eitaa logo
قصه های مذهبی
12.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94 @Sfallah8016
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها سلام! پیامبر عزیز ما وقتی می‌رفت تو کوچه‌ها خنده به لب، سلام می‌داد به هر که، حتی بچه‌ها گل‌پسر عزیز سلام غنچه‌ی خوب من سلام حمید سلام، سعید سلام حسین سلام، حسن سلام دختر کوچکم سلام غنچه‌ی ناز من سلام زهره سلام، زهرا سلام سارا سلام، سوسن سلام بچه‌ها از سلام او خوشحال و خندان می‌شدند کوچه‌ها از سلام او مثل گلستان می‌شدند @ghesehmazhbi
دوستم کجاست؟ پیامبر عزیز ما با هر که می‌شد آشنا گاهی می‌رفت به پیش او گاهی می‌گفت: پیشم بیا اگر سه روز خبر نداشت از حال‌وروز یک نفر از این‌وآن سؤال می‌کرد از رفیق ما چه خبر؟ اگر که بیمار شده بود فوری می‌رفت به دیدارش سفر که رفته بود، می‌گفت: خدا! خودت نگه دارش @ghesehmazhbi
مثل نسیم پیامبر عزیز ما با روی پر خنده و شاد همیشه و در همه‌جا به هرکسی سلام می‌داد سلام‌های قشنگ او همیشه بود شنیدنی مثل گل محمدی ناز و لطیف و چیدنی از آسمان لب‌هایش سلام و خنده جاری بود هوای کوچه‌های شهر از سلامش بهاری بود خنده‌ی او همیشه بود مثل نسیم، بی‌صدا مثل عبور شاپرک میان باغ لاله‌ها @ghesehmazhbi
پرنده‌ی سلام پیامبر عزیز ما وقتی می‌رفت تو کوچه‌ها به دوستانش سلام می‌کرد سلام گرم و باصفا @ghesehmazhbi
بفرما! یک روزی باغبانی رفت پیش پیامبر خدا روی سرش گذاشته بود سینی پر خرمایی را سینی را برد نزدیک و گفت: «بفرمایید که نوبر است خرمای خوب باغ من شیرین‌تر است و بهتر است.» پیامبر عزیز ما نگاهی کرد به دوروبر دید که نشسته یک پسر به‌تنهایی کنار در کنار او آمد و گفت: «بفرما خرما، کوچولو تازه و خوب و نوبر است بردار از این‌ها کوچولو» گل‌پسر از جا زود پرید لب‌ها را پاک کرد با زبان خرمایی را گرفت و زود با شادی انداخت تو دهان خرما را خورد و رفت نشست پیش پیامبر خدا توی دل خودش می‌گفت: «کاشکی می‌خوردم دو سه تا» @ghesehmazhbi
کار پیامبر عزیز ما با دوستانش تو صحرا بود سراسر صحرا پر از شن‌های نرم و زیبا بود همان‌جا گفتند همگی: «رسیده است وقت ناهار باهم غذا درست کنیم هرکسی بردارد یه کار.» اولی آب آورد و دیگ دومی سنگی پیدا کرد آن‌یکی هم چادری را کنار آن‌ها بر پا کرد چهارمی گوشت‌ها را شست پنجمی رفت نمک ‌آورد آن‌یکی هم با چاقویی گوشت‌ها را تکه‌تکه کرد پیامبر عزیز ما گفت که من هم مثل شما کار می‌کُنم، خار می‌کَنم برای پختن غذا یواش‌یواش قدم می‌زد تا ببیند بوته‌ی خار از جای پاش صحرا می‌شد فرش پر از نقش و نگار @ghesehmazhbi
بوسه پیش پیامبر خدا کارِگری نشسته بود دو دستش از کار زیاد حسابی پینه بسته بود پیامبر عزیز ما همین‌که دست او را دید قطره‌های زلال اشک بر روی صورتش چکید لب‌های خود را خیلی زود گذاشت رو دست خسته‌اش با مهربانی بوسه زد به دست پینه‌بسته‌اش @ghesehmazhbi
🌸 📿 با صلوات بلند فرار می کنه شیطون باید بلند و زیبا صلوات بگیم عزیز جون بیا تا باهم بگیم همیشه در کار هامون صلوات بر محمد یه هدیه از بهشته خدا اونو تو قرآن برای ما نوشته https://eitaa.com/ghesehmazhbi
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞بچه های عزیز ، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خیلی صلوات را دوست دارند. 💝ما می توانیم هر روز برای ایشان صلوات بفرستیم. 🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴 یک روز که در گرمی تابستان همراه علی میرفت در سایه ی نخلستان دیدند که زنبوری از لانه ی خود زد پر آهسته فرود آمد در دامن بوسید عبایش را دور قدمش پر زد بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد از او پرسید: آهسته بگو جانم طعم عسلت از چیست هر چند که می دانم زنبور جوابش داد :تا نام تو را گویم گل میکند از نامت صد غنچه به کندویم چون نام تو را چون گل هر شب به بغل دارم هر صبح که برخیزم در سینه عسل دارم از قند وشکر بهتر ،بهتر ز نبات است این طعم عسل از من نیست طعم است این به جمال محمد(صلی الله علیه و آله و سلم ) صلوات 🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴🐝🌴 https://eitaa.com/ghesehmazhbi
سلام گُلِ قَشنگِ من فِرشتهٔ زِرنگِ من می‌خوام بِگم برای تو الهی من فَدای تو داستانِ یک شبِ قشنگ بِدونِ لحظه ای دِرنگ به اسمِ لَیلَةُ المَبیت که نَشنیدی تو زِندگیت اون قَدیما رَسولِ دین یعنی محمّدِ اَمین (ص) مَردم و دَعوت می نِمود از عُمقِ جان و از وُجود به اِسلام و دینِ خدا تا از بُتا بِشَن جدا ولی یه عِده مَردِ پَست اَهلِ قُرَیش و بُت پَرست دُشمَنِ پِیغمبر شُدن گُفتن که او رو می کُشَن تَصمیم بَر این شُد که زِ هَر قَبیله باشه یک نَفر تا که گُناهِ قَتلِشون تَقسیم بِشه میونِشون خُلاصه که چِهل نفر با شَمشیر و گُرز و سِپَر به سَمتِ مَنزلِ نَبی راهی شدن نیمهْ شَبی گُفتِش خدا به جِبرِئیل از مَکرِ این قومِ ذَلیل به حَضرتِ نَبی بِگو خَبر رو زود بِده به او اون شَب علیِ مُرتضی بودِش کِنارِ مُصطفی خوابید اَمیرَ المومنین دَر بَستَرِ رَسولِ دین با جان فِشانیِ علی (ع) آن شب به لُطفِ حَق نَبی سالِم بِمانْد و شد خَطر از جانِ پیغمبر به دَر شد راهی آن شب سوی ثور غاری که بود یک جای دور پیغمبر آنجا شد نَهان از دَستِ آن قومِ بَدان گُفتا خدا به عَنکَبوت تاری بِتَن تو در سُکوت پرنده ای را هم خدا فرمود که لانه کُن بِپا وقتی رسید دشمن به غار با دیدنِ آن مُرغ و تار راهی دِگَر رفت و نَبی شد عازمِ یَثرِب شبی سالها گذشت و در غَدیر آن دَم که مولا شد اَمیر بارِ دِگَر با جانِ خود حامیِ پِیغمبر بِشد آری نَدیدَست این جَهان هَمچون علی بخشنده جان شاعر : علیرضا قاسمی @ghesehmazhbi
🌼زنبورِ عسل 🌸 ای زنبورِ طلایی 🍃 تو دوستِ خوبِ مایی 🌼 یه بار توو‌ کندو هستی 🍃 یه بار رویِ گلایی 🌸 نشسته گرده بر پا 🍃 میای زباغ وصحرا 🌼 میسازی تو عسل را 🍃 با‌عطر وشهدِ گلها 🌸 طی میکنی هوا رو 🍃 باغ و شکوفه‌ها رو 🌼 با صلواتی شیرین 🍃 کرده‌ای کامِ ما ✍️ شاعر سلمان آتشی 🌸🌼🍃🌼🌸 ﴿راز شیرینی عسل﴾👇 روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام در میان نخلستان نشسته بودند که زنبور عسلی دور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شروع به چرخیدن کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «یا علی! می دانی این زنبور چه می گوید؟» حضرت علی علیه السلام فرمود: «خیر.» رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این زنبور ما را مهمان کرده و می گوید: یک مقدار عسل در فلان محل گذاشتم. امیرمؤمنان علیه السلام را بفرستید تا آن را از آن محل بیاورد. امیرمؤمنان علیه السلام بلند شد و عسل را از آن محل آورد. حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای زنبور! غذای شما که از شکوفه گل تلخ است، به چه علّتی آن شکوفه به عسل شیرین تبدیل می شود؟» زنبور گفت: «یا رسول اللّه ! شیرینی این عسل از برکت وجود مقدّس شما و (آل) شماست. چون هر وقت از شکوفه استفاده می کنیم ، همان لحظه به ما الهام می شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم. وقتی که می گوییم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»به برکت صلوات بر شما عسل ما شیرین می شود https://eitaa.com/ghesehmazhbi
رفتم لب رودخونه دیدم مامان گریونه بابام رفتش مدینه سر خاک سکینه سکینه نور عینه دختر امام حسینه ای مرغ سبز و آبی امشب کجا می خوابی؟ زیر علم محمّد صلوات بر محمّد @ghesehmazhbi