eitaa logo
قصه های مذهبی
8.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
793 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
 «در زمان مأمون خلیفه عباسی، خشک‌سالی شدیدی رخ داد و با اصرار مأمون، امام رضا(ع) برای خواندن نماز باران به بیابان رفت و بعد از استجابت دعای امام(ع)، عده‌ای از اطرافیان مأمون به بدگویی از حضرتشان پرداخته و به مأمون گوشزد کردند که بعد از چنین اتفاقی این نگرانی وجود دارد که خلافت از بنی عباس به فرزندان علی(ع) منتقل شود. یکی از این بدگویان حمید بن مهران بود که با لحن جسارت‌آمیزی به امام(ع) گفت:  اى پسر موسى! پایت را از گلیمت درازتر کرده‌ای!‌ خداوند بارانی را در وقتش فرستاده و تو آن را کرامتی برای خود می‌پنداری! گویا مانند ابراهیم(ع)، مرغان تکه‌تکه شده را دوباره زنده کرده‌ای! در زنده کردن مرغان را انجام داده‌ای،... اگر می‌پنداری که راستگویی، تصویر این دو شیری که بر تخت مأمون است را زنده کرده و به جان من بینداز! این می‌تواند معجزه باشد نه بارش بارانی که هم در وقتش آمده و هم دیگران برای آن دست به دعا برداشته بودند! امام رضا(ع) خشمگین شد و خطاب به دو تصویر بانگ برداشت: این نابکار را بدرید و هیچ اثری از او باقی مگذارید! آن دو تصویر تبدیل به دو شیر زنده شده و در برابر نگاه‌های شگفت‌آمیز حاضران ‌به آن فرد جسور حمله نموده و او را دریدند و استخوان‌هایش را شکسته و خوردند و خون‌های او را نیز لیس زدند و هیچ اثری از او باقی نگذاشتند! سپس رو به امام رضا(ع) کرده و عرضه داشتند: ای ولی خدا بر روی زمین! دستورت در مورد مأمون چیست؟ آیا او را نیز به همین ترتیب دریده و نابود کنیم؟! مأمون از ترس بیهوش شد. امام به شیرها دستور داد که فعلاً دست نگه دارند و سپس فرمود که عطر و گلاب به صورت مأمون زده و او را به هوش آورند. بعد از آنکه مأمون به هوش آمد، شیرها دوباره عرضه داشتند: آیا اجازه می‌دهید که او را به رفیقش ملحق سازیم؟! امام فرمود: نه! خدا در باره او نیز نقشه‌ای دارد که اجرایش خواهد کرد! آن دو شیر گفتند: پس چه فرمانی می‌دهید؟ امام فرمود: به جای خود برگردید و همان‌گونه شوید که قبلاً بودید! ...[10] پذیرش محتوای این روایت هم مانند روایت قبل مشکلی ندارد، اما از لحاظ سند، فردی به نام «محمد بن قاسم المفسر» در سلسله سند آن وجود دارد که در کتب رجالی توثیق نشده است. @ghesehmazhbi
داستانهایی از امام کاظم(ع) یکی از یاران امام صادق می گوید:روزی به حضور امام صادق(ع) رفتم، دیدم کنار گهواره ای پسرشان موسی(ع) ایستاده اند و با او سخن می گویند. به نزدیکشان رفتم به من فرمودند:«نزد مولایت(در گهواره)برو و بر او سلام کن.» من کنار گهواره رفتم و سلام کردم. امام موسی(ع) با کمال شیوایی جواب سلام مرا دادند و فرمودند:برو نامی که دیروز بر دخترت گذاشتی عوض کن و سپس نزد من بیا؛ زیرا خداوند چنین نامی را ناپسند می داند.یعقوب می گوید: امام صادق(ع) به من فرمود:«برو به دستور او عمل کن تا هدایت گردی.» من رفتم و نام دخترم را عوض کردم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 من و دوستم به ملاقات امام کاظم(ع) رفتیم تا هم ایشان را زیارت نمایم و هم از سخنان حضرت(ع) استفاده کنیم. در آن دیدار با برکت ، امام(ع) به ما فرمود:« مؤمنان با هم برادرند و باید با یکدیگر مهربان باشند. هر کس به برادر مسلمانش تهمت بزند، از رحمت خدا دور می­شود. کسی که برادر مسلمانش خیانت کند از رحمت خدا دورمی­گردد. مسلمان باید به یکدیگر خیرخواه باشند. برادر مسلمان پشت سر برادردیگراش غیبت و بد گویی نمی­کند زیرا از رحمت خدا دور می­شود. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 امام کاظم(ع) و دوستانش در حال رد شدن از بازار بودند که متوجه مرد غریبه ای شدند تنها نشسته است. امام(ع) با مهربانی کنار او رفت و سلام کرد و به او گفت: من برای خدمتگذاری آماده­ام. هرکاری داری بگو برایت انجام دهم و نشانی خانه­اش را به او داد و با او خداحافظی کرد. دوستان امام(ع) پرسیدند: آیا این مرد را می­شناسی؟امام(ع) فرمودند: نه! اما این مرد بنده ای از بندگان خدا و برادر دینی من است و خداوند می­فرماید با یکدیگر همکار و دوست و مهربان باشید و با کسی با­غرور رفتار نکنید. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @ghesehmazhbi
پس از امام صادقم تویی امام شیعیان تو هفتمین ستاره ای تو رهبریّ و مهربان پس از امام صادقم تو جانشین و رهبری خدا نشانده در جهان امید و نور دیگری پس از امام صادقم تو بوده ای برای ما امید و نور و زندگی امام پاک با خدا دلم برای قبر تو ببین چگونه پر زده پریده سوی خانه ات به مرقدتو سر زده 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @ghesehmazhbi
امام صبور امام هفتم ما                               صبور و مهربون بود بشون «کاظم» می­گفتن               این لقب ایشون بود «کاظم» یعنی که ایشون              نمی­شد عصبانی از خشم نبود تو چهره­ اش          کوچکترین نشانی ما آدم­ها می­تونیم                     درس بگیریم از این کار سعی بکنیم نشیم زود                از دیگران دل­ آزار    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @ghesehmazhbi
شعر 🌺 پیش سلام باشیم ♥️ سلام گُلِ بهاره ☘ سلامتی میاره 🌼 نامِ خدایِ سبحان 🍃 سلامه توویِ قرآن ♥️ خدا که خوش کلامه ☘ اسمِ خودش سلامه 🌼 بچه که بامرامه 🍃 همیشه پیش سلامه ♥️ ما با سلامِ زیبا ☘ زیباتریم توو دنیا 🌼 سلام قشنگترینه 🍃 هدیه به مُسلمینه ♥️ با اینکه بود پیمبر ☘ توو شأن و رتبه برتر 🌼 میداد سلام فراوون 🍃 به نو گلایِ خندون ♥️ پیغمبرِ گرامی ☘ آن مهربانِ نامی 🌼 از بسکه با مرام بود 🍃 همیشه پیش سلام بود ♥️ با یک سلامِ زیبا ☘ وارد میشیم به هر جا 🌼 نمی بریم زِ خاطر 🍃 سلام به جمعِ حاضر 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر پیغمبر خوب ما پیغمبر خوب ما نور خدا محمد ص چراغ راه مردم رهبر ما محمد ص ما کودکان همیشه گوییم یا محمد ص صل علی محمد صلوات بر محمد ص ما پیرو تو هستیم صل علی محمد ص ای پیرو محمد ص ای کودک مسلمان قلب تو پاک و روشن از نور دین و ایمان یار و نگهدار تو باشد خدا و قرآن بگو تو یا محمد ص صلوات بر محمد ص صل علی محمد ص صلوات بر محمد ص @ghesehmazhbi
05.پیامبر.MP3
686.2K
آهنگ باکلام کودکانه پیغمبر خوب ما نور خدا محمد ص @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاربرگ شهادت امام موسی کاظم ع @ghesehmazhbi
🔸️شعر امام مهربون دسته گلی که اینجاست امام هفتم ماست که خیلی مهربونه امام کاظم ع اونه اگر می‌شد ناراحت گذشت می‌کرد چه راحت صبر و تحمل او زیاد بود و فراوون @ghesehmazhbi
داستان کوتاه از زندگی چ امام موسی کاظم ع @ghesehmazhbi