yek_ayeh_yek_ghesseh_97_10_12_311306.mp3
6.45M
قصه شب "کبروغرور"
إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
۱۸ لقمان
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#راوی_استاد_مریم_نشیبا
@ghesehmazhbi
4_5859198250673767796.ogg
48.2K
اللهم صل و سلم و زد و بارک علی رسول الله و آله الاطهار🌸🌸🌸🌸
@ghesehmazhbi
1239688458.mp3
1.14M
قصه شب "رزق همه موجودات دست خداست"
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ في كِتابٍ مُبينٍ. ۶ هود🌸🌸🌸🌸
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#راوی_استاد_مریم_نشیبا
@ghesehmazhbi
اللهم صل علی محمدوآل محمد🌸🌸🌸🌸
@ghesehmazhbi
1239394354.mp3
1.11M
قصه شب
لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ ۲۶۴ بقره
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
#راوی_استاد_مریم_نشیبا
🌸🌸🌸🌸🌸
@ghesehmazhbi
ساقیا فصل ساغری آمد💐
شیعیان وقت سروری آمد🌼
آدمی بر خودت تفخّر کن🌺
عاشقان شاه دلبری آمد❤️
یک حسن از تبار ثارالله✨
نور چشم پیمبری آمد💚
🌻 میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد🌹
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
@ghesehmazhbi
#داستان
#امام_حسن_عسکری 🌼
در خانهای بسیار زیبا در شهر سامرا امام هادی و همسرشون سوسن خاتون(حدیث) زندگی میکردند. آن خانه پر از نور بود. فرشتهها در آنجا رفتوآمد میکردند😇
روزها گذشت تا اینکه خدا به آنها کودکی داد.
اسم کودک را به امر خدای توانا 🌸حسن 🌸 گذاشتند. وقتی کودک نورانی به دنیا آمد، مادرشان ✨امالحسن✨ نام گرفت. سوسن خاتون(حدیث)✨ و امام هادی مهربان☀️ کودک را در آغوش گرفتند و او را نوازش کردند.
بانو امالحسن و امام هادی مهربان☀️ بسیار بخشنده بودند. هر کسی مشکلی داشت، به سراغ آنها میآمد. آنها مورد احترام همهی موجودات بودند👌
فرزند نورانی آنها یعنی امام حسن عسکری که درود خدا بر او باد☀️ نیز روز به روز بزرگتر میشد. در چهرهاش نوری دیده میشد که همه با دیدنش مبهوت میشدند. همه به ایشان احترام میگذاشتند.
اما آدمهای بد👺 از دیدن این همه مهربانی امام حرصشان در آمده بود.
روزی از روزها فرزند سوسن بانو و امام هادی مهربان، به بازار فروش حیوانات🐴🐫🐑 رفتند. در آنجا سروصدای خیلی زیادی بود. وقتی امام وارد بازار شدند، اسبها🐴🐫🐑 و دیگر حیوانات به احترام امام حسن عسکری☀️ ساکت شدند.
یکی از فروشندگان اسبی داشت که خیلی سرکش بود. به هیچ کسی سوار نمیداد. برای همین هم کسی آن را نمیخرید. آن را برای امام آورد🐎
آن اسب وقتی چشمش به امام افتاد، لبخندی زد. به آرامی کنار امام مهربان ایستاد. امام☀️ روی آن سوار شدند. خواستند بروند که مرد فروشنده گفت: من پشیمان شدم، اسبم را نمیفروشم. امام نورانی هم اسبش را پس دادند و رفتند. هنوز چند قدمی دور نشده بودند که فروشنده با حال آشفته آمد و گفت: خواهش میکنم که این اسب سرکش را از من بخرید. او به هیچ کسی جز شما سواری نمیدهد🦄
امام هم برگشتند و آن اسب🦄 را خریداری کردند. آن اسب بسیار خوشحال بود که صاحبش مردی مهربان و نورانی☀️ است. در کنار امام مهربان زندگی خوبی را آغاز کرد🌺🌸🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
@ghesehmazhbi
بچه شیعه ..mp3
6.65M
من بچه شیعه هستم خدا را می پرستم❤️
من بچه شیعه هستم عاشق علی هستم❤️
#شعر
#من_بچه_شیعه_هستم
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
@ghesehmazhbi
تو شهر قم خانومی هست☀️🥀
که خیلی مهربونه❤️
🥀🥀🕯🕯🥀🥀
هر کی میاد شهر قم🥀☀️
تو خونه اش می مونه🕌
🖤🖤🥀🖤🖤🥀🖤🖤
مهمونای آشنا
از زن و مرد و دختر
🥀🥀🏴🥀🥀🏴🥀🥀
حتی می بینن اون جا
مهمونای کبوتر🕊
🖤❤️🖤❤️🖤❤️
دور حرم می گردن🕌
پرنده های دعا🕊🕊
🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯
دعاها رو می برن🤲🤲
بی صدا پیش خدا✨
🥀🥀🕊🥀🥀🕊🥀🥀
بانوی مهربون کیست؟🥀☀️
پیش خدا معلومه
🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯
حالا سلامی✋ بده
به حضرت معصومه🥀☀️
🖤🖤🖤🖤🖤
@ghesehmazhbi