eitaa logo
قصه های مذهبی
9.2هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
812 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر سوره ها #سوره @ghesehmazhbi
بازی سوره توحید بعد از همخوانی و تکرار سوره توحید میتونید این بازی رو برای آشنایی بیشتر کودکان باسوره همراه کودکان این بازی رو انجام بدید…توی این بازی مربی یا معلم نقش باغبان روداره و بچه ها نقش گل رو …سعی کنید اگه مدرسه یا مهد تون دارای نمازخونه هستهمیشه جلسات قران رو در اونجا تدریس کنید …از بچه ها بخوایین که به حالت غنچه و به صورت دو زانو روی زمین بنشینندو سرشون رو روی زانوی خود نگه دارند بعد…مربی به سمت یکی از این غنچه ها میره و میگه…آیه اول سوره توحید رو بخون ومثلگل باز شو…کودک در حال خوندن ایه از جاش بلند میشه و دستاشو از دو طرف بازمیکنه وهمچون گل شکفته میشه …بعد مربی به طرف یکی دیگه از بچه ها میره که شکل غنچه روی زمین نشسته واز اون میخواد که آیه دوم رو بخونه و باز بشه …این کارو تا پایان سوره ادامه میدیم وسپس کودکان که مثل گل باز شدندو ایستادند بار دیگه به صورت گروهی سوره توحید رو با هم می خونن @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@ghesehmazhbi
-42000639_-211485.pdf
400.4K
پدر گفته بود بهترین هدیه را برایت دارم دخترم. هدیه اش تسبیح بود. مادر نخی را گره زده بود و تسبیح می گفت. ما رشته نخ تسبیح را گرفته ایم مادر. شما هم دست ما را بگیر... ----------------------------- کاربرگ تسبیحات حضرت زهرا (س)، بصورت فایل پی دی اف @ghesehmazhbi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سوره و سوره های زیادی درباره توکل به خدا سخن گفته شده. اما شما میدونید توکل یعنی چی؟! اگر توکل داشته باشیم یعنی چی؟! 👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇 ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان بدنم را می‌لرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیده‌ام و طعمه درندگان بیابان نخواهم شد. به نزدیک صدای خروس رسیدم، خرابه‌ای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هر چه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشه دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم، من که توکل کردم، چرا با من چنین کردی؟ خوابیدم. در عالم رویا خبرم دادند، توکل کردی باید تا آخر می‌رفتی، وقتی صدای خروس را شنیدی ترست از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکلت کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم و فرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت، که خروس بود رها کنند پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد. طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم 3 گرگ راهزنان را طعمه خود کرده‌اند و هر چه از من به تاراج برده‌بودند آنجا بود. ‌‌‌‌ به خداوند توکل کن و کار وامور خویش به او بسپار که او توکل کنندگان را دوست میدارد وکارشان را به سرانجام میرساند... 🍃🍃🌸🌸🍃🍃 👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3 @ghesehmazhbi
#کاربرگ #شهادت #فاطمیه #قصه #رنگ_آمیزی @ghesehmazhbi