دهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar10
کلاس یازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar11
کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar12
کانال کلی برای معلمان
@tadriis_yar
کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات
@ltmsme
کانال ایده و نقاشی و کاردستی
@naghashi_ghese
کانال فیلم و قصه کودکانه
@ghesehayekoodakaneeh
کانالی حاوی مطالب مفید فرهنگی و پرورشی ویژه اولیا و معلمان
@madrese_yar
کانال ترفند و خلاقیت
@khalaghbashh
کانال آشپزی و نکات جالب
@ashpaziibaham
کانال خانواده سبز
@familygreen
هدایت شده از قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
کانال های 15 گانه مجموعه تدریس یار
👇👇👇👇👇👇
از ابتدایی تا متوسطه
کانالهایی برای بهتر دیده شدن و بهتر بزرگ شدن.
👌👌👌👌👌👌👌👌👌
جهت سفارش تبلیغ شبانه و یا روزانه
در ۱۵ کانال مجموعه تدریس یار با ما در ارتباط باشید
@teacherschool
✅✅✅✅✅✅✅
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان #ایران
هدایت شده از قصه و نقاشی و کاردستی و بازی و ایده کودکانه
به بزرگترین مجموعه دانشآموزی در #ایتا بپیوندید.
🌺دریافت #نمونهسوال، #جزوه و کلی اطلاعات دیگر برای افزایش نمره شما ✈️ 👇
کلاس اولی ها 👇👇👇
@tadriis_yar1
کلاس دومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar2
کلاس سومی ها 👇👇👇
@tadriis_yar3
کلاس چهارمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar4
کلاس پنجمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar5
کلاس ششمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar6
کلاس هفتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar7
کلاس هشتمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar8
کلاس نهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar9
کلاس دهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar10
کلاس یازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar11
کلاس دوازدهمی ها 👇👇👇
@tadriis_yar12
کانال کلی برای معلمان
@tadriis_yar
کانال ضمن خدمت و اطلاع از مسابقات
@ltmsme
کانال ایده و نقاشی و کاردستی
@naghashi_ghese
کانال فیلم و قصه کودکانه
@ghesehayekoodakaneeh
کانالی حاوی مطالب مفید فرهنگی و پرورشی ویژه اولیا و معلمان
@madrese_yar
کانال ترفند و خلاقیت
@khalaghbashh
کانال آشپزی و نکات جالب
@ashpaziibaham
کانال خانواده سبز
@familygreen
📚حکایت طبیب و قصاب
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشهای از استخوان پرید گوشه چشمش.
ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.
طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید.
زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت.
فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت.
یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد.
شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت.
بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید کسی مراجعه نکرد.
گفت چرا قصابباشی آمد.
طبیب گفت تو چه کردی.
شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت.
طبیب دودستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی؟
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان...
@ghesehayekoodakaneeh
خر دردمند و گرگ نعلبند_1.mp3
4.34M
قصه گو: همکار گرامی سرکارخانم
@ghesehayekoodakaneeh
وزنه بردار کوچولو .mp3
6.56M
قصه گو : همکار گرامی سرکار خانم ضیائی
@ghesehayekoodakaneeh
ترازوی روباه.mp3
3.24M
قصه گو : فرهاد عسگری منش
سرگروه معاونت پرورشی آموزش و پرورش شهرضا
@ghesehayekoodakaneeh
خاطرات یک پرستو .mp3
5.36M
قصه گو: همکار گرامی سرکار خانم ضیائی
@ghesehayekoodakaneeh
داستان عاقبت گرگ زاده گرگ شود_2.m4a
6.06M
قصه گو : همکار گرامی سرکار خانم
@ghesehayekoodakaneeh
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
✅جهت سفارش #تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛
https://eitaa.com/teacherschool
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tadriis_yar6
⭕️✍حکایتی زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
حکایت کردهاند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف،
به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند.
در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت:
«در من فایدهاى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى،
تو را سه نصیحت مىگویم
که هر یک، همچون گنجى است.
دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مىگویم و پند سوم را،
وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مىگویم.
مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرندهاى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یک درهم مىارزد.
پذیرفت و به گنجشک گفت: «پندهایت را بگو.»
گنجشک گفت: «نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى،
غصه مخور و غمگین مباش زیرا اگر آن نعمت، حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمىشد.
دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر.»
مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد.
پرنده کوچک پر کشید و بر درختى نشست .
چون خود را آزاد و رها دید، خندهاى کرد.
مرد گفت: «نصیحت سوم را بگو!»
گنجشک گفت:
«نصیحت چیست!؟ اى مرد نادان، زیان کردى.
در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد.
تو را فریفتم تا از دستت رها شوم.
اگر مىدانستى که چه گوهرهایى نزد من است به هیچ قیمت مرا رها نمىکردى.»
مرد، از خشم و حسرت، نمىدانست که چه کند. دست بر دست مىمالید و گنجشک را ناسزا مىگفت.
ناگهان رو به گنجشک کرد و گفت:
«حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم آخرین پندت را بگو.»
گنجشک گفت: «مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست داده اى.
نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد.
آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال گوهر با خود حمل کنم!؟
پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمىگویم که قدر آن نخواهى دانست. این را گفت و در هوا ناپدید شد.»
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
-42000639_-211485.pdf
400.4K
پدر گفته بود بهترین هدیه را برایت دارم دخترم. هدیه اش تسبیح بود. مادر نخی را گره زده بود و تسبیح می گفت. ما رشته نخ تسبیح را گرفته ایم مادر. شما هم دست ما را بگیر...
-----------------------------------------------------------
کاربرگ تسبیحات حضرت زهرا (س)، بصورت فایل پی دی اف
#فاطمیه
@ghesehayekoodakaneeh
#دانستنیها
♦️واقعیتهای باورنکردنی و حیرت انگیز در مورد کارکرد بدن انسان که هر کسی باید بداند
🔹بینی انسان حدود ۵۰,۰۰۰ بوی متفاوت را به خاطر دارد
🔸هرگز برای یادگیری دیر نیست زیرا مغز ما تا اواخر دهه پنجم زندگی همچنان به رشد ادامه می دهد
🔹هر روز، قلب ما انرژی کافی برای راندن یک کامیون به طول ۳۲ کیلومتر را تامین می کند
🔸روده انسان حدود ۳۰ فوت معادل ۹ متر طول دارد .
🔹در طول زندگی تان، قلب شما نزدیک به ۱.۵ میلیون بشکه خون را پمپاژ می کند که برای پر کردن ۲۰۰ واگن تانکری قطار کافی است
🔸خون انسان حاوی رگه هایی از فلز وجود دارد که یکی از آن ها طلاست. حدود ۰.۰۲ میلی گرم.
🔹اگر زمین صاف و تاریکی مطلق بود، چشم انسان می توانست شعله شمعی را در ۴۸ کیلومتر دورتر ببیند
@ghesehayekoodakaneeh
44.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ📽
🎧 سرود هدیه فاطمی
🎙 گروه سرود فُطرُس قم
💠 کانون فرهنگی تبلیغی مع امام منصور قم🌱
#فاطمیه🏴
@ghesehayekoodakaneeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن مهمان ناخوانده خرگوشها
🐰🐇🐰
🐇🐰
🐰
@ghesehayekoodakaneeh
#سرگرمی
😊بچه های عزیز:
می توانید خوبی های زمان ظهور امام زمان عجل الله فرجه را از روی میوه ها پیدا کنید
@ghesehayekoodakaneeh
#شعر_کودکانه
💔ویژه شهادت حضرت زهرا (س)💔
◾️ایـن روزا خــــونهی ما
◾️بـوی عجیـــــــبی داره
◾️مامان داره رو دیــــوار
◾️ پـارچـــه سیاه میزاره
◾️میـگم مامان این چیه؟
◾️واسـه چی این رنگیه؟
◾️مامان با مــــهربـــونی
◾️میــگه عزیــــز مــــادر
◾️پیـــــــــامبر خــوب ما
◾️داشتـه یه دونه دخـتر
◾️از اســــــمای قشنـگش
◾️فاطـــمه، زهــرا، کوثـر
◾️این بــــــانوی مهــربون
◾️بعـد باباش غریــب شد
◾️به دســــــــــت آدم بدا
◾️زخمی شد و شهید شد
◾️این پــــارچههای سیاه
◾️چـــــادر خاکیـــــشونه
◾️که یــــــادگار مونده از
◾️بانـــــوی بـــــی نشونه
#فاطمیه
@ghesehayekoodakaneeh
برای بچه ها قصه فدک بگیم 🌱
فَدَک دهکدهای حاصلخیز در نزدیکی خیبر، بود، که در فاصله ۱۶۰ کیلومتری مدینه قرار داشت و یهودیها در آن زندگی میکردند.
بعد از اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ خیبر، قلعههای آن را فتح کرد، یهودیان ساکن در قلعهها و مزارع فدک نمایندههایی را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادند و به تسلیم و صلح راضی شدند.
آنها قرار گذاشتند، نیمی از زمینها را به پیامبر تحویل بدهند و هرگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواست، آنان فدک را ترک کنند.
بنابراین فدک بدون جنگ به دست پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام افتاد.
دهکدهی فدک، به خاطر اینکه هیچ یک از سربازان اسلام در فتح آن، شرکت نداشتند، به دستور قرآن، مخصوص پیامبر شد.ابشان هم، درآمد این زمین را به مستمندان بنیهاشم میدادند.
بعد از نزول آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ؛ و حق خویشاوند را بده»؛ حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، فدک را به دختر خود حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) بخشیدند.
شهرت پیدا کردن فدک به خاطر اتّفاقی بود، که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، افتاد.
وقتی ابوبکر، به خلافت رسید، فدک را ناجوانمردانه و با بیاحترامی از حضرت زهرا سلام اللّه علیها گرفت، که به ماجرای فدک، شهرت پیدا کرده است.
امروزه فدک در استان حائل، کشور عربستان واقع شده است و به نام «وادی فاطمه» شناخته میشود و به نخلستانهای آن «بستان فاطمه» میگویند.
همچنین مسجد و چاههایی در این منطقه وجود دارد که به «مسجد فاطمه» و «عیون فاطمه» مشهور است.
@ghesehayekoodakaneeh