#تربیتی
برای تقویت یک صفت پسندیده در فرزندان برای آن ها داستانهایی تعریف کنید که نقش اصلی داستان , کودکی هم سن و سال فرزند شما و دارای آن صفت پسندیده است .
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
مامان جونم می کشه
جارو برقی رو فرشا
نمی مونه رو زمین
چرک و کثیفی برجا
ای وای که رفت یه پاکن
تو لوله ی جارومون
یه تیکه از پازل هم
رفت توی کیسه ی اون
پاکن برای من بود
پازل برای داداش
مامان گفته وسایل
باید باشه سرجاش
به حرفای مامانم
ازین به بعد می دم گوش
برای اینکه هستم
بچه ای خوب و باهوش
#باران
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
#قصه_کودکانه
🐝🐝 حساسیت زنبوری🐝🐝
زنبوری مریض شده بود و هی عطسه می کرد و می گفت: زیچّی...زیچّی ...
فکر می کرد سرما خورده به خاطر همین شروع کرد به خوردن عسل سرماخوردگی و عسل ضد سرفه...
اما حالش بهتر نمی شد و هی بیشتر عطسه می کرد ... زیچّی .... زیچّی ...
عطسه هاش بهتر نشد که هیچی، سرفه هم بهش اضافه شد.
با هر سرفه صدا می کرد زوه زوه ... زوه زوه...
کم کم عطسه و سرفه اش با هم قاطی شد... زیچّی... زوه زوه ... زیچّی..... زوه زوه ...
بالاخره زنبوری مجبور شد بره پیش دکتر.
دکتر « زا زو زی» زنبوری رو معاینه کرد و گفت:... ززززمریضی شما حساسیته ززز...
باید چیز میزززایی که برای حساسیت بده نخورید. ززز اگه بخورید اصلا خوب نمی زید.
زنبوری با عطسه و سرفه گفت هر چی بگید...زیچّی ....گوش می کنم... زوه زوه... زیچّی... زوه زوه...
دکتر « زا زو زی » گفت: فقط غذاهای آب پززززز بخور. ضمنا روی هر میوه ای هم نباید بشینی اما سیب و هویج برات خوبه.
زنبوری از سرفه و عطسه خسته شده بود و می خواست دقیق به نسخه ی دکتر عمل کنه.
بنابراین از یه جا رد می شد دید چند تا زنبور دارن از شهد گل فلفل نمکی می خورن. طفلکی از چند متر اون طرف تر پرید و رفت.
تازه تو کندوشون هم بوی موز پیچیده بود. همه داشتن موز می خوردند. اما دکتر« زا زو زی » گفته بود موز هم برای حساسیت بده.
البته زنبوری باید فقط تا وقت خوب شدنش از خوردن این میوه ها پرهیزززززززززززز کنه .
ای بابا من دیگه چرا می گم ززززز😉
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
🔴مژده 🎊 🎉 🔴مژده 🎊🎉
دختردارهااااااا👧🏻
پسردارهاااااا👦🏻
🌺عروسکهای مطابق با فرهنگ_اسلامی و باحجاب 🧕🏻🇮🇷
🌺شروع قیمتها از 20تومان😳😱
🌺برای حمایت از کالای_ایرانی بزن رو پرچم 🙂👇
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌰🐿نی نی و سنجاب کوچولو🐿🌰
چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند چون دائما نی نی را بغل کر ده بود. سنجاب کوچولو مدتی رفت توی اتاقش و با اسباب بازیهاش بازی کرد. اما زود حوصله اش سر رفت و خسته شد.
بابا سنجابه از راه رسید. سنجاب کوچولو دوید تو بغل بابا . اما بابا خسته بود و حوصله نداشت با سنجاب کوچولو بازی کند. ولی وقتی نشست نی نی سنجابه را بغل کرد و شروع کرد به بوسیدن و بازی کردن با نی نی سنجابه .
سنجاب کوچولو ناراحت شد. رفت توی اتاقش و روی تختخوابش خوابید و پتو را روی سرش کشید. مدتی گذشت . مامان سنجابه صدا زد سنجاب کوچولو غذا آماده است بیا.
سنجاب کوچولو جواب نداد.
بابا صدا زد "سنجاب بابا" بیا فندق پلو داریم.
سنجاب کوچولو باز هم جواب نداد.
مامان و بابا آمدند پیش سنجاب کوچولو ولی دیدند سنجاب کوچولو غصه می خورد.
بابا سرفه کرد... اوهوم ...اوهوم...
ولی سنجاب کوچولو تکان نخورد و به بابا نگاه نکرد.
مامان گفت عزیزکم سنجابکم.
لبهای سنجاب کوچولو گریه ای شد چشمهاش پر از آب شد و گفت شما من را دوست ندارید .فقط نی نی را دوست دارید.
مامان و بابا سرشان را انداختند پایین و یک کمی فکر کردند . بعد دوتایی باهم دستهای سنجاب کوچولو را گرفتند و از روی تختخوابش بلندش کردند و آن را حسابی تابش دادند. سنجاب کوچولو خنده اش گرفت. مامان و بابا سنجابه، بازهم سنجاب کوچولو را توی هوا تاب دادند. حالا دیگر سنجاب کوچولو بلند بلند می خندید.
یک دفعه، صدای گریه ی نی نی سنجابه بلند شد. مامان و بابا هنوز داشتند با سنجاب کوچولو بازی می کردند. سنجاب کوچولو دلش برای نی نی شان سوخت و گفت مگر صدای گریه ی نی نی را نمی شنوید؟ بیایید برویم ساکتش کنیم.
حالا مامان و بابا و سنجاب کوچولو سه تایی با هم رفتند نی نی سنجابه را ساکت کنند.
#قصه
🐿
🌰🐿
🐿🌰🐿
join🔜 @childrin1
🌷 شعر کودکانه سوره عصر 🌷
☀️ کی باخته و کی برده ؟
☀️ قسم به عصر کی خورده ؟
☀️ خدا گفته بی ایمان
☀️ تو زندگیش نبرده
☀️ آدمی که خوب باشه
☀️ پیروزه و برنده است
☀️ سوره عصر چی می گه ؟
☀️ آدم بد بازنده است
@amoomolla
#شعر #سوره_عصر
15.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
♤قهرمانان مدرسه♤
(کفش ایرانی)
💕
⭐️💕
╲\╭┓
╭ ⭐️💕 @ghesehayemadarane
┗╯\╲
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.
بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.
در اینجا مطالب به حفظ امانت با لینک قرار میگیره.
فرق این کانال با بقیه کانالهای قصه این هست که مطالب اضافی نداره و نیز سعی شده قصه از لحاظ محتوا بررسی و بعد بارگزاری شود
.
آیدی ارتباط با مدیر
@OmidvarBeFazleElahi
@ghesehayemadarane
0169 ale_emran 77-78.mp3
6.74M
#لالایی_خدا ۱۶۹
#سوره_آل_عمران آیات ۷۸ - ۷۷
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
«نقشه های یهود»
✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب
📣 بچّههای لالایی خدا!
رزمندههای جبهه مواسات!
از لشگر بچّههای صاحب زمانی جا نمونید.
🔴 بچه های سحری لالایی خدا!
کسایی که دوست دارن عمو عباسی شب جمعه بهشون زنگ بزنن و قرار بچه های سحری رو یاد آوری کنن، اسمشون رو به همراه شماره تلفن به این آدرس ارسال کنن👇👇👇👇👇
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSceo3c6E4RaXJp9vGI0QRANsN-vI1ufr4ieLuzLhb5gYc-IPw/viewform?usp=sf_link
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
به نام خدا خدا
قصه کوتاه کودکانه
خرگوش کوچولو و موجود جدید و بامزه
خرگوش کوچولو کنار مامان ش ایستاده بود . دید یه حیوان خوشگل داره شکلک در میاره و می خنده، دمش رو تکون میده ، خرگوش کوچولو خنده ش گرفت . اون حیوان دست تکون میداد ، خرگوش کوچولو از مادرش جدا شد و به سمت اون حیوان رفت . مادرش سریع اومد و گوش روباه رو گرفت ، روباه دردش اومد و فرار کرد . مامان به خرگوش کوچولو گفت اون روباهه و تو نباید هر غریبه ای اعتماد کنی . خرگوش کوچولو متوجه اشتباهش شد و از مامان تشکر کرد .
#الیاس_احمدی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43