eitaa logo
قصه های مذهبی
9.9هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
838 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
شانس در شكستگى نگين انگشتر مرحوم شيخ طوسى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه عليهم به نقل از كافور خادم حكايت نمايند: منزل و محلّ مسكونى حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام در نزديكى بازارچه اى بود كه صنعت گران مختلفى در آن كار مى كردند، يكى از آن ها شخصى به نام يونس نقّاش بود كه كارش انگشترسازى و نقش و نگار آن بود، او از دوستان حضرت بود و بعضى اوقات خدمت حضرت مى آمد. روزى باعجله و شتاب نزد امام عليه السلام وارد شد و پس از سلام اظهار داشت: ياابن رسول اللّه ! من تمام اموال و نيز خانواده ام را به شما مى سپارم . حضرت به او فرمود: چه خبر شده است ؟ يونس گفت : من بايد از اين ديار فرار كنم . حضرت در حالتى كه تبسّمى بر لب داشت ، فرمود: براى چه ؟ مگر چه پيش آمدى رُخ داده است ؟! گفت: وزير خليفه - موسى بن بغا - نگين انگشترى را تحويل من داد تا برايش حكّاكى و نقّاشى كنم و آن نگين از قيمت بسيار بالائى برخوردار بود، كه در هنگام كار شكست و دو نيم شد و فردا موعد تحويل آن است ؛ و مى دانم كه موسى يا حُكم هزار شلاّق و يا حكم قتل مرا صادر مى كند. امام هادى عليه السلام فرمود: آرام باش و به منزل خود بازگرد، تا فردا فرج و گشايشى خواهد بود. يونس طبق فرمان حضرت به منزل خويش بازگشت و تا فرداى آن روز بسيار ناراحت و غمگين بود كه چه خواهد شد؟ او تمام بدنش مى لرزيد و هراسناك بود از اين كه چنانچه نگين از او بخواهند چه بگويد؟ در همين احوال ، ناگهان مأمورى آمد و نگين را درخواست كرد و اظهار داشت: بيا نزد موسى برويم كه كار مهمّى دارد. يونس نقّاش با ترس و وحشت عجيبى برخاست و همراه مأمور نزد موسى بن بغا رفت . از نزد موسى بن بغا برگشت، خندان و خوشحال بود و به محضر مبارك امام هادى عليه السلام وارد شد و اظهار داشت: ياابن رسول اللّه ! هنگامى كه نزد موسى رفتم، گفت: نگينى را كه گرفته اى ، خواسته بودم كه براى يكى از همسرانم انگشترى مناسب بسازى؛ ولى اكنون آن ها نزاعشان شده است . اگر بتوانى آن نگين را دو نيم كنى ، كه براى هر يك از همسرانم نگينى درست شود، تو را از نعمت و هداياى فراوانى برخوردار مى سازيم . امام هادى صلوات اللّه عليه تا اين خبر را شنيد، دست مباركش را به سمت آسمان بلند نمود و به درگاه بارى تعالى اظهار داشت : خداوندا! تو را شكر و سپاس مى گويم ، كه ما - اهل بيت رسالت - را از شكرگزاران حقيقى خود قرار داده اى . و سپس به يونس فرمود: تو به موسى چه گفتى ؟ يونس اظهار داشت : جواب دادم كه بايد مهلت بدهى و صبر كنى تا چاره اى بينديشم . امام هادى عليه السلام به او فرمود: خوب گفتى و روش خوبى را مطرح كردى.   منبع: أمالی شيخ طوسى : ج 1، ص 294، إثبات الهداة : ج 3، ص 367، ح 24، مدينة المعاجر: ج 7، ص 439، ح 2439، بحار: ج 50، ص 125، ح  ع @ghesehmazhbi
ماجرای یونس نقاش در زمان امام هادی(ع) شخصی به نام یونس نقاش در همسایگی حضرت زندگی می کرد. یونس نقاش همیشه خدمت امام دهم(ع) می رسید و به ایشان خدمت می کرد. یک روز او در حالی که از ترس و وحشت به شدت می لرزید خدمت امام(ع) رسید و گفت "ای آقای من، زمان زیادی به مرگم باقی نمانده است. حالا خدمت شما رسیده ام تا خواهش کنم که پس از مرگم، مراقب همسر و فرزندانم باشید. بعد از آن که حرف های یونس نقاش تمام شد، امام علی النقی(ع) از او پرسیدند "چه اتفاقی افتاده است؟" یونس نقاش گفت :آماده ی مرگ شده ام." امام هادی(ع) در حالی که با مهربانی لبخندی بر لب داشتند به او گفتند "مگر چه شده است که آماده ی مرگ شده ای؟" یونس نقاش گفت "یک نفر از نزدیکان قدرتمند حاکم، یک عدد نگین گران قیمت برای من فرستاده است تا بر روی آن نقشی بیندازم. وقتی نگین را برداشتم تا آن را نقاشی کنم، یک دفعه از وسط شکست و دو قسمت شد. دیگر نتوانستم بر روی آن نقاشی کنم. فردا هم قرار است که صاحب نگین بیاید و آن را ببرد. مطمئن هستم وقتی که بفهمد نگینش را شکسته ام دستور خواهد داد آن قدر به من تازیانه بزنند تا بمیرم. " امام(ع) با آرامش و مهربانی به او گفتند "نگران نباش. برگرد به خانه ات. مشکلی برایت پیش نمی آید. یونس نقاش به دستور حضرت به خانه اش برگشت. اما همچنان نگران بود. نمی دانست فردا چه بلایی بر سرش خواهد آمد. فردای آن روز دوباره در حالی که به شدت وحشت زده بود خدمت امام هادی(ع) رسید و با دستپاچگی گفت "مولای من، به دادم برسید که بیچاره شدم." حضرت با آرامی از او پرسیدند "مگر چه شده است؟" یونس نقاش گفت "صاحب نگین یک نفر را فرستاده است تا آن را از من بگیرد و ببرد. حالا چه باید بکنم؟به او چه بگویم؟" امام علی النقی (ع) در حالی که لبخندی بر لب داشتند به او فرمودند "به تو گفتم که نگران نباش. حالا هم به خانه ات برگرد، مشکلی پیش نمی آید." یونس نقاش که هنوز از ترس بر خود می لرزید پرسید "اگر به خانه ام برگردم، پس جواب کسی را که آمده است نگین را ببرد چه بدهم؟"  امام(ع) با همان لبخندی که بر لب داشتند به او فرمودند "تو نزد او برو، ببین چه می گوید. خواهی دید که ناراحتی تو بی دلیل است."  یونس نقاش به خانه اش رفت. بعد از مدتی که گذشت در حالی که خوشحال و خندان بود خدمت امام دهم(ع) رسید و گفت "سرورم، همان طور که شما فرمودید به خانه ام رفتم. کسی که آمده بود نگین را ببرد وقتی که مرا دید گفت "صاحب نگین از تو خواسته است که آن را به دو قسمت تقسیم کنی. چون می خواهد آن را به دو نفر هدیه بدهد." من با شنیدن حرف های آن مرد از تعجب دهانم باز ماند. فهمیدم که با لطف و دعای شما از این خطر جدی نجات پیدا کرده ام. حالا خدمت رسیده ام که از شما سپاسگزاری کنم. من همه ی زندگی ام را مدیون شما هستم. ع @ghesehmazhbi
داستان امام هادی علیه السلام ع @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نماز بسیار پرفضیلت جمعه های ماه رجب 🔵 سيّد بن طاووس از حضرت رسول اکرم صلّی الله عليه و آله و سلّم روایت کرده است كه هر كه در روز جمعه ماه رجب، چهار ركعت نماز مابين ظهر و عصر روز جمعه بخواند هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت: 🔹 سوره «حمد» ۱ مرتبه 🔹 « آية الكرسی» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه 🔹 سوره «توحيد» ۵ مرتبه 🔸 و پس از چهار ركعت ده مرتبه بگويد: 🔺 اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَة 🟢 بنويسد حقّ تعالی برای او از روزی كه اين نماز را خوانده تا روزی كه بميرد هر روزی هزار حسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‌ای كه خوانده شهری در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حورالعين و راضی شود از او به غير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد برای او به سعادت و مغفرت. 📚 مفاتیح الجنان/ اعمال ماه رجب https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸شعر ﴿امام‌هادی‌علیه‌السلام﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸نــقی ای امامِ هادی 🌱که به شهر سامرایی 🌸تو پدر بزرگِ مهدی 🌱دهمین امامِ مایی 🌸تویی رهنمای انسان 🌱که چو آفتابِ تابان 🌸همه‌را به‌لطفِ یزدان 🌱ببری به راهِ قرآن 🌸علیِ النَّقیِ هادی 🌱چه قشنگ و باحلاوت 🌸تو نموده‌ای عنایت 🌱ره و رسمِ یک زیارت 🌸که به موقعِ زیارت 🌱برِ مرقدِ امامان 🌸همه جامعه بخوانندو 🌱سپس نماز و قرآن 🌸 دُرِ جامعه‌ی کبیره 🌱شده صادر از کلامت 🌸چقَدَر قشنگ و زیبا 🌱همه‌جمله‌های نابَت 🌸تویی آن امام و مولا 🌱تویی آن عزیزِ زهرا 🌸همه از کلامِ نورت 🌱بشناختند خـدا را 🌸«علیِ النَّقی» اماما 🌱تویی آن امامِ دانا 🌸که‌ همیشه رهنمایی 🌱به‌سوی بهشتِ زیبا 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام هادی علیه السلام.pdf
49.88M
کتاب بسیار زیبای داستان های امام هادی (علیه السلام) بصورت مصور و زیبا مخصوص ع @ghesehmazhbi